سلام به همه کاربران عزیز ایرونی سنتر. امروز به یکی از مقایسه های جذاب دنیای مارول رسیدیم نبردی جالب بین تانوس و آنسلات و اودین و میخوایم از بین این سه شخصیت فوق العاده قدرتمند و ترسناک چه کسی از میدان مرگ زنده برمیگرده و این سه نفر رو از لحاظ های مختلف با هم مقایسه خواهیم کرد با ما همراه باشید

قدرت

در این بخش برنده تانوس هست چرا ؟ چون بار ها هالک رو براحتی شکست داده و محدودیت های قدرتش مشخص نیست و همچنین قادر به تغذیه از انرژی های کیهانی و عرفانی برای تقویت قدرت هایش است و خب اودین هم در برابر تانوس از لحاظ فیزیکی حرفی برای گفتن ندارد و در کلاس ۶۰ تن است اما آنسلات قدرت فیزیکی کافی برای اینکه بطور جدی تانوس را به چالش بکشد دارد و توانست با هالک بی ذهن برابری کند که به نوبه خود بسیار بسیار شاهکار باورنکردنی است

استقامت : برابر
هیچکدوم بدنشون سموم خستگی تولید نمیکنه و همه استقامت نامحدودی دارن چون آنسلات که اصلا گوشت و استخوان تشکیل نشده و از انرژی های کیهانی تغذیه میکنه اودین با اودین فورس و تانوس با عضلات قدرتمند خودش استقامت بسیار زیادی داره و همه اینا در این فاکتور برابر هستند

کنترل انرژی

اودین با برتری کمی از آنسلات و تانوس
امتیاز این بخش برای اودین هست چون سابقه نبردی تمام عیار با اینفینیتی رو داره و همینطور اودین فورس بسیار کمک‌ شایانی به اون میکنه چون منبع بزرگی از انرژی های کیهانی هست که شاید بتونه روی نتیجه نبرد تاثیر بزاره
هر چند آنسلات تسلط زیادی بر روی طیف عای الکترومغناطیسی دارد و تانوس قادر به استفاده وسیع از جادو هست اما در این زمینه دست بالاتر را اودین دارد

کلکسیون قدرت‌ها:

امتیاز این بخش برای انسلات هست چون توانایی‌های بیشتری نسبت به بقیه داره همه توانایی های ذهنی و مغناطیسی و ملکولی دورانی و دور نوردی که توانایی‌های زیاد اثر زیادی تو جنگ داره و همینطور خلاقیت زیادی در تله کینزی داره هر چند تانوس و اودین هم قادر به استفاده از انرژی های کیهانی و عرفانی هستند اما در این بخش آنسلات پیروز است چون میتواند آب و هوا و ماده و انرژی و انرژی‌های اختری و ذهنی و ارواح را تغییر دهد و در این زمینه به طور واضحی از تانوس و اودین برتره

جادو :

خب آنسلات کاملا با انرژی های کیهانی سر و کار داره که شامل ۴ نیروی بنیادی طبیعت میشه و قادر به کنترل تمام طیف های انرژی الکترو مغناطیس مانند اشعه مادون قرمز و اشعه ایکس و نور فرابنفش و امواج رادیویی و نور مرئی و پرتوی گاما هست ولی قدرت جادویی ندارد و تانوس هم قدرت زیادی در جذب انرژی کیهانی داره و در جادو بسیار ماهر و چیره دسته و در این زمینه بحث بین اودین و تانوس هست که اودین با توجه به شاهکار هایی که ارائه کرده به احتمال زیاد در زمینه جادو از تانوس برتره چون معمولا در حدود دورمامو در نظر گرفته میشه ولی تانوس هم انرژی های بسیار قدرتمندی ساطع میکنه که در این بحث واقعا حائز اهمیت هست اما باز هم به اودیت نمیرسه

تسلیحات :

در اینجا شاهد مقایسه ای جالب از تجهیزات این سه شخصیت قدرتمند هستیم
تانوس که دارای صندلی خود است که توانایی جا به جایی بین ابعاد را دارد
و دستکش بینهایت هم همه سنگ ها اساسا دارای انرژی بینهایتی هستند و فرق آنها این است که از انرژی بینهایت هر کدام برای مقاصد مختلف استفاده میشود
و اودین هم دارای تجهیزات زیر است :
شمشیر اودین : شمشیری قدرتمند که میتواند از انرژی های مختلف استفاده کند و که حتی گفته شده اگر از غلاف بیرون آورده شود میتواند به کیهان آسیب بزند و که قدرت این شمشیر برای کسانی مانند تانوس و آنسلات کافی است
اودین فورس : این به اودین اجازه میدهد تا از منابع نامحدود انرژی های کیهانی و جادویی استفاده کند و خود را تقویت کرده و بر حریفانش فائق آید
کمربند اودین که قدرت های هر فرد را دو برابر میکند که مطمئنا در این نبرد به درد او میخورد
و سایر تجهیزات او که زیاد حائز اهمیت نیستند

و آنسلات هم تنها سلاحش زرهش است که مقاومت بسیار بیشتری از ادمنتیوم و ویبرانیوم دارد که احتمال این وجود دارد که بتواند در شمشیر اودین مقاومت کند
اما در نتیجه تانوس با اختلاف ناچیزی از حریفانش از این لحاظ برتر است

ذهن :

همانطور که می دانید آنسلات از وجود پروفسور اگزاویر و مکس آیزنهارت (مگنیتو) زاده شده پس ذهن این دو را دارد که براحتی متوجه میشوید که اگر قدرت ذهن مگنیتو و پروفسور ایکس روی هم بگذارید از ذهن تانوس و اودین قویتر است یا نه
البته قدرت ذهن تانوس کم نیست و با سنگ ذهن بیشتر هم میشود او قادر به تله پاتی و تله کینزی هم هست که خیلی ها شاید ندانند قدرت ذهنی تانوس تا چه حد بالاست اما آنقدر نیست که او را از این لحاظ برتر از آنسلات بدانیم

دوام:

اینجا همه از دوام بالایی برخوردار هستن ادین با اینکه هنوز قدرت کامل خودش رو نگرفته بود با زنجیر از درخت ایگدراسیل ۹ روز دار زد و زنده پوند تانوس هم تا به حال در برابر ضربات میولنیر و مشت‌های هالک و انرژی ۶ سنگ و انرژی‌های کیهانی و قدرت‌های زیادی که واقعا شاهکار بزرگی است مقاومت کرده و انسلات هم زره غیر قابل نفوذ که احتمالش کمه تانوس بتونه بشکنه  و میدان مغناطیسی قدرتمند که به دوامش کمک میکنه چون میدان مغناطیسی از اون در برابر حملات گالاکتوس و ثور و انتقام‌جویان و مردان ایکس و بمب‌های اتم محافظت کرده و امتیاز این بخش با اختلاف کم به انسلات میرسه

شاهکار :

انسلات شاهکارهایی نظیر به کما بردن جاگرنات با یک مشت و کشیدن روح‌ثور از بدنش با ذهن و مقاومت در برابر بمب اتم با انرژی ۴ ترا ژول(براحتی) و پرتاب جاگرنات از کانادا تا نیوجرسی و غیره ادین هم تا به حال در برابر حملات دشمنان ازگارد مانند: سورتور ، منگوگ ، یمیر ، هلا، و غیره محافظت کرده و نبرد جالبی با شخصیت بینهایت داشت که واقعا شاهکارهای زیادی انجام داده که وقت نمی‌کنیم به آنها بپردازیم و بطور خلاصه باید بگم ادین هم شاهکار های بزرگی داره تانوس هم شاهکارهایی نظیر شکست انتقام جویان شکست اترنیتی و شکست هالک که براحتی بوده و شکست دادن ثور که ثور سنگ قدرت رو داشت شکست دادن آدام وارلاک و شاهکارهای بسیار زیاد دیگری که در این بخش پیروز تانوس و اودین هستند

حملات :

ادین توانایی‌های حمله زیادی داره مانند حمله با جادو یا انرژی کیهانی و غیره تانوس هم قدرت فیزیکی بالا که فقط با قدرت فیزیکی هالک رو شکست داده شلیک انرژی کیهانی که با این توانایی آسیب های مخربی به انتقام جویان زده و جادو که جادو‌ی سطح بالایی نداره که نمیتونه بهش کمک زیادی در این جنگ کنه انسلات هم که از قدرت فیزیکی اختلاف بسیار بسیار کمی با تانوس داره و حملات ذهنی مانند انرژی پیسیونیک که به جاگرنات با کلاهش آسیب زده که انرژی پیسیونیک در بالاترین سطح قدرتش نبوده که میتونه در حین نبرد اسیب‌های مخربی به ذهن حریف بزنه که شاید منجرب بیهوشی حریفانی بشه و توانایی میدان مغناطیسی یا زدن صاعقه پر قدرت و جهان جیبی که اونجا کار حریفانش رو یکسره کنه و تانوس هم انفجار های انرژی قدرتمندی داره که در بعضی موارد قادر به کشتن ثور و هالک هم بوده

برنده : تانوس (با احتساب سنگ های بینهایت)

خب اگر حساب کنیم نه آنسلات با قدرت های کیهانی اش و نه اودین با آن سلاح های قدرتمندش میتوانند حریف قدرت سنگ های بینهایت شوند زیرا سنگ های بینهایت دارای انرژی بینهایت هستند و خب انرژی اودین فورس کمتر یک سنگ ابدیت است و خب شمشیر اودین و سایر سلاح های وی نمیتوانند در برابر سنگ های ابدیت کاری از پیش ببرند
و آنسلات هم با توجه به قدرت های کیهانی اش نهایتا به اندازه دو سنگ ابدیت قدرتمند باشد زیرا آنسلات از لحاظ قدرت فیزیکی با سنگ قدرت حدودا برابر است و توانایی الکترومغناطیسی و تله کینزی وی شاید بتوانند با قدرت سنگ فضا رقابت کنند و در نتیجه نه اودین نه آنسلات حریف قدرت سنگ ها نمیشوند

بدون حساب کردن قدرت سلاح و فقط با قدرت های خالص خودشان چه کسی پیروز میشود ؟

چرا تانوس میتواند برنده باشد ؟
جواب ساده است چون ترکیب سرعت باورنکردنی و قدرت فیزیکی نامحدود و مهارت مبارزه بسیار تانوس را کنار هم بگذاریم عملا از قدرتمندترین شخصیت های مارول در نبرد تن به تن و رزمی خواهد بود بعلاوه توانایی استفاده از انرژی کیهان به طور گسترده برای افزایش قدرت فیزیکی خود استفاده و اینکه او استراتژیست بسیار ماهری است که این میتواند او را برنده کند

چرا اودین میتواند پیروز باشد ؟او با تانوس شباهت هایی دارد مثل قدرت و سرعت و مهارت مبارزه و استراتژی و استفاده از انرژی های کیهانی و عرفانی البته از بحث قدرت و سرعت در برابر تانوس و آنسلات مغلوب است اما تبحر خاصی در مبارزه و نبرد های جادویی دارد و خب پتانسیل شکست دادن این دو حریف قدرتمند خود را دارد

چرا آنسلات میتواند پیروز باشد ؟
این هم مثل جواب به دو سوال قبلی آسان است چون وی کلکسیون بسیار زیادی از توانایی های مختلف را دارد و میتواند با هر کسی مبارزه جالبی را ارائه کند برای مثال نبرد هالک و بتمن جالب نخواهد بود زیرا یکی نابغه است و دیگری یک غول است
یا مثلا نبرد دکتر استرنج و آیرون‌ من هم همینطور زیرا یکی تکیه بر جادو و دیگری بر تکنولوژی دارد
اما مثلا نبرد هالک و سوپرمن جالب است زیرا اشتراکاتی مانند قدرت فیزیکی زیاد دارند
و آنسلات هم از لحاظ فیزیکی و هم ذهنی قدرتمند است و میتواند با همه نوع شخصیتی قدرتمندانه مبارزه کند قدرت وی تفاوت زیادی با تانوس ندارد چه بسا بیشتر هم باشد و خب با تله کینزی ظریف و دستکاری همه طیف های الکترو مغناطیسی میتواند از تانوس در برابر جذب انرژی های کیهانی جلوگیری کند تا تانوس نتواند از انرژی های مختلف خود را تقویت کند و واقعیت را طوری دستکاری کند که اودین وجود نداشته باشد و یا با توانایی کنترل فلزات از شمشیر اودین بر علیه وی استفاده کند یا آن را به انرژی تبدیل کند

در نهایت برنده چه کسی خواهد بود ؟

اگر تانوس را بدون سنگ‌ های ابدیت و لشکرش و… و اودین را هم بدون اودین فورس و کمربند و….. حساب کنیم آنسلات زره دارد که جزوی از بدنش است و برنده در حالت بدون سلاح و نیروهای خارجی آنسلات خواهد بود

نویسنده: محمدرضا ابراهیمی

در دنیای کمیک همیشه همه چیز بر وقف مراد ابرقهرمانان نیست. بسیاری از آنها این شانس را پیدا نمی کنند که همانند دیگر ابرقهرمانان خود را نشان بدهند و طرفداران بسیاری را جذب کنند. جدا ازا ین داستان ها و شخصیت پردازی های ضعیف باعث می شود آنها روز به به روز بیشتر فراموش شوند. درا دامه به معرفی ۵ شخصیت مارول در کمیک ها می پردازیم که دیگر باید بازنشسته شوند.

۵. داک سامسون:

هالک در دنیای کمیک شخصیت های فرعی و اضافی بسیاری دارد که همه آنها همیشه خدا یا به فراموشی سپرده شده یا شکست خورده و جای خود را به شخصیت دیگری می دادند. یکی از مهم ترین این شخصیت ها داک سامسون بوده است. او یک درمانگر فوق العاده قدرتمند بوده است که در معرض تابش گاما قرار گرفته است و با علم و دانش خود نیز مواقعی به هالک کمک کرده است. در طول زمان مارول بارها داستان این شخصیت را تغییر داده است تا او را جذاب تر کند. با این حال این کار ها نتایج عکس داده و او روز به روز بیشتر از چشم طرفداران افتاد تا اینکه دیگر کمتر کسی به او توجه می کند. این را باید پایان کار این شخصیت در کمیک ها بدانیم.

۴. سنتری:

سنتری را همه یک کپی بسیار بد از سوپرمن می دانند. شخصیتی با همان حدود قدرت ها که یک حالت منفی نیز در درون خود دارد. قدرت ها و توانایی های او غیرقابل کنترل است و همیشه خرابکاری های بزرگی به بار می آورد. شاید حالت روحی دو بعدی او جذاب باشد، اما او همیشه شخصیتی مغرور، قاتل و …. است که طرفداران بجز قدرت های عجیبش، هرگز نتوانستند با آن همذات پنداری کنند. شاید موقع بازنشستگی این شخصیت عجیب فرا رسیده باشد.

۳. سایکلوپس:

در دروه ای مردان ایکس بر سکوی شخصیت های کمیک بوکی بوده اند. اما اینک توسط لیگ عدالت و انتقام جویان عقب رانده شدند و تنها ولورین است که یک تنه دارد در برابر سیل گروه های دیگر ابرقهرمانی مقاومت می کند. سایکلوپس یکی از آنها است. سایکلوپس یک جهش یافته با قدرت پرتاب اشعه از چشم است که در فیلم های مردان ایکس نیز حضور داشته است.سایکلوپس را می توان یک شخصیت کسل کننده دانست و تلاش های مارول برای بهتر کردن او نیز تا به اینجای کار هیچ دردی را دوا نکرده است.

۲. مشت آهنی:

شخصیت های بسیاری در دنیای کمیک وجود دارند که توانایی هایشان بر پایه مهارت های رزمی است. یکی از معروف ترین آنها آیرون فیست یا همان شخصیت مشت آهنی است که داستان های بسیاری در کمیک های مارول پیرامون آن وجود دارد. با یانحال این شخصیت دیگر قدیمی شده و نمی تواند همانند گذشته طرفاران را جذب کند. بخش مهمی از جذابیت او برای همکاری با لوک کیج بود که این هم دیگر از جذابیت کافی برخوردار نیست.

۱. پروفسور ایکس:

سالها پیش فردی به نام چارلز اگزاویه مدرسه ای برای جهش یافته ها بازگشایی مرد. قرار بود این مدرسه جایی باشد که آنها در امنیت و آسایش باشند اما این مدرسه به سرعت به مکانی برای جنگ و خونریزی تبدیل شد و او در کار خود تقریبا شکست خورد. سالها بعد مشخص شد که پروفسور از توانایی ذهنی خود برای دستکاری ذهنی افراد برای رسیدن به مقاصدی خاص استفاده می کرده است. این موضوع در کنار قدیمی شدن و کاهش محبوییت این شخصیت می تواند دلیلی برای شرور کردن پروفسور ایکس باشد تا آن را از این به بعد به شیوه ای دیگر در کمیک های مارول ببینیم.

خب همه ی ما میدونیم کپ چه شخصیت تاثیر گذاری چه در کمیک و چه در دنیای سینمایی مارول بوده . حضوری که نه تنها تاثیر گذار بوده بلکه این تاثیر مثبت و مورد نیاز نیز بوده است . کپ در دنیای سینمایی مارول نیز تاثیری همچون کمیک داشته است .بازیگر نقش کپ همانطور که میدانید در دنیای سینمایی مارول کریس ایوانز است که نقش این شخصیت را عالی بازی کرد به طوری که تصور هرکس به جای او تقریبا برای مخاطبان غیر ممکن است .

کپ برای اخرین بار یک حضور عالی و تقریبا حماسی در اونجرز اندگیم داشت و در پایان ان همان کاری کرد که تونی به او توصیه کرده بود . یعنی به زندگی مورد علاقه خودش پرداخت و در گذشته ماند و زندگی رویایی خودش با کارتر را سپری کرد . و دیدیم که در پایان سپر خودش رو به سم تحویل داد که کاپیتان امریکای بعدی باشد . در سریال فالکون و وینتر سولیجر سم توانست به یک جانشین خوب برای کاپیتان امریکا تبدیل شود و جای خالی او را برای مردم پر کند . هرچند پر کردن جای کسی که نماد امید و فداکاری برای مردم است کار اسانی نیست .

خب همه ی اینها باعث شد که هواداران این شخصیت خواهان بازگشت او به قامت کاپیتان امریکا باشند و حتی شایعه بازگشت او نیز مدتی مطرح شد . اما خود بازگشتش را تکذیب کرد .

اکنون این خبر مطرح شده و به گزارش Giant Freakin Robot کریس ایوانز برای بازگشت به نقش کاپیتان امریکا در MCU خواهان دستمزدی ۱۰۰ میلیون دلاری شده چیزی واقعا سرسام اور و شاید بازگشت او را منتفی کند . گفته میشود بازگشت او در حد چند کامئو و حضوری کوتاه در دو فیلم کاپیتان امریکای ۴ و فیلم فنتستیک فور هست .

چنین درخواستی را نیز اسکارلت جوهانسون از دیزنی کرده بود یعنی درخواست ۱۰۰ میلیون دلار برای بازی در نقش بلک ویدو در این فیلم که البته سران دیززنی جوابی به او نداده اند . تا پیش از این بیشترین بیشترین دستمزد مربوط به رابرت داونی جونیور است یعنی ۷۵ میلیون دلار است . اینطور که پیداست بازیگران MCU رو به دستمزد بالا اورده اند در حالی که کمپانی وارنر چنین کاری را انجام نداده و حتی به رابرت پتینسو برای بازی در نقش بتمن که انصافا کم نقشی هم نیست هزینه ۲ میلیون دلار را داده است در حالی که دستمزد کریس همسورث برای بازی در نقش ثور در فیلم ثور عشق و صاعقه حدود ۲۰ میلیون دلار است .

نویسنده: امیررضا قاسمی

از همان اول می دانستیم که قرار است در قسمت دوم فیلم ونوم شاهد رویارویی او با کارنیج که یک سیمبیوت هم نژاد او است باشیم. مسلما بسیاری از افراد که کمیک های مارول را دنبال می کنند کارنیج را می شناسند. اما بسیاری هم هستند که اطلاعات دقیقی از این موجود بی رحم ندارند. خوب ما اینجا هستیم تا شما را با این موجود بدذات آشنا کنیم.

سرگذشت:

کارنیج یک شخصیت خیالی ابرشرور در کتاب‌های کامیک آمریکایی منتشر شده توسط مارول کمیکس است. این شخصیت اولین بار در شمارهٔ ۳۶۰ از مجموعه کمیک مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز ظاهر شد. کارنیج توسط نویسنده دیوید میشلینی، و طراحان مارک بگلی و اریک لارسن خلق شده‌است. کارنیج متعلق به نژادی آمورف (بدون ساختار فیزیکی) زیست فرازمینی و انگل تحت عنوان سیمبیوت است. این شخصیت اغلب به عنوان دشمن شخصیت ابرقهرمان مرد عنکبوتی، و همچنین دشمن دیرینه ونوم محسوب می‌شود. نخستین و قابل توجه‌ترین میزبان او، آدم‌کشی زنجیره‌ای در دنیای مارول به نام کلیتوس کسدی به‌شمار می‌رود.

سیمبیوت ونوم برای نجات میزبان خود ادی براک از زندان فرزندی را تولید کرد که جنسیتی نداشت. این تخم ریزی از طریق زخمی در دست به کلتوس کسدی متصل شد و در خون او ادغام گردید و رنگ قرمز گرفت. کلتوس خود را کشتار نامید و برای همیشه به یک دشمن مرد عنکبوتی و ونوم تبدیل شد. رنیج و کسدی با یکدیگر هم نظر هستند و هر وقت که از زندان آزاد می شوند، نیویورک را به شهر اجساد تبدیل می کنند بطوری که در خیابان های آن پر می شود از اعضای قطع عضو شده انسان ها. کارنیج یک موجود پلید است و کسدی هم که مادربزرگ خود را کشته و یتیم خانه خود را به آتش کشده است بهترین گزینه برای او است. کسدی یک قاتل سریالی است و این بهرتین گزینه برای کارنیج بود.

در دروه ای گمان بر این بود که کارنیج نابود شده است. اما اینطور نبود. کارنیج خود را بطور کامل با کسدی ادغام کرده است. این توانایی به کسدی این امکان را داده بود که بتواند کپی هایی از همزیست سیمبیوتی خود را هر زمانی که در معرض هوای آزاد قرار می گیرد کپی کند. در دوره ای نیز او شروع به جذب دیگر سیمبیوت ها کرده بود که او را بزرگ تر از قبل می کرد. با این حال در این زمان نیز ونوم و مرد عنکبوتی او را شکست دادند.

علیرغم پیوند وی بین کارنیج وکسدی، این سیمبیوت بارها کسدی  را برای پیوستن به یک میزبان قویتر ترک کرده است. این میزبان ها شامل جان جیمسون، مرد عنکبوتی و موج سوار نقره ای است. با اینحال او همیشه به بدن کسدی باز می گردد. بسیاری این نظریه را مطرح کردند که او برای قدرتمندتر کردن میزبان بعدی و رساندن کسدی به یک میزبان ایده آل و قدرتمندتر این کار را می کند. یکی از مهمترن شخصیت هایی که کارنیج به آن پیوند خورده است، نورمن آزبورن است. نورمن کنترل کارنیج را بر عهده گرفت و ازا و برای مقاصد خود استفاده کرد و به گابلین قرمز و یا اجنه سرخ تبدیل شد. او به کمک این سیمبیوت نوه خود نورمی آزبورن را هم به گوبلین چایلد تبدیل کرد.

او در دوره ای به کلرادو حمله کرد و یک قلمرو برای سیمبیوت ها ساخت. زمانی که انتقام جویان به او حمله کردند، او کاپیتان آمریکا، هاوکی، تینگ و ولورین را با شاخه های همزیستی کارنیج آلوده کرد. البته با تلاش مرد عنکبوتی، کارنیج و کسدی باز هم شکست خورده و زندانی شدند.

اخلاقیات:

بر خلاف ونوم که خالق و پدر کارنیج محسوب می شود. او سخت به همزیست خود وفادار است و به سختی از آن جدا می شود. کسدی و کارنیج علاقه بسیاری به هم دارند، برای مثال کارنیج کسدی را یکی از اعضای خانواده خود می داند و هر وقت که کارنیج به بدن فرد دیگری می پیوندد، خاطرات کسدی را بر روی فرد جدید تحمیل می کند. او عاشق کشتار و جنگ است البته این را هم بگوییم که جدا از کشتار های دردناک، او به کشتار های ظریف نیز علاقه بسیاری دارد و روش های بسیار زیادی را برای شنکجه و قتل عام می شناسد که اگر بشنوید در جایتان میخکوب می شوید. به این فکر نکنید که کارنیج یک دیوانه تمام عیار و بی مخ است. او زرنگ تر از آن چیزی است که فکرش را هم بکنید. با وجود رابطه خوب کسدی و کارنیج، آنها در مواردی نیز که با هم مخالف هستند، با یکدیگر جرو بحث می کنند.

قدرت و توانایی ها:

کارنیج نیز همانند هر سیمبیوتی توانایی های این نژاد باستانی که توسط نال، خدای تاریکی های مارول خلق شده اند را دارا است. با اینحال هر سیمبیوتی توانایی های خصی نیز دارد و می تواند آنها را ازتقا هم داده و به بهترین روش از آنها استفاده کند. در ادامه به بررسی پاره ای از توانایی های این هیولای بی رحم می پردازیم.

• قدرت فوق بشری: کارنیج از قدرت بسیار بیشتری از مرد عنکبوتی و ونوم برخوردار است. او میتواند به راحتی بیش از ۸۰ تن را بلند کند و این مورد با توجه به هیکل و اندازه ای که دارد متفاوت است. همچنین نی تواند از ترس اطرافیان خود نیز تغذیه کند و خود را بزرگ تر نشان بدهد.
• دوام فوق بشری: کارنیج به راحتی می تواند از گلوله های کالیبر بالا و سلاح های سنگینی مانند نارنجک و بمب جان سالم به در ببرد. با این حال او نیز همانند همه سیمبیوت ها به صدای زیاد و انرژِ های انفجاری بسیار عظیم حساس است.
• استقامت فوق بشری: این سیبیوت می تواند در فضا، در مکانی سمی و هر جایی که هیچ کس قادر به دوام آوردن در آن نیست زندگی کرده و دوام بیاورد. همچنین می تواند این توانایی را به میزبان خود نیز منتقل کند.
• عمل شفا دهنده: کارنیج به راحتی می تاند خود و میزبانش را شف دهد و زخم و ها وبیماری هایش را درمان کند. فرقی نمی کند این مشکل قطع شدن سر باشد یا یک بیماری لاعلاج. برای مثال او بیماری نورمن آزبورن را بطور کامل درمان کرد و ظاهر او را بازیابی کرد.
• حافظه ژنتیکی: همه سیمبیوت ها دارای حافظه ژنتیکی از نیاکان خود هستند این حافظه از کلینتار که سیاره مادری آنها است شکل می گیرد.
• خزیدن روی دیوار: کارنیج نیز همانند مرد عنکبوتی می تواند بر روی دیوار راه برود.
• تله پاتی: کی از برتین توانایی های جالب کارنیج است. او می تواند حافظه افرادی که با آنها پیوند خورده است را در فرد دیگری نیز بارگذاری کند.
• نیش و پنجه: این سیمبیوت دارای تیغ ها و پنجه های بشماری بر روی بدن و دستان خود است که می تواند هر کسی را به کشت بدهد.
• تغییر بدن: کارنیج می تواند بدن و ماهیت همزیست خود را به دلخواه تغییر دهد و یا او را به یک سلاح تمام عیار پر تیغ و پنجه تبدیل کند.
• استتار: با توجه به اینکه رنگ اصلی او قرمز است، اما او می تواند خود را به هر رنگ، شکل و هر وسیله ای تبدیل کند.
• غوطه وری دیجیتالی: کارنیج یک بار موفق شد با استفاده از کابل های اینترنت، بدن خود را بین سیستم های رایانه ای منتقل کند.
• و توانایی های بیشمار و ساده دیگری که هر موجود سیمبیوت مانند دارد، مانند ذات انگلی جذب تووانایی های اشیا و….

در سینما:

خوب ما قرار است کارنیج را به عنوان شرور اصلی در قسمت دوم فیلم ونوم ببینیم. کارنیج این فیلم در ظاهر شباهت بسیاری با کارنیج کمیک دارد (ظاهر، چهره و تیغه ها وسلاح های که از بدنش تولید می کند) و آنطورکه از تریلر ها نیز معلوم است، قرار است کشت و کشتار بزرگی نیز به راه بیاندازد که نمونه اش را تا به امروز در هیچ فیلم کمیک بوکی ای ندیده ایم. میزبان این شخصیت در فیلم نیز همان کلتوس کسدی است. متاسفانه اطلاعات بیشتری از این شخصیت در این فیلم در دسترس نیست و باید منتظر تریلر های بعدی این فیلم ماند. امیدواریم سونی بتواند به بهترین نحو از این شرور در فیلم ونوم استفاده کند. نظر شما چیست؟ آیا قسمت دوم فیلم ونوم با وجود شرور قدرتمندری همچون کارنیج موفق خواد شد؟

کتاب های کمیک که به کتاب های طنز نیز معروف هستند همیشه جزئی جدایی ناپذیر از زندگی ما مخصوصا کودکان و نوجوانان هستند. خیلی ها فکر می کنند که کتاب های کمیک بوکی فروش خوبی ندارند و یا کسی به آنها توجه نمی کند. اما این موضوع از پایه و اساس اشتباه است. کتاب های کمیک بسیاری در طول تاریخ وجود دارند که نسخه های آن میلیون ها دلار در بازار جهانی فروش داشته است. در ادامه به معرفی ۵ کتاب کمیک برتر در زمینه فروش در طول تاریخ می پردازیم، با ما همراه باشید.

۵. All-Star Comics #8:

فروش: ۹۳۶،۲۲۳ هزار دلار

این سری از کمیک های دی سی نتها یکی از مهم ترین کمیک هان آن، بلکه یکی از مهم ترین کتاب های کمیک در طول تاریخ بود و دلیل آن نیز اولین حضور شخصیت زن شگفت انگیز در آن می باشد. آل استار کامیکس شمارهٔ ۸ به منشع شخصیت زن شگفت انگیز پرداخته و در مورد انجمن عدالت آمریکا نیز مطالب را ارائه می دهد. در سال ۲۰۱۷ یک نسخه از این کمیک در ای بی فهرست شده و به قیمت ۹۳۶ و ۲۲۳ هزار لار فروخته شد که رقم بسیار بالایی بود.

۴. Detective Comics #27:

فروش: ۱٫۰۷۵ میلیون دلار

کمیک های کارآگاه شماره ۲۷ جز اصلی ترین کتاب های تاریخ کمیک تا به امروز است و دلیل آن نیز این است که این کمیک بود که اولین ظواهر بتمن را نشان داد. این شماره از کمیک ها یکی از مهم ترین و کلکسیونی ترین کتاب های تاریخ کمیک است که از ارزش بالایی نیز برخوردار می باشد. یک نسخه از این کمیک در سال ۲۰۱۰ به قیمت ۱ میلیون و هفتادوپمج هزار دلار فروخته شد. با اینحال نسخه های با کیفیت تری نیز از این کمیک وجود داشت ولی این مورد پرفروش ترین آنها شد.

۳. Amazing Fantasy #15:

فروش: ۱٫۱ میلیون دلار

شماره ۱۵ از کتاب کمیک Amazing fantasy یا همان امیزینگ فانتزی اولین حضور مرد عنکبوتی در دنیای کمیک بود که به لطف استن لی و استیو دیتکو خلق شد و از این نظر از اهمیت بسیاری برخوردار است. در سال ۲۰۱۱ و به لطف محبوبیت شخصیت مرد عنکبوتی در جهان، یک نسخه از این شماره کمیک به قیمت ۱٫۱ میلیون دلار فروخته شد و آنرا در بین ۵ کمیک گران قیمت برتر در طول تاریخ قرار داد.

۲. Action comic #1 CGC 8.5:

فروش: ۱٫۵ میلیون دلار

اکشن کمیک در دنیای کمیک ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. کیفیت کتاب های کمیک بسیار مهم است و برای شاخص گذاری از عنوان CGC استفاده می کنند که ملاک آن کیفیت کتاب کمیک است. یک نسخه از اکشن کمیک شماره ۱ با کیفیت CGC 8.5 توانست ۱٫۵ میلیون دلار بفروشد.

CGC یک شرکت مستقل است که شرایط کتاب های کمیک را ارزیابی می کند تا بتوانند از آنها استفاده کنند. بعد از اینکه کمیکها ارزیابی می شوند، به منظور حفظ شرایطی که برای آنها درجه بندی شده اند، بسته بندی می شوند. وضعیت فیزیکی کمیک بیشترین اهمیت را در طول فرایند ارزیابی دقیق دارد. همه چیز از شرایط صفحات (اگر آنها پاره یا خم) به محصولات مورد استفاده برای تعمیر comic آسیب دیده مهم هستند و امتیاز آن را دستخوش تغییر می کنند.

۱. Action Comic #1 CGC 9:

فروش: ۳٫۲ میلیون دلار

جالب نیست؟ همان کتاب کمیک و همان شماره و هیچ چیز دیگر متفاوت نیست، جز یک چیز ساده و آنهم نیم امتیاز بیشتر نسبت به دومین کتاب گران قیمیت تاریخ کمیک است که باعث شده است در سال ۲۰۱۴ بیش از دو برابر یعنی ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار فروش داشته است. با یک امتیاز کوچک این کتاب کمیک توانست گران قیمت ترین کتاب تاریخ کمیک تا به امروز شود.

کمیک ها جزئی از صنعتی بزرگ هستند که امروزه گسترش پیدا کرده و با مارول به سینما هم رسیده یا حتی دیسی. ما همگی کمیک ها را میخوانیم و لذت میبریم ولی کم پیش میاد که دقت کنیم کمیک ها را چه کسی نوشته اند کسانی که این داستان های حماسی را رقم میزنند. سکرت وارز / سیویل وار / ران گرین لنترن و… همگی را نویسنده هایی نوشته اند که در کار خود عالی هستند. در این مقاله میردازیم به برترین نویسنده های کمیک:

کریس کلر مونت:

کسی که نقش مهمی را در شکل گیری مردان ایکس و به علاوه شکل دادن به شخصیت انها را بر عهده داشت شصیت هایی مانند کیتی پراید / استورم روگ و…. او بود که باعث شد ما این شخصیت ها را به شکل امروزی بشناسیم و تا قبل از ان شخصیت هایی تک بعدی بودند یا بعضی از انها خلق نشده بودند. این تنها کار او نیست بلکه نکته مثبت کار او نوشتن ارک شگفت انگیزی به نام  THE DARK PHOENIX SAGA ارکی که یکی از بهترین داستان های مردان ایکس به شمار میرود. داستانی عمیق کاملا متعادل به موقع احساسی و به موقع دارک و در عین حال دارای پیچیدگی پس میتوان ان را اثری واقعا دراماتیک دانست. به علاوه او در ادامه یک استوری لاین زیبا را خلق کرد یعنی Days of Future Past. همچنین مهارت ویژه او در نوشتن یک خط داستانه هفده ساله همراه با پیوستگی و پیوند خوب بود به طوری که فاصله زمانی ان باعث ایجاد فاصله بین داستان نشود .

الن مور:

الن مور یک نابغه در این زمینه است کسی که به تبهر خاصی در انتقال تفکرات ذهنی خود به صفحه کمیک دارد و این خود نقطه قوت یک نویسنده است. بهترین اثر او Watchmen است به علاوه او اثری قابل ملاحظه همچون BATMAN :THE KILLING JOKE دارد که نیاز به تعریف چندانی ندارد و همه این اثر را میشناسند. داستان هایی همچون  V for Vendetta نیز از بهترین نوشته های او است به علاوه او ران سوامپ ثینگ را نوشته است رانی که جز بهترین ران های کمیک به شمار میرود. الن مور فقط کمیک های  عالی را نمینوشت بلکه کمیک هایی مینوشت که تاثیر گذار و مهم بودند.

گرنت موریسون:

این نویسنده یکی از استعداد های خوب در این زمینه است. ایده های او بیشتر سخت و پیچیده اند که انتقال انها به کمیک و قرار دادن انها در متن داستان خود کاری سخت است که موریسون به خوبی این کار ها را انجام میدهد. اگر چه داستان های او کمی پیچیده اند ولی باز هم او در کارش عالی است و کار هایی همچون انیمال من و ال استار سوپرمن از اثار او است. او همچین بر روی اثاری از مردان ایکس و فاینال کرایسیس کار کرده است که عالی هستند. تصورات او از بتمن و سوپرمن در اثارش متفاوت از دیگران به نمایش گذاشته میشود. او ایده های تازه ای را به مردان ایکس وارد کرد و برخی از عقیده ها را در این سری تغییر داد. موریسون سعی نمیکند داستانش را برای خواننده اسان کند بلکه خواننده را وادار میکند که داستانی پیچیده را بخواند و در عین حال متوجه بشود.

نیل گیمن:

کسی که میتوان کمیک سندمن را از بهترین دستاورد های او دانست. سندمن بیش از یک کمیک است فراتر از یک هنر نویسندگی. رمان های او نیز از کیفیت مشابهی برخوردار هستند و کیفیت لازم را برای بدست اوردن رضایت خواننده در خود دارند. مثل خدایان امریکایی یا اقیانوس در انتهای خط. البته او بیشتر از کمیک در زمان تخصص دارد که همانطور که گفته شد سندمن داستان رویای بی‌پایان کاری معرکه از او است. این داستان با ۷۵ شماره جوایز زیادی را بدست اورد.

جک کربی:

پادشاه کمیک کسی که از زمان مرگش در سال ۱۹۹۴ تا کنون هیچکس نتوانسته به موفقیت او برسد و  همچون او به یک نماد در صنعت کمیک تبدیل شود. او به عنوان یکی از بزرگترین خالقان شخصیت هایی مهم به شمار میرود و در دوران پسا جنگ جهانی دوم به صنعت کمیک وارد شد. مردان ایکس / هالک / فنتستیک فور / نا انسان ها / گالاکتوس / اسکارلت ویچ / مگنیتو / و … او در دیسی نیز شخصیت های مهمی را خلق کرد . از جک کربی به عنوان صاحب سبک ابرقهرمانی یاد شده است به طوری که کار های هنری او سادی ولی در عین حال پر از پتانسیل و معنا توصیف شده است. کار های هنری او به حدی منحصر به فرد بود که باعث شد بسیاری از هنرمندان هم دوره از او در زمینه های مختلف تقلید کنند.

استن لی:

او واقعا نقشی بزرگ در کمیک و به خصوص مارول دارد. نقشی که غیر قابل انکار هست. کار های اصلی را میتوان از اونجرز / مردان ایکس و فنتستیک فور یاد کرد. دیدگاه او به کمک متمایز بود و حتی به دیگر نویسنده ها این کمک را میکرد که جهت کلی شخصیت را بشناسند و بدانند که باید چه بنویسند. دیدگاه متمایز در کنار خلاقیت او را به این جا رساند. کسی که اسپایدرمن محبوب ترین شخصیت کمیک را خلق کرد .

 پیتر دیوید:

ران عالی برای اینکردیبل هالک که نشان از مهارت بالای او در نویسندگی میدهد. مهم ترین دلیل بر مهارت بالای او توانایی او در روبه رو شدن با اتفاقات بزرگ است به علاوه نحوه خوب مواجه شدن با انها. مهمترین کار او اهمیت بخشیدن به شخصیت هایی همچون هالک / اکوامن و اعضای یانگ جاستیس در دهه ۹۰ است. که کمتر کسی این کار را میکرد. داستان های او و نحوه دید او به شخصیت ها معمولا متمایز از دیگران است.

جف جانز:

بیشتر محبوبیت جف جانز به خاطر کار های او در دی سی است که باعث شده بیشتر طرفداران او از این کمپانی باشند. جف جانز یک نوع فرد خاص در نویسندگی کمیک به حساب میاید. او در مدت زمان کم توانست دست به نوشتن داستان هایی  Justice Society of America و THE FLASH زد. او داستان هایی را برای تیین تایتانز و گرین لنترن نوشت. همچنین داستان هایی پر سرو صدایی مثل بلکست نایت و اینفینیتی کرایسیس و فلش پوینت را نوشت.

لوئیز سیمونسون:

لوئیز سیمونسون از جمله نویسندگانی است که تصورات او از داستان و شخصیت هایی که در دست نوشتنش هست خوب و با دقت طراحی شده است. او یک ران تقریبا خوب را در ایکس فاکتور داشت و توانست ان را به یک داستان خواندنی تبدیل کند. گذشته او دستیابی های بیشتری را برایش داشت و ان را میتوان غیر قابل دستیابی برای باری دیگر دانست. او ران نیو میوتانت را در میانه راه از کریس کلر مونت گرفت و تلاش زیادی برای پیوستگی بین عنوان های ان انجام داد. او در اوایل دهه ۹۰ زمانی که مارول برخی از نویسنده های خود را اخراج کرد او به دیسی رفت و عنوان هایی را برای دیسی نوشت و حتی میتوان گفت نقش مهمی در داستان مرگ سوپرمن داشت.

 برایان مایکل بندیس:

اگر به گذشته برگردیم حتی میتوان او را در بین پنج نویسنده برتر کمیک قرار داد. او موفقیت های زیادی داشت که میتوان به دستیابی به پنج جایزه آیزنر را عنوانی مهم برای او دانست. او معمار اصلی دنیای التیمیت مارول است. نقش بزرگ در اسپایدرمن دنیای التیمیت. ایجاد شکلی جذاب از جسیکا جونز و دردویل. اینها همگی از کار های مهم او هستند. او توانایی بالایی در ایجاد گفت و گو های میان شخصیت ها در داستان هایش دارد و زمانی که واقعا به یک شخصیت بپردازد میتواند او را به یک شخصیت زنده و  قابل درک تر تبدیل کند. هرچند کار های او بر ران مردان ایکس و حتی عنوان هایی از اونجرز انتقادات زیادی داشت ولی نباید از انصاف را زیر پا بگذاریم که او کارش را قبلا خوب انجام داده بود و داستان های او برای این سری غیر قابل پیش بینی و هیجان انگیز بود  هر چند نقد هایی اساسی به ان وارد میشد. زمانی هم که او به دیسی منتقل شد یک مینی سری شش قسمتی برای من اف استیل و البته داستان هایی از بخش اکشن سوپرمن را نوشت. از او میتوان برای بازگرداندن شخصیت ها  یا داستان ها استفاده کرد که مثل نجات دهنده عمل میکند. مانند احیا سری فنتستیک فور و دردویل .

نویسنده: امیررضا قاسمی

جدال بین دی سی و مارول همیشه وجود داشته و هر کدام درصدد هستند تا جهانی کمیک بوکی خود را از دیگری موفق تر و بهتر کنند. کدامیک در این زمینه تا به امروز موفق تر بوده اند؟ ما در این مقاله ۵ دلیل برتری مارول را عنوان میکنم. پیشنهاد میکنیم مقاله “۵ دلیل برای اینکه دی سی بهترین ناشر کمیک بوکی است” رو هم بخونید.

۱. دنیای سینمایی:

اولین موضوع در برتری های مارول نسبت به دی سی دنیای سینمایی است. مارول اولین شرکت ابرقهرمانی است که تصمیم گرفت یک دنیای سینمایی داشته باشد و با این دنیا توانست به پرفروش ترین فیلم تاریخ یعنی انتقام جویان پایان بازی برسد. دی سی هم سعی کرد دنیای سینمایی داشته باشد ولی متاسفانه با معرفی عجولانه شخصیت ها اشتباه بزرگی کرد. خوشبختانه دی سی هم دارد پایه های دنیای سینمایی خودش را بنا می کند و امیدواریم موفقیت دی سی را در سینما نیز شاهد باشیم.

۲. اهمیت دادن به شخصیت های درجه ۲ و درجه ۳:

یکی از بزرگترین ایراد هایی که باعث شده دی سی از مارول عقب بیفتد بیش از حد اهمیت دادن به بتمن و سوپرمن است. مردم بتمن و سوپرمن را دوست دارند اما از دیدن انها  در سینما خسته شده اند و برای جلب شدن به شخصیت های متفاوت نیاز دارند. همان کاری که مارول به خوبی انجام داد و یکی از ناشناخته ترین گروه های کامیک یعنی نگهبانان کهکشان را با تغییر به یکی از شناخته شده ترین گروه ها تبدیل کرد.

۳. شخصیت های باورپذیر تر:

شخصیت های دی سی به خاطر خلق شدن در جنگ جهانی دوم همیشه نقش خدایان بی عیب و نقص را بازی می کنند که قدرت های بسیاری دارند و شکست ناپذیرند. البته در دی سی بتمن شخصیت باورپذیری است اما مارول شخصیت های باورپذیر زیاد تری دارد که با مشکلات روحی و جسمی بسیاری مواجه اند. مثلا هالک مشکل کنترل خشم دارد یا مرد اهنی بخاطر اشتباهات گذشته خود پشیمان است و عذاب وجدان دارد یا مردان ایکس مورد تنفر جامعه هستند، اما در همین دنیا نیز شخصیت هایی خدامانند همانند سنتری و ثور وجود دارند که به سختی می توان انها را درک کرد.

۴. زیر مجموعه دیزنی:

دیزنی یکی از بزرگترین شرکت های دنیاست و سال هاست کارتون های برنده اسکار مانند ۶ قهرمان و فروزن را ساخته که از انها انواع وسایل مانند کیف، جامدادی و…. ساخته می شود. دیزنی خوب می تواند اینده شرکت های دیگر را پیش بینی و شرکت های اینده دار را تشخیص دهد. طبق همین سیاست دیزنی مارول را خرید و بودجه بالایی در اختیار ان قرار داد تا مارول بتواند با خیال راحت فیلم هایی با بودجه بالا بسازد. در حالی که وارنر مدام دی سی را مجبور به ساخت فیلم های کم بودجه میکند البته بودجه همه چیز نیست زیرا در مارول کاپیتان مارول را دارید و در مقابل در دی سی جوکر را دارید. مشکل اصلی وارنر این است که برنامه اش با خودش نیز معلوم نیست.

۵. ویلن های باهدف و قابل درک تر:

مارول ویلن های قابل درک بسیاری دارد که تنها هدف انها دیدن سوختن دنیا و حکومت بر ان نیست مانند دکتردووم، تانوس، لوکی و بسیاری دیگر که هر کدام مانند ادم بد های دنیای واقعی به خاطر اتفاقات و شرایط خاص تبدیل به ویلن می شوند و ذاتا بد نیستند، یا هدفی را دنبال می کنند که قهرمانان را مانعی برای تحقق اهداف خود می دانند ویلن های دی سی جذابیت دارند اما هرگز نمی توانید بفهمید چرا کار های خبیثانه می کنند یا نمی توانید بفهمید از کجا امده اند و دلیل تبدیل شدن انها به یک ویلن چیست.

آرین حاجی بابایی

MCU یا جهان سینمایی مارول معروف ترین، پول ساز ترین و پرطرفدار ترین دنیای سینمای جهان است که فیلم های او باکس آفیس را در چنگ خود گرفته اند. همانند هر جهان سینمایی ای، ام سی یو نیز حفره های زمانی بسیاری در فیلم های خود دارد و حوادث بسیاری که ماهیت آنها هیچ وقت معلوم نشد را به فراموشی سپرد. تئوری های بسیاری درباره این جهان سینمایی وجود دارد، در این مقاله به بررسی ۲۰ تئوری ای که طرفداران درباره این جهان سینمایی ساخته اند، می پردازیم. با ما همراه باشید.

۱. تانوس به بانوی مرگ پیوست:

به نظر شما بعد از بشکن مرد آهنی در فیلم انتقام جویان پایان بازی، چه اتفاقی برای تانوس رخ داد؟ بسیاری می گویند او نیز همانند تمامی افرادی که با بشکن نابود شده اند، در یک بعد نامعلوم زندانی شده است اما یک تئوری دیوانه وار درباره مرگ تانوس وجود دارد و آن این است که او بعد از مرگ، به معشوقه خود یعنی بانوی مرگ پیوست. این دو در دنیای کمیک به یکدیگر علاقه دارند و طرفداران این تئوری می گویند که اگر خوش شانس باشند، به احتمال زیاد باز هم تانوس را در جهان سینمایی مارول خواهند دید.

۲. مرد آهنی پیتر پارکر را در نمایشگاه استارک نجات داد:

در فیلم مرد آهنی ۲ تونی استارک یک کودک کوچک را از خطر کشته شدن توسط ربات های بدون سرنشین نجات داد و طرفداران تا مدت ها فکر می کردند که این بچه همان مرد عنکبوتی پیتر پارکر است. این نظریه کاملا منطقی است زیرا پیتر پارکر یک بچه عاشق فناوری است و سن آن بچه نیز دقیقا همسن پیتر پارکر در آن زمان بوده است. این تئوری از طرف تام هالند تایید شده است اما اشاره ای در دنیای سینمایی مارول به آن نشده. امیدواریم که به زودی پیتر پارکر این خاطره را برای دختر تونی یعنی مورگان تعریف کند.

۳. اسکرال ها افراد خوبی نیستند و قصد حمله دارند:

کسانی که تنها MCU را دیده اند و فیلم های کاپیتان مارول و مرد عنکبوتی، دور از خانه را مشاهده کرده اند، با این فرض روبرو می شوند که اسکرال ها نژادی خیرخواه هستند اما آنها در کمیک ۱۸۰ درجه با آن چیزی که در سینما دیدید تفاوت دارند. این تئوری می گوید که اسکرال ها همانند رپتایل ها در دنیای واقعی کم کم دارند کنترل تمام قدرت های زمین را بدست می گیرند تا روزی بشر را نابود کنند، یکی از دلایل طرفدارن این تئوری این است که چرا اسکرال ها با توجه به اطلاعات و دانش بالا، جلوی هایدرا را نگرفتند تا به شیلد نفوذ نکند؟

۴. سپاه نوا زاندار را بازسازی می کند:

در فیلم انتقام جویان، اینفینیتی وار، ما شاهد این بودیم که یکی از شخصیت های اصلی می گوید تانوس برای بدست آوردن سنگ قدرت، زاندرا که یکی از سیاره های معروف دنیای مارول است را بطور کامل نابود کرده است. با توجه به اینکه ام سی یو به دنبال گسترش برنامه های خود به کهکشان ها در فیلم های خود است، مطمعنا به زودی سپاه نوا در این دنیای سینمایی به ما معرفی خواهد شد و این سپاه به کمک قدرت های خود، زاندار که سرزمین اصلی آنها است را بازسازی خواهند کرد.

۵. مفیستو زندگی مرد عنکبوتی را کنترل می کند:

در یکی از داستان های کمیکی طی معمله ای مابین مفیستو ارباب جهنم و مرد عنکبوتی، در قبال نجات عمه می، مفیستو بخشی از تاریخچه مرد عنکبوتی را از تاریخ پاک می کند. طرفداران این تئوری معتقدند که این اتفاق می تواند در جهان سینمایی مارول نیز رخ دهد و پیتر پارکر در عوض معامله هایی می تواند هویت لو رفته خود را دوباره مخفی کند و حوادث فیلم های قبلی را پاک کند. این مورد یکی از احمقانه ترین تئوری هایی ممکن حول محور فیلم های کمیکی است، اما در یک دنیای فانتری، همه چیز ممکن است.

۶. آیا مرد آهنی و کاپیتان آمریکا رابطه عاطفی دارند؟ آیا مرد آهنی دوجنسگرا است؟

طیفی اندکی از دنبال کنندگان دنیای سینمای مارول که روابط عاطفی عجیب و غریب و ناشایستی دارند خیلی به این تئوری علاقه مند بودند که مرد آهنی یک شخصیت دوجنسگرا است. اما ما هیچ دلیلی بجز برخورد عجیب و غریب تونی استارک با زنها برای تایید این تئوری نداریم و مارول نیز مطمعنا ابرقهرمانان خود در سینما را برای طیف خاصی خراب نمی کند و یا تا الان خراب نکرده است.

اما یک تئوری بزرگتر وجود دارد و آن این است که کاپیتان آمریکا و تونی استارک رابطه ای بیشتر از یک دوست دارند و با یکدیگر رابطه عاطفی برقرار می کنند. با توجه به این که این تئوری علاقه مندان بسیاری دارد ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که این تئوری درست باشد و بیشتر طرفداران به دلیل رابطه بسیار صمیمی تونی استارک و استیو راجرز که دوستان قدیمی هستند، این فکر در ذهن آنها جا خوش کرده است.

۷. مرد آهنی با شوری دیدار کرده و بازوی جدید باکی را او ساخته است:

بسیاری امیدوار بودند که این اتفاق در فیلم های پایان بازی و اینفینیتی وار بیفتند و مرد آهنی با شوری ملاقات کند اما اینطور نشد. آیا واقعا ملاقات نکردند و یا فقط به ما در سینما نشان داده نشد؟ به احتمال بسیار زیاد دومین مورد جواب سوال ما است. جدیدترین لباس مرد آهنی از همان فناوری نانویی استفاده می کند که شوری ساخته و در لباس پلنگ سیاه بکار برده است. بازیگر نقش شوری، لتیشیا رایت نیز تا حدودی این تئوری را تایید کرده است.

یکی دیگر از تئوری هایی که درباره همین داستان ملاقات است، این است که تونی استارک بازوی جدید باکی را ساخته است نه شوری. در فیلم مرد عنکبوتی بازگشت به خانه به این نکته اشاره شد که تونی استارک در حال کار بر روی یک سپر جدید برای استیو راجرز است، بنابراین این امکان نیز وجود دارد که او یک بازو نیز برای باکی ساخته باشد. ساخت بازوی جدید برای باکی هم عذرخواهی از او برای کار هایی که در جنگ داخلی کرده است می باشد و هم اینکه نشان دهد چه فرد با گذشتی است که باکی را به دلیل کشتن پدر و مادرش بخشیده است.

۸. نادیا ون داین دوست بیوه سیاه است:

اگر تنها فیلم های ام سی یو را دیده باشید مسلما این شخصیت را نمی شناسید اما خواندگان کمیک می دانند که او دختر اول هنک پیم است. هنگامی که همسر اول هنک کشته شد، نادیا را ربودند و او را برای تربیت به رد روم (اتاق سرخ) فرستادند تا سرانجام او فرار کرد و به وسپ تبدیل شد. اتاق سرخ شما را بیاد چیزی نمی اندازد؟ بله، همانجایی که ناتاشا رومانوف در آن آموزش دیده است. این تئوری می گوید که ممکن است ما شاهد حضور نادیا در فیلم اختصاصی شخصیت بلک ویدو که بزودی اکران می شود باشیم.

۹. سرباز زمستان پدر و مادر پیتر پارکر را کشته است:

همه می دانیم که سرباز زمستان پدر و مادر تونی استارک را کشته است که عواقب آنرا در کاپیتان آمریکا، جنگ داخلی دیدید. یک تئوری بزرگتر و غم انگیز تر نیز وجود دارد و آن این است که باکی، پدر مادر اسپایدرمن را نیز کشته است. سرنخ می خواهید؟ یکی از کلمات فعال سازی سرباز زمستان “بازگشت به خانه” است، که عنوان فیلم انفرادی مرد عنکبوتی بود.

۱۰. استیو راجرز میولنیر را به دلیل قانون شکنی های کوچکش نتوانست بلند کند:

مطمعنا زمانی که کاپیتان آمریکا میولنیر ثور را در فیلم پایان بازی بلند کرد، از شدت خوشحالی دوست داشتید سرتان را به دیوار بکوبید، اما آیا با خودتان فکر کرده اید که چرا او در فیلم انتقام جویان: عصر اولتران نتوانست میولنیر را بلند کند؟ هوادارن این تئوری می گویند دلیل شکست بار اول استیو راجرز در بلند کردن میولنیر به دلیل بی لیاقت بودن ذاتی او نبود. او در آن زمان به این دلیل نتوانست این سلاح جادویی را بلند کند که قوانین کوچکی را همچون با ادب بودن و عدم استفاده از لباس جنگی را رعایت نمی کرد. ما هم دوست داریم همینطور باشد اما شواهد زیادی برای اثبات این تئوری وجود ندارد.

۱۱. استن لی والای همگان است:

یکی از بزرگترین تئوری های ساخته طرفداران مارول این است که حضور استن لی در تمامی فیلم های مارول چیزی بیش از یک کامئو ساده در فیلم ها است. او یکی از شخصیت های کیهانی بالا رتبه در دنیای سینمایی مارول است. او در تمامی فیلم های دنیای سینمایی مارول حضور داشته و از ارشاد شخصیت ها گرفته تا حضور در جمع واچر ها (ناظران کیهانی مارول) و حضور در تمامی سیارات، می توان نتیجه گرفت که او یکی از شخصیت های قدرتمند کیهانی مارول همانند ناظران و یا والای همگان است. متاسفانه استن لی بزرگ در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۸ در گذشتند و ما دیگر شاهد حضور او در دنیای سینمایی مارول نخواهیم بود، اما آیا او سزاوار نقشی بیش از کامئو های چند ثانیه ای نبود؟

۱۲. افراد بد در جنگ نیویورک شکست نخورده اند:

موجودات بیگانه ای که در اولین قسمت انتقام جویان به نیویورک حمله کردند، چیتاری ها نمایده می شدند. این افراد همانند اسکرال ها توانایی تغییر شکل دارند به همین دلیل این تئوری مطرح شده است که این حمله تنها یک حواس پرتی برای ارتش انسان ها و انتقام جویان بود تا آنها بتوانند تغییر شکل داده و به دورن انسان ها نفوذ کنند. البته اگر این تئوری درست بود باید قبل از اینفینیتی وار و اندگیم شاهد قیام آنها می بودیم زیرا آنها از تانوس دستور می گرفتند اما….

۱۳. گروت خدا است:

سرتان سوت کشید نه؟ طرفداران گروت بر این باورند که گروت یکی از خدایان دنیای سینمایی مارول است، حداقل خدای آزگاردی. اما دلیلشان چست؟ این افراد معتقدند که کلمه جملات همیشگی گروت یعنی “من گروت هستم در واقع همان جمله “هستم آنکه هستم” است. هستم آنکه هستم یا به صورت مختصر اِهیِه واژه‌ای عبری است که در کتاب مقدس ترجمه قدیم عیناً آمده‌است. اصل این عبارت چنین است: «اِهیِه اَشِر اِهیِه»، به معنی «هستم آنکه هستم» و از نام‌های خداوند در یهودیت و مسیحیت است. بنابراین بر این اساس گروت یا خدا است یا یک قطعه چوبی از درخت ایگدراسیل، درخت جهان در اساطیر اسکاندیناوی (ثور) است به همین دلیل او یک خدای آسگاردی است.

۱۴. مرد آهنی زنده است، یا بصورت هوش مصنوعی باز می گردد:

یک نظریه بسیار عجیب درباره مرد آهنی وجود دارد و آن این است که او نمرده است. این تئوری می گوید درست است که او در پایان بازی جان خود را از دست داد، اما در طول سفر در زمان های گذشته، نسخه های دیگر از خود را متوجه حوادث آینده کرده است و احتمال دارد نسخه های بسیاری از او وجود داشته باشند و یا اصلا تونی استارک اصلی جای خود را با یک تونی استارک دیگر عوض کرده باشد. این تئوری موافقین و مخلفین خود را دارد.

اما تئوری دیگری که طرفداران بسیار بیشتری نسبت به تئوری بالا دارد این است که مرد آهنی واقعا مرده است، اما ما او را در فیلم های آینده مارول بصورت یک هوش مصنوعی قدرتمند خواهیم دید. مسلما تونی استارک که هوش مصنوعی های قدرتمندی نظیر جارویس و فرایدی را ساخته است، به راحتی می توانسته یک هوش مصنوعی از خود بسازد تا در مواقع لزوم به کمک دوستانش بیاید.

۱۵. پگی کارتر مادر واقعی تونی استارک است:

این تئوری قبل از پایان بازی طرفداران بیشتری داشت و یکی از کم اهمیت ترین تئوری های جهان سینمایی مارول بود. این تئوری می گوید که از آنجا که کاپیتان آمریکا در خلال جنگ حهانی دوم در یخ مدفون شد، بعد از آن پگی کارتر و هاوارد استارک که رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند، بچه دار شدند و تونی استارک، فرزند نامشروع این دو است. عدم ارتباط عمیق بین تونی و والدینش و شیوه ارتباط تونی با زنهای دیگر از دلایل طرفداران این تئوری است.

۱۶. استیو راجرز می تواند از دستکش ابدیت استفاده کند و زنده بماند:

یکی از نظریه های محبوب طرفدارن در مورد کاپیتان آمریکا این بود که او میتواند از دستکش ابدیت استفاده کند و زنده بماند. ما هرگز این اتفاق را ندیدم و نخواهیم دید اما مطعنا با آن فشاری که بر هالک آورد، کاپیتان آمریکا نمی توانست از این حادثه جان سالم به در ببرد. اما طرفدارن این تئوری نظر دیگری دارند، آنها متقدند که وضعیت جسمانی کاپیتان آمریکا بسیار بالا است و قدرت زوددرمانی دارد که در دومین قسمت کاپیتان آمریکا شاهد آن بودیم. جدا از این مورد او پتک ثور را بلند کرد و به بهترین نحو از آن استفاده کرد.

۱۷. نیک فیوری همان جولز وینفلد پالپ فیکشن است:

اگر هنوز هم فیلم پالپ فیکیشن یا داستان های عامه پسند کوئنتین تارانتینو را به یاد داشته باشید، در پایان آن فیلم شخصیت جولز وینفلد با بازی ساموئل ال جکشون می گوید که از زندگی آدمکشی دست خواهد کشید و قصد دارد فرد خوبی باشد. این تئوری معتقد است که جولز به نیک فیوری تبدیل شده است و دلیلش نیز این است که از آنجایی که سنگ قبر جعلی نیک فیوری در کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان در بردارنده سخنرانی معروف ترس از خدا است که در اهداف جولز قرار دارد و آن آیه در پایین آمده است.