فروپاشی روم شرقی و روم غربی

زمانی که کنستانتین (قسطنطین) امپراطور رم، شهر قسطنطنیه را در محلی که سابقا «بیزانتیوم» بود در سواحل تنگه بسفوروس بنا نهاد و پایتخت خود را از شهر رم قدیمی به این شهر که رم جدید می نامید منتقل ساخت. به زودی پس از این واقعه امپراطوری رم به دو قسمت،   «رم غربی» که شهر «رم» پایتختش بود و «رم شرقي» که مقر و مرکزش شهر قسطنطنیه بود تبدیل شد. امپراطوری رم شرقي ناچار گردید با مشکلات بزرگ و دشمنان متعدد مقابله کند. با وجود این توانستن قرن ها ادامه یابد و ۱۱۰۰ سال دوام داشته باشد تا اینکه عاقبت ترکها به زندگی آن پایان دادند.

امپراطوری رم غربی این قدرها عمر نداشت و با وجود حیثیت و اعتبار فراوان نام خود و موقعیت شهر ممتاز و سلطنتی رم که روزگار درازی بر دنیای غرب تسلط داشت با سرعت نمایانی منقرض گردید. رم غربی نتوانست در برابر حملات هیچ یک از قبایل شمال ایستادگی کند. «آلاریک» از روسای قبایل «گت» به ایتالیا حمله برد و در سال ۴۱۰ میلادی رم را محاصره کرد. سپس «واندال ها» آمدند و رم را غارت کردند. واندال یکی از قبایل ژرمنی بودند که از فرانسه و اسپانیا عبور کردند و به آفریقا وارد شدند و در محل ویرانه های کارتاژ سلطنتی بوجود آوردند. آنها در محل کارتاژ باستانی از دریا گذشتند و شهر رم را محاصره کردند. گویی آنها انتقام دیررسی برای پیروزی رم در جنگهای پونیک بودند.

در حدود همین زمان هون ها که اصلا از آسیای مرکزی یا مغولستان آمده بودند نیرومند شدند. هون ها مردمی دامپروری و صحراگرد بودند که در سواحل شرقی رود دانوب و مغرب امپراطوری رم شرقی مستقر گشتند. در موقعی که آتیلا ریاست هون ها را بر عهده داشت، آنها بسیار نیرومند و متجاوز شدند و امپراطور روم شرقی و غربی در وحشت دائمی از آنها به سر می بردند. آتیلا هردوی آنها را تهدید می کرد، بطوری که ناچار شدند تا مبالغ هنگفتی به او بپردازند.

پس از آنکه آتیلا به این ترتیب دولت روم شرقی را به اندازه کافی مورد تهدید و تمسخر قرار داد تصمیم گرفت به رم غربی حمله کند. بر این اساس ابتدا به «گل» یورش برد و شهرهای متعددی را در جنوب فرانسه ویران کرد. نیروی امپراطوری رم غربی به تنهایی نمی توانست با هون ها مقابله کند اما قبایل ژرمنی که رومیان آنها را بربر و وحشی می خواندند نیز از تجاوز هون ها به وحشت افتادند. به این جهت «فرانک ها» و «گت ها» با امپراطوری رم متحد گشتند و متفقا با هون ها که تحت رهبری آتیلا بودند جنگیدند.

در محلی به نام «ترویس» جنگ عظیمی میان آنها در گرفت. گفته شده است که بیش از ۱۵۰۰۰۰ نفر در این جنگ کشته شدند، آتیلا شکست خورد و هون‌ها عقب نشینی کردند. ابن جنگ در سال ۴۵۱ میلادی اتفاق افتاد اما آتیلا هرچند در این جنگ شکست خورد، هنوز نیروی نظامی عظیمی داشت که با آن به ایتالیا حمله کرد و شهر های زیادی را نابود کرد و کمی بعد درگذشت و شهرت فوق‌العاده ای از خشونت هایش به جا گذاشت.

چهل سال بعد یک نفر از گت ها به نام «تئودوریک» پادشاه رم غربی شد و به این ترتیب تقریبا کار رم غربی به پایان خود رسید. کمی بعد یکی از امپراطوران رم شرقی به نام «ژستی نیان» سعی کرد تا رم غربی را به امپراطوری خود ضمیمه کند و توانست ایتالیا و جزیره سیسیل را تسخیر کند اما هردوی آنها به زودی از رم شرقی جدا شدند و این دولت آنقدر گرفتاری برای خود داشت که ناچار بود به فکر خودش باشد.

قدرت روم غربی تا روزگار زیاد در اعتبار و شهرتش بود. تاریخ گذشته اش سبب شده بود که بسیاری از مردم رم را رهبر جهان می شمردند و نسبت به آن با احترام و ترشی خرافاتی  فتار می کردند. به این ترتیب رم به زندگی خود ادامه می داد اما در حالی که صورت یک امپراطوری نیرومند را داشت، در واقع قدرتی در پشت نام پر ابهت او نبود. زیرا نه فقط یک دولت ضعیف بود بلکه از آن جهت که تمدن اشرافی ای داشت که از فقر توده مردم بنا شده بود، اساسش فرو ریخت. جامعه رم خود به خود بسوی انقراض می رفت. آمدن قبایل شمالی، گت ها، واندال ها و دیگران به جریان این سقوط کمک کرد و به این جهت بود که این قبایل در رم با مقاومت روبرو نشدند زیرا دهقانان رم چنان تیره روز بودند که از هر تغییری استقبال می کردند.

بدین قرار یکی از دورانهای شگفت انگیز تاریخ را می بینیم که به شکل نمایانی به عقب می رود. چنین وضعی در هند، مصر، چین و جاهای دیگر به چشم می خورد. بدین قرار می بینیم که اروپا دستخوش تیرگی می سود، قرون تاریکی آغاز می گردد و زندگی در اروپای غربی بی حالت خشنی می گیرد که جنگ و نزاع تنها وسیله سرگرمی است.

اکنون نگاهی به امپراطوری رم شرقی می اندازیم. بعد از اینکه کنستانتین دین مسیح را مذهب رسمی قرار داد. یکی از جانشینان او، امپراطور «ژولین» از قبول مسیحیت سر باز زد. او می خواست که به دوران قدیم بازگردد و پرستش خدایان قدیمی را تجدید کند اما نتوانست توفیقی بدست آورد زیرا مسیحیت خیلی نیرومند تر از حد تصور شده بود. مسیحیان ژولین را مرتد نامیدند و او در تاریخ با همین لقب مشهور است. پس از ژولین امپراطوری بر سر کار آمد که با او هیچ شباهتی نداشت. نام این امپراطور تئودوسیوس بود و لقب او «کبیر» بود. لقب کبیر به این جهت بود که او معابد قدیمی را ویران کرد و مجسمه های خدایان باستانی را از بين برد. او برای هیچ عقیده و مذهبی که خودش آنرا تایید نمی کرد، تحمل و بردباری نداشت. تئودوسیوس مدت کوتاهی امپراطوریهای رم غربی و شرقی را متحد ساخت. این وضع در سال ۳۹۲ میلادی و پیش از هجوم قبایل بربر به رم غربی به وجود آمده بود.

مسیحیت همچنان توسعه و بسط می یافت. اکنون دیگر نبرد میان مسیحیان و غیر مسیحیان نبود بلکه در میان فرقه های مختلف مسیحی مبارزات وسیعی درگرفت و هر  سته بر ضد دسته دیگر عمل می کرد.

از سال ۵۲۷ تا ۵۶۵ میلادی «ژوستی نیان» در قسطنطنیه امپراطور بود. او گت ها را از ایتالیا دور کرد و تا مدتی ایتالیا و جزیره سیسیل را ضمیمه رم شرقی کرد. اما بعد از مدتی گت ها دوباره بر ایتالیا مسلط شدند. «ژوستی نیان» کلیسای بزرگ «سانکتا سوفیا» را در قسطنطنیه بنا کرد که هنوز هم یکی از زیباترین کلیساهای بیزانسی به شمار می رود (این کلیسا پس از تسلط ترکهای مسلمان بر قسطنطنیه به مسجد مبدل شد و اکنون مسجد ایاصوفیه نام دارد که از اماکن دیدنی استانبول می باشد). هر چند ژوستی نیان در قسطنطنیه یک دانشگاه تاسیس کرد، اما آکادمی هایی که توسط افلاطون بنیانگذاری شده بود را تعطیل کرد و بست.

بدین شکل به حدود قرن ششم میلادی می رسیم. رم و قسطنطنیه به تدریج از هم دورتر می شوند. رم تحت تسلط قبایل ژرمن در می آید و قسطنطنیه هرچند که نام رم را حفظ می کند، مرکز یک امپراطوری یونانی می شود. امپراطوری رم غربی قطعه قطعه می شود و در تمدن پست قبایلی که بر آن مسلط شدند، غرق می شود. همان قبایلی که رم در دوران عظمتش آنها را بربر می خواند.

قسطنطنیه هم در حالی که سنت های قدیمی از جهاتی حفظ می کرد به مراحل پست تری از تمدن پایین می رفت. فرقه های مختلف مسیحی هر یک با دیگری بر سر اولویت و آقایی می جنگیدند و مسیحیت شرقی که تا حدود ترکستان و چین و حبشه توسعه یافته بود، ارتباطش هم با قسطنطنیه و هم با رم قطع شده بود. به این ترتیب قرون تاریکی در اروپا آغاز گردید. اما مسیحیت تا جایی که در توان داشت سعی کرد جلوی این تاریکی را بگیرد. صومعه های هندی تا اندازه ای توانستند دانش و هنر را حفظ کنند. در واقع خدمت آنها این بود که نگذاشتند مشعل علم بکلی خاموش شود. اما در هر حال روشنی آن به یک محیط بسیار کوچک محدود بود و در خارج آن، تاریکی و ظلمت بر همه جا تسلط داشت.

 

همچنین بخوانید:

یونان و روم
جنگ های اشکانیان و روم
مروری بر تاریخ هزاران ساله چین

دیدگاه ها غیر فعال است.