بغداد و هارون الرشید

بعد از خلفای نخستین، قریب به ۱۰۰ سال خلافت در دست یک شاخه از قبایل قریش بود که به نام امویان (بنی امیه) مشهور بودند. آنها از دمشق بر امپراطوری عرب حکومت می کردند و در زمان آنها اعراب اسپانیا را هم تسخیر کرده بودند. در حالی که ارتش اعراب در سرزمین های دور دست سرگرم فتوحات بودند، در داخل عربستان جنگ های داخلی فراوانی روی می داد. عاقبت بنی امیه به وسیله یک شاخه دیگر از قریش منقرض شدند که اولادان عباس، عموی پیامبر بودند و به این جهت به بنی عباس (عباسیان) مشهور شدند.

بنی عباس به عنوان انتقام گیری از بیرحمیهای بنی امیه قیام کردند اما پس از پیروزی خودشان در بی‌رحمی و کشتار از بنی امیه هم جلو زدند. خلافت بنی عباس که مدت درازی طول کشید در سال ۷۵۰ میلادی آغاز شد. هر چند که این شروع برای خلافت عباسی خیلی افتخار آمیز نبود، با این وجود دوران عباسیان یکی از درخشان ترین دورانهای تاریخ عرب می باشد.

عباسیان در قلب امپراطوری پیروز شدند اما در سرزمین های دوردست از جمله اسپانیا که حکمران آن از امویان بود خلافت عباسیان را نپذیرفت. شمال آفریقا که امارت آفریقیه نامیده می شد نیز به سرعت استقلال پیدا کرد. بدین قرار می بینیم که با روی کار آمدن عباسیان امپراطوری عرب تجزیه شد. خلیفه دیگر رئیس و پیشوای تمامی دنیای مسلمان به شمار نمی رفت و اسلام دیگر وحدت نداشت. با وجود تمام این چیزها خلفای عباسی حکمرانان بزرگی بودند و امپراطوری ایشان مانند سایر امپراطوری های بزرگ و پر عظمت بود.

در عربهای زمان پیامبر اسلام یک نیروی حیاتی و قدرت فوق العاده متشکل از ایمان و ساده زیستی وجود داشت که باعث شد اعراب به صورت یک قدرت عظیم قیام کردند و ارتش های امپراطوری های بزرگ را از پا درآوردند. اما به تدریج همه چیز تغییر پیدا کرد. مردمان صحرانشین اکنون در کاخهای مجلل زندگی می کردند و گرانقیمت ترین خوراکی ها و البسه ها را در اختیار داشتند. پس دیگر چه نیازی بود که در فکر انقلاب اجتماعی باشند.

پایتخت امپراطوری اسلام هم در زمان عباسیان از دمشق به بغداد در عراق منتقل شد. خود این تغییر دادن پایتخت به تنهایی بسیار پر معنی بود زیرا بغداد در واقع پایتخت تابستانی پادشاهان ایران بود و چون بغداد نسبت به دمشق از اروپا دورتر بود به این جهت عباسیان توجهشان را بیشتر به آسیا معطوف کردند.

بغداد!

آیا تاریخ افسانه ای بغداد را شنیده اید؟ و یا داستان‌های زیبای هارون الرشید و شهرزاد را که در کتاب‌ «شبهای عربی» (هزار و یکشب) نقل شده است خوانده اید؟ شهری که در زمان خلفای عباسی رشد و توسعه پیدا کرد، همین بغداد شهر داستان های هزار و یکشب بود.

در این شهر بزرگ کاخ های عظیم، ادارات و مؤسسات عمومی، مدارس و دانشگاه ها، بازارها و تفرجگاه های وسیع وجود داشت. یک دستگاه مجهز پست و نامه رسانی تمام گوشه های امپراطوری را با پایتخت مرتبط می کرد. مسافران و سیاحان از سراسر جهان به بغداد می آمدند، مخصوصا دانشجویان و هنرمندان برای اینکه معروف است که خلفای عباسی مخصوصا هارون الرشید از تمام کسانی که در هنر و دانش، چیره دست بودند استقبال می کردند. خود خلیفه در میان شکوه و تجمل فراوان و گروه انبوهی از غلامان و زنان بسیاری که حرمسرا را تشکیل می دادند زندگی می کرد.

در زمان خلافت هارون الرشید که از سال ۷۸۶ تا ۸۰۹ میلادی طول کشید، امپراتوری عباسی در اوج عظمت خود بود. در دوران هارون بغداد از بسیاری جهات از اروپای آن زمان جز اسپانیا، از لحاظ کشورداری و حکومت و بازرگانی و توسعه علم جلوتر بود. أبو جعفر هارون بن محمد المهدی بن أبی جعفر المنصور یا هارون‌ الرشيد الاهوازی مشهور به هارون الرشید (زاده ۲۵ اسفند ۱۴۱ برابر ۱۷ مارس ۷۶۳ – مرگ ۴ فروردین ۱۸۸ برابر ۲۴ مارس ۸۰۹) خلیفه عباسی بود. در شهر ری متولد شد و در توس (مشهد)  خراسان درگذشت. او پنجمین خلیفه دودمان عباسی بود. او از ۲۳ شهریور ۱۶۵ تا ۴ فروردین ۱۸۸ (۱۷۰-۱۹۳ ه.ق) فرمانروایی کرد. آرامگاه او جنب قبر علی بن موسی الرضا قرار دارد.

دوران خلافت عباسی مخصوصا از جهت علاقه و توجهی که به علوم نشان می داد از اهمیت خاصی برخوردار بود. دنیای جدید زمان ما با دوران باستان تفاوت بسیاری دارد و این تفاوت تا اندازه زیادی به علت علوم جدید می باشد. در میان مردم دورانهای باستانی هیچگونه روش علمی در مصر و چین یا هند پیدا نمی شود. فقط مختصری در یونان باستان روش های علمی بکار گرفته می شد که در دوران رم آنهم از میان رفت. اما عربها دوباره روح علم و تحقیق را زنده کردند و به همین جهت به آنها پدران علم نوین می گویند. آنها بودند که نخستین دوربین های نجومی و قطب نماهای کشتیرانی را ساختند. همچنین در رشته پزشکی جراحان عرب در سراسر اروپا مشهور بودند.

بدیهی است که بغداد مرکز بزرگ تمام این فعالیت های علمی بود. در غرب هم شهر «کوردوبا» (قرطبه) پایتخت عرب‌های اسپانیا یک مرکز علمی دیگر به شمار می رفت. در جهان عرب مراکز دانشگاهی دیگری هم بود. در شهر قاهره، بصره و کوفه هم مراکز علمی وجود داشت اما بغداد مافوق تمام این شهرهای مشهور قرار داشت و بنا به گفته یک تاریخ نویس بغداد «پایتخت اسلام، چشم عراق و مرکز فرهنگ و هنر بود». همچنین بغداد بیش از دو میلیون نفر جمعیت داشت و بدین قرار از خیلی از شهرهای امروزی بزرگتر بود.

شاید جالب باشد که بدانید عادت پوشیدن جوراب‌های مردانه و زنانه ابتدا در بغداد و در میان ثروتمندان این شهر شروع شد. آنها جوراب را «موزه» می نامیدند و کلمه فرانسوی «شمیز» (به معنی پیراهن) از کلمه عربی «قمیص» اقتباس شده است. هر دو کلمه از قسطنطنیه به اروپا رفت و به زبان‌های اروپایی منتقل شد.

عربها همواره مسافران و سیاحان بزرگی بودند. آنها همیشه به سفر های دور و دراز دریایی می پرداختند و در ماورای دریاها و سواحل هند و حتی جزایر مالزی، کوچ نشین هایی برای خود تأسیس کردند. از معروف ترین سیاحان عرب، ابوریحان بیرونی و ابن بطوطه بودند.

همچنین عربها تاریخ نویسان خوبی داشتند و از روی کتاب‌ها و تاریخهای آنها می توانیم اطلاعات بسیاری بدست بیاوریم. بعلاوه همه می دانیم که آنها چه داستان‌ها و افسانه های عالی ای می نوشتند. هزاران نفر هرگز چیزی از خلفای عباسی و امپراطوری ایشان نشنیده اند اما درباره کتاب «الف لیله و لیله» (هزار و یکشب) که بیشتر داستان هایش در بغداد جریان دارد مطالبی می دانند.

پس از مرگ هارون الرشید به زودی در امپراطوری عرب آشفتگی های بسیاری روی داد سرکشی ها و طغیان هایی شروع شد و قسمت های متعددی از امپراطوری عباسی جدا شد. خلفا روز به روز ناتوان تر و کم اقتدار تر می شدند تا اینکه زمانی رسید که خلیفه فقط بر شهر بغداد و چند دهکده اطراف آن حکومت می کرد. حتی یک خلیفه را یکبار سربازان خودش از قصر بیرون کشیدند و کشتند. سپس تا مدتی افراد مقتدری در بغداد ظهور کردند که برخی از آنها بر نواحی دیگر حکومت می کردند و خلیفه هم تابع و وابسته به آنها بود.

چنگیزخان و پیروانش عاقبت به زندگی بغداد و امپراطوریش پایان دادند. در موقعی که کع مغول‌ها به عمر خلافت عباسی پایان دادند، این شهر عظیم به توده ای از خاکستر تبدیل شد و حدود ۲۰۰۰۰۰۰ نفر از مردم آن کشته شدند. سقوط بغداد در ۱۲۵۸ میلادی (۶۵۶ قمری) اتفاق افتاد.

اکنون باز بغداد شهر پر رونقی شده است و پایتخت دولت عراق می باشد اما بغداد کنونی فقط سایه ای از گذشته اش می باشد زیرا در واقع هرگز نتوانست مرگ و خرابی و ویرانی را که با هجوم مغولها برایش پیش آمد را جبران کند.

دیدگاه ها غیر فعال است.