جهان در دوران ظهور اسلام

از قدیم شهر های بزرگی در سواحل دجله و فرات در عراق، اسکندریه در مصر و دمشق در سوریه و انطاکیه در آسیای صغیر رشد کردند. عربها مسافر و بازرگان بودند و اغلب به این شهرها رفت و آمد می کردند، با این وجود خود عربستان هنوز نقش مهمی در تاریخ بازی نکرده بود. ظاهرا در آنجا تمدن بزرگی که به پایه تمدن‌های کشور های مجاور برسد بوجود نیامده بود. عربستان هرگز درصدد برنیامده بود که کشور های دیگر را تسخیر کند، تسلط بر آنجا هم آسان نبود. عربستان یک سرزمین بیابانی است و معمولا بیابانها و کوهستانها مردمی سخت و نیرومند می پروراند که معمولا آزادی خود را دوست می دارند و به آسانی تسلیم دیگران نمی شوند. بعلاوه در عربستان کشور ثروتمندی نبود که فاتحان و استعمارگران خارجی را مجذوب خود کند.

در عربستان فقط دو شهر کوچک مکه و یثرب در نزدیکیهای دریا وجود داشت، سایر قسمتهای این سرزمین مسکن مردم صحرانشین بود و اهالی آن بیشتر بدوی و بادیه نشین بودند. معاشران و رفیق های دائمی آنها شترهای تندرو و اسب‌های زیبای ایشان بودند. حتی الاغ هم دوست وفاداری برای آنها بود و بخاطر نیرویش ارزش فراوان داشت. تشبیه کردن کسی به الاغ یا خر احترام شمرده می شد و مانند سایر کشورها مایه تحقیر نبود. زیرا زندگی در یک سرزمین بیابانی بسیار دشوار است و در آنجا از صفات با ارزش به شمار می رفت.

این صحرانشینان مردمی حساس و جنگجو بودند که بصورت قبیله ای و خانواده های بزرگ زندگی می‌کردند و اغلب میان این قبایل جنگ وجود داشت. هر سال یکبار همه با هم صلح می کردند و برای زیارت مکه می رفتند که در آنجا بتهای گوناگون کوچک و بزرگ خود را می پرستیدند و به خانه کعبه نیز احترام می گذاشتند. زندگی عربها صحراگردی بود و شکل «پاتریارکال» داشت یعنی یک نفر که رئیس خانواده یا رئیس قبیله بود بر دیگران حکومت می کرد.

امپراطوریهای بزرگی که در اطراف عربستان به وجود می آمد اغلب شامل عربستان هم می شد اما تسلط آنها اسمی بیش نبود. زیرا ساختن و حکومت کردن بر قبیله های صحرانشین کاری آسان نبود. یکبار یک دولت کوچک عربی در «پالمیر» در سوریه تشکیل شد که در اواسط قرن سوم میلادی دوران عظمتش بود، اما این دولت عربی هم خارج از حدود عربستان اصلی بود. کشتی های عربی متعلق به مردم شهرنشین ساحلی هم برای بازرگانی و دادوستد به خارج می رفتند و در زندگی عربستان تغییری روی نمی داد.

بعضی از عربها مسیحی شده بودند و بعضی هم یهودی بودند اما بیشتر آنها بت پرست بودند که ۳۶۰ بت بزرگ و کوچک را که در مکه بود می پرستیدند.

نیرو و فکر تازه ای که عربها را بیدار کرد و آنها را از قدرت سرشار ساخت اسلام بود. این دین به وسیله حضرت محمد(ص) شروع شد که در سال ۵۷۰ میلادی در مکه به دنیا آمد. حضرت محمد برای دعوت به دین اسلام شتابی نداشت. مدتها زندگی آرامی را ادامه داد و مورد محبت و اعتماد همشهریانش قرار گرفت و به این جهت به لقب «امین» مشهور شد. اما وقتی که دعوت خود را برای دین اسلام آغاز کرد و وقتی که ضد بت‌ها و مشرکین صحبت کرد، بت پرستان مکه ضد او شدند، و پیامبر مجبور شد که از مکه برود. حضرت محمد مافوق همه چیز، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت می کرد و در واقع خلاصه دعوت او این جملات بود «لااله الاالله محمد رسول الله».

وقتی که بت پرستان مکه قصد جان پیامبر را کردند، حضرت محمد به اتفاق چند نفر از دوستان و یارانش به یثرب مهاجرت کرد. این سفر که به زبان عربی «هجرت» نامیده می‌شود برای مسلمانان مبدا تاریخ و تقویم می باشد که با نام تقویم هجری معروف است و از سال ۶۲۲ میلادی آغاز می گردد. تقویم و سالشماری هجری با حساب قمری است یعنی با شمارش حساب قمر سنجیده می شود. هرچند که دعوت به اسلام کمی پیش از هجرت شروع شد اما می توان گفت که تاریخ واقعی اسلام از زمان هجرت و سال ۶۲۲ میلادی آغاز می گردد.

شهر «یثرب» آمدن حضرت محمد را مورد استقبال قرار داد و به افتخار آمدن او نام شهر را «مدینه النبی» یعنی شهر پیامبر تغییر دادند که هنوز هم به همین نام مدینه معروف است. اهالی مدینه که به پیامبر اسلام کمک کردند به نام «انصار» و کمک کنندگان معروف شدند و فرزندان این افراد هم به این عنوان افتخار می کردند و حتی هنوز هم افتخار می کنند.

در آن زمان در اروپا امپراطوری روم غربی به پایان خود رسیده بود و قبیله های شمال اروپا روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می کردند و می کوشیدند از تمدن روم چیزی بیاموزند و تمدن تازه ای را بوجود بیاورند. اما تازه دوران آغاز این تمدن بود و هنوز چیز مهمی از آن به نظر نمی رسید. بدینقرار تمدن های کهنه از میان رفته بودند تمدن های تازه هنوز جای آنها را نگرفته بود و اروپا در ظلمت و تاریکی بود. در ناحیه شرقی اروپا امپراطوری روم شرقی وجود داشت و هنوز هم در حال رونق بود، حتی شهر قسطنطنیه یک شهر پرشکوه بود که از بزرگترین شهرهای اروپا به شمار می رفت. در آمفی تئاتر های آن مسابقات و سیرکها صورت می گرفت. اما این امپراطوری رو به ضعف بود و کم کم متزلزل شد.

میان امپراطوری روم شرقی و پادشاهان ساسانی ایران جنگهای دائمی جریان داشت. خسرو دوم (خسروپرویز) پادشاه ایران، قسمت هایی از این امپراطوری را گرفته بود و حتی مدعی تسلط بر عربستان هم بود و لااقل اعراب اسما حکومت او را در این ناحیه قبول می کردند. خسروپرویز حتی مصر را هم تسخیر کرد و تا نزدیکی های قسطنطنیه هم پیش رفت اما در آنجا از هراکلیوس (هرقل) امپراطوری یونانی قسطنطنیه شکست خورد و عقب نشینی کرد و کمی بعد به دست پسرش «کواد» کشته شد. هر دو امپراطوری روم شرقی در اروپا و امپراطوری ایران در آسیا وضع بدی داشتند. بعلاوه باید منازعات داخلی بی پایان فرقه های مسیحیان را در نظر داشت. مسیحیت در اروپا دچار فساد شده بود. در ایران هم مذهب زردشتی هم قسمتی از سازمان دولت شمرده می شد و بر مردم تحمیل می شد. از این رو در اروپا و آفریقا و ایران، مردم عادی از مذاهب موجود خود ناراضی و مایوس بودند.

مافوق تمام این اوضاع ناگوار، درست در اوایل قرن هفتم میلادی یک بیماری دامنه دار طاعون شیوع یافت و ملیونها نفر را کشت.

در آن‌زمان در هند «هارشا واردهانا» حکومت می کرد. هند در دوران سلطنت هارشا، دولت مقتدری داشت اما کمی بعد شمال هند به دولت های متعدد تقسیم گشت و ضعیف شدند. در نواحی شرقی تر، در چین خاندان بزرگ تانگ تازه دوران خود را شروع کرده بودند. در سال ۶۲۷ میلادی «تای تسونگ» یکی از بزرگترین پادشاهان این سلسله به تخت نشست و در دوران سلطنت او بود که حدود کشور چین از مغرب تا حوالی دریای خزر رسید. بیشتر کشورهای آسیای مرکزی حاکمیت عالی او را پذیرفتند و به او باج و خراج می پرداختند اما احتمال دارد که در تمامی قلمرو وسیع و پهناور دولت چین در آن زمان یک دولت مرکزی وجود نداشت.

چنین بود وضع دنیای آسیا و اروپا در زمانی که اسلام ظهور کرد. چین قوی و نیرومند بود اما از عربستان خیلی فاصله داشت. هند نیز یکدوران اقتدار داشت اما تا مدتها میان اعراب و هندو ها تصادمی روی نداد. اروپا و آفریقا هم در حال ضعف و فرسودگی بسر می‌بردند.

پیامبر اسلام هفت سال پس از هجرت پیروزمندانه به مکه بازگشت. حتی پیش از تسخیر مکه، از همان شهر مدینه پیامی برای حکمرانان و پادشاهان جهان فرستاد و آنها را به قبول و پرستش خدای یگانه  عوت کرد. هراکلیوس امپراطور قسطنطنیه در موقعی این پیام را دریافت کرد که هنوز در سوریه با ایرانیها در حال جنگ بود. خسروپرویز نیز این پیام را دریافت کرد و آنرا پاره کرد. حتی گفته می شود این پیام به تای تسانگ امپراطور چین نیز رسید. از فرستادن همین پیام‌ها می توان تصور کرد که پیامبر اسلام چه اطمینان فوق العاده ای به خود و رسالتش داشته است. و توانست همین اعتماد و ایمان را در مردم کشورش بوجود بیاورد بطوری که آن مردمان بیابانگرد توانستند بر نیمی از دنیا مسلط شوند.

ایمان و اعتماد به نفس چیز بزرگی است و این ثمرات را اسلام برای پیروانش بوجود آورد. همچنین اسلام پیام برابری و برادری را برای تمام کسانی که مسلمان می شدند به همراه داشت. بدین صورت یک نوع دموکراسی برای مردم به وجود می آورد و در مقایسه با مسیحیت فاسد آنزمان نتنها برای اعراب، بلکه برای کشورهای دیگر هم جذابیت بسیاری داشت.

حضرت محمد(ص) در سال ۶۳۲ میلادی یعنی ده سال پس از هجرت درگذشت، درحالی که توانسته بود از قبایلی که دائما با هم درگیر جنگ بودند، ملتی بسازد و آنها را از شور و شوق خدمت در راه یک هدف بزرگ سرشار سازد.

پس از حضرت محمد یکنفر از قبیله «قریش» به نام ابوبکر خلیفه شد. این جانشینی از راه یکنوع انتخابات در یک اجتماع عمومی صورت گرفت. دو سال بعد ابوبکر درگذشت و به جای او «عمر» خلیفه شد که مدت ده سال حکومت کرد. بعد از عمر نیز «عثمان» و «حضرت علی» به ترتیب به خلافت رسیدند. ابوبکر، عمر، عثمان و حضرت علی مردمان بزرگی بودند که بنیان عظمت اسلام را استوار کردند. آنها به عنوان خلیفه مقام ریاست روحانی و سیاسی را بر عهده داشتند، یعنی هم پادشاه و هم پیشوای مذهبی شمرده می شدند. آنها با وجود مقام ممتاز و قدرت روزافزون دولتشان، زندگی ساده ای داشتند و از پرداختن به تجملات پرشکوه اجتناب داشتند. عربها حتی در این دوران ۲۵ سالی که خلفای نخستین حکومت را در دست داشتند توانستند هم امپراطوری روم شرقی و هم پادشاهان ساسانی ایران را شکست دهند. اورشلیم شهر مقدس یهودیان و مسیحیان از طرف عربها اشغال شد و تمامی سوریه و عراق و ایران بصورت قسمت‌هایی از امپراطوری عربی درآمد.

 

همچنین بخوانید:

چین در دوران تانگ ها
جنگ های یزدگرد سوم با اعراب
فروپاشی روم شرقی و روم غربی

دیدگاه ها غیر فعال است.