ثور عشق و تندر چهارمین قسمت از مجموعه فیلم های شخصیت ثور در دنیای سینمایی مارول است. این فیلم پر بود از نقاط ضعف بسیاری که باعث شد تا نتواند به شایستگی بدرخشد. در ادامه به بررسی ۵ مورد از آنها می پردازیم.

۱_ طنز بیش از حد:

این فیلم همانند قسمت سوم این سری مشکل اصلی خود یعنی طنز و مسخرگی شخصیت های خود را حفظ کرده است. طنز بیش از حد و ید این فیلم متنها به خود فیلم و شخصیت های آن ضربه سنگینی وارد کرده است، بلکه تماشاگران را نیز از دیدن این فیلم دلسرد می کند.

۲_ استفاده بیش از حد از CGI:

این مورد هم نقطه قوت و هم نقطه ضعف‌ فیلم است. اینچنین فیلم ها که به فیلم های ابرقهرمانی معروف هستند به کمک جنگ ها و جلوه های ویژه رایانه ای مخاطب را جذب می کنند. در ثور؛ عشق و تندر جدا از اینکه جلوه های ویژه بسیار خوبی دارد، با این حال در مواردی در این مورد ضعف های شدیدی نیز داشت.

۳_ LGBT:

متاسفانه همجنسگرایی و مضامین آن به سرعت در هالیوود در حال رشد است و تک تک فیلم ها باید ارادتی به این موضوع از خود نشان دهند. عشق و صاعقه با درجه سنی ۱۳ سال نیز از این موضوع مستثنی نیست. این مورد باعث تحریم این فیلم از سوی خانواده های کودکان بسیاری حتی در داخل خاک آمریکا شده است.

۴_ شخصیت گور متناقض است:

با توجه به اینکه باید کریستین بیل را برای ایفای نقش شخصیت گور ستایش کرد، یا این حال خود شخصیت گور دارای اشکالات بسیاری است و این به فیلمنامه ضعیف فیلم باز میگردد. فیلم پر است از نقاطی که گور در رفتار و خلق و خوی خود دچار تناقض و چندگانگی می شود. بهتر است برای کمتر بود رفتن اتفاقات فیلم خودتان آنرا تماشا کنید تا متوجه این موضوع بشوید.

۵_ کشتن خدایان زیادی در کار نیست:

برای شروری که خود را قصاب خدایان معرفی می کند باید صحناتی در فیلم وجود داشته باشد تا او به قتل عام خدایان بسیاری دست بزند، اما عملا در این فیلم شاهد این موضوع نبودیم و فیلم فقط کشته شدن چند خدا را به ما نشان داد. البته اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم زمان کم دو ساعته این فیلم بیشتر از این نمی توانست به ما نشان دهد.

نال یکی از معروف ترین شخصیت های جهان کمیک بومی مارول است. او پادشاه سیمبیوت ها و خدای تاریکی است. و در این سایت هم «این مقاله» به معرفی کامل او پرداخته است. در ادامه به بررسی نبرد نال با چند شخصیت محبوب جهان کمیک بوکی مارول می پردازیم.

آیا نال از تانوس قوی تر است؟

نال از تانوس قوی تر است زیرا از نظر قدرت برتر است. تانوس فوق العاده قوی است و قدرت های خارق العاده ای دارد. با این حال، او یک موجود ابدی است، موجودی از گوشت و استخوان، قادر به مردن، احساس عواطف و سایر نقاط ضعف انسان مانندی که آن را دارد.

از سوی دیگر، نال قبل از خلقت جهانی که تانوس در آن وجود دارد وجود داشته است. او یک نیروی طبیعی است، یک خدای اولیه که سلستیال ها را به راحتی سلاخی می کند. او یک نژاد کامل از سیمبیوت‌ها را تنها با استفاده از توانایی‌های خود ایجاد کرد – چیزی که تانوس فقط می‌توانست بدون استفاده از دستکش بی‌نهایت یا کمک‌های دیگر رویای آن را در سر بپروراند.

به کمک دستکش ابدیت نبرد نزدیک تر می شود اما اگر نول نکروسورد را داشته باشد، تیغه‌ای زنده که به راحتی سر سلستیال ها را می‌برد، فقط نال باید به این فکر می کرد که چه روشی برای کشتن تانوس جذاب تر است.

آیا نال از فرانکلین ریچاردز قوی تر است؟

نال از نظر قدرت خام و بدنی قوی تر از فرانکلین ریچاردز است. پیروز این نبرد شاید به احتمال زیاد فرانکلین ریچاردز باشد زیرا قدرت های این دو اصلا به هم شبیه نیست.

فرانکلین ریچاردز بالغ احتمالاً یکی از چند شخصیت اصلی قدرتمند مارول است، کسی که برای خود جهان جیبی می سازد و واقعیت را تغییر می دهد. چیزی که نال هیچ راهی برای فرار کردن از آن ندارد.

به هر حال، نال می تواند فرانکلین را با قدرت های اولیه اش غافلگیر کند. حتی اگر این کار را نکند،  می دانیم که قدرت فرانکلین هر چه بیشتر از آنها استفاده می کرد کاهش می یابد. به جرات می توان گفت که نال، خدایی که کل ارتش خدایان را کشت، در نهایت ریچاردز را نیز سلاخی خواهد کرد.

نال قویتر از اودین است؟

نال به طور قابل توجهی قوی تر از اودین است، زیرا قدرت او از پادشاه سابق آسگارد بیشتر است. فقط باید بدانیم که قدرت نال از سلستیال ها بیشتر است، در حالی که قدرت اودین کمتر از سطح آسمانی است.

نال به تنهایی با یک ضربه سر یک آسمانی را برید، در حالی که اودین باید خود را به زره ویرانگر و شمشیر خود مجهز می کرد و از قدرت همه روح های آسگارد به جز ثور برای نبرد با سلستیال ها استفاده می کرد. با آن همه قدرت اضافی که خودش را تقویت می کرد، باز هم شکست خورد.

نال قویتر است یا کانگ فاتح؟

کانگ فاتح که امروزه به دنیای سینمایی مارول بر سر زبان ها افتاده است یک شخصیت تقریباً شرور از دنیای مارول است که توانایی مسافرت در زمان و تکنولوژی بالای علمی دارد. اگر بحث سر قدرت بدنی و خداگونه باشد، کانگ عملا هیچ شانسی در برابر نال ندارد اما کانگ یک استراتژیست تمام عیار است و این یعنی او قراراست راهی را برای شرکت دادن نال با سفر های زمانی خود پیدا کند. در این صورت او شانس خوبی برای مقاله با نال دارد، اما اگر راهی پیدا نکند، بهتر است خودکشی کند تا اینکه با نال وارد نبرد بشود.

پیروز نبرد چتون و نال کیست؟

چتون زمانی یک خدای بزرگ بود که بیش از یک میلیون سال بر این سیاره حکومت کرد. در متون باستانی دنیای کمیک مارول به قدرت و تأثیر Chthon اشاره شده است. چتون اولین جادوگر تاریک جهان بود که بر هنر جادوی تاریک تسلط داشت. او یک بعد کامل برای خود ایجاد کرد تا بر آن ریاست کند. به نظر می رسد بزرگترین شاهکار Chthon خلق Darkhold است، کتابی که حاوی شیطانی ترین و قدرتمندترین جادوها است. او از طریق تعداد زیادی میزبان برنامه های خود را پیش می برد.

در بحث قدرت خام و پیروزی ذاتی نال سطح بالاتری نسبت به چتون دارد و همچنین شاهکار ها و قدمت بیشتری نیز دارد، با این حال قدرت جادویی چتون بالاتر از نال است. طبق رتبه بندی سایت های معروف کمیک بوکی دنیا، نال تقریبا چند پله رتبه بهتری نسبت به چون دارد که البته در سطح نزدیکی به یکدیگر قرار دارند. در صورت نبرد بین این دو باید شانس ۶۰ به ۴۰ درصدی برای پیروزی نال در نظر بگیریم.

آیا نال قوی تر از دادگاه زندگی است؟

نال ضعیف تر از دادگاه زنده است، زیرا در سلسله مراتب کیهانی پایین تر است. دادگاه زندگی به تنهایی در رأس سلسله مراتب جهان مارول قرار دارد و حتی آسمانی ها را به عنوان یک بچه می بیند.

در حالی که نال می‌تواند آسمان‌ها را بکشد و کل یونیورس خود و یا جهان های دیگر را نابود کند، اما دادگاه زندگی وظیفه مراقبت از کل مولتیورس را برعهده دارد و عملا نال نمی تواند کار خاصی در برابر دادگاه زندگی پیش ببرد.

از همان اول می دانستیم که قرار است در قسمت دوم فیلم ونوم شاهد رویارویی او با کارنیج که یک سیمبیوت هم نژاد او است باشیم. مسلما بسیاری از افراد که کمیک های مارول را دنبال می کنند کارنیج را می شناسند. اما بسیاری هم هستند که اطلاعات دقیقی از این موجود بی رحم ندارند. خوب ما اینجا هستیم تا شما را با این موجود بدذات آشنا کنیم.

سرگذشت:

کارنیج یک شخصیت خیالی ابرشرور در کتاب‌های کامیک آمریکایی منتشر شده توسط مارول کمیکس است. این شخصیت اولین بار در شمارهٔ ۳۶۰ از مجموعه کمیک مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز ظاهر شد. کارنیج توسط نویسنده دیوید میشلینی، و طراحان مارک بگلی و اریک لارسن خلق شده‌است. کارنیج متعلق به نژادی آمورف (بدون ساختار فیزیکی) زیست فرازمینی و انگل تحت عنوان سیمبیوت است. این شخصیت اغلب به عنوان دشمن شخصیت ابرقهرمان مرد عنکبوتی، و همچنین دشمن دیرینه ونوم محسوب می‌شود. نخستین و قابل توجه‌ترین میزبان او، آدم‌کشی زنجیره‌ای در دنیای مارول به نام کلیتوس کسدی به‌شمار می‌رود.

سیمبیوت ونوم برای نجات میزبان خود ادی براک از زندان فرزندی را تولید کرد که جنسیتی نداشت. این تخم ریزی از طریق زخمی در دست به کلتوس کسدی متصل شد و در خون او ادغام گردید و رنگ قرمز گرفت. کلتوس خود را کشتار نامید و برای همیشه به یک دشمن مرد عنکبوتی و ونوم تبدیل شد. رنیج و کسدی با یکدیگر هم نظر هستند و هر وقت که از زندان آزاد می شوند، نیویورک را به شهر اجساد تبدیل می کنند بطوری که در خیابان های آن پر می شود از اعضای قطع عضو شده انسان ها. کارنیج یک موجود پلید است و کسدی هم که مادربزرگ خود را کشته و یتیم خانه خود را به آتش کشده است بهترین گزینه برای او است. کسدی یک قاتل سریالی است و این بهرتین گزینه برای کارنیج بود.

در دروه ای گمان بر این بود که کارنیج نابود شده است. اما اینطور نبود. کارنیج خود را بطور کامل با کسدی ادغام کرده است. این توانایی به کسدی این امکان را داده بود که بتواند کپی هایی از همزیست سیمبیوتی خود را هر زمانی که در معرض هوای آزاد قرار می گیرد کپی کند. در دوره ای نیز او شروع به جذب دیگر سیمبیوت ها کرده بود که او را بزرگ تر از قبل می کرد. با این حال در این زمان نیز ونوم و مرد عنکبوتی او را شکست دادند.

علیرغم پیوند وی بین کارنیج وکسدی، این سیمبیوت بارها کسدی  را برای پیوستن به یک میزبان قویتر ترک کرده است. این میزبان ها شامل جان جیمسون، مرد عنکبوتی و موج سوار نقره ای است. با اینحال او همیشه به بدن کسدی باز می گردد. بسیاری این نظریه را مطرح کردند که او برای قدرتمندتر کردن میزبان بعدی و رساندن کسدی به یک میزبان ایده آل و قدرتمندتر این کار را می کند. یکی از مهمترن شخصیت هایی که کارنیج به آن پیوند خورده است، نورمن آزبورن است. نورمن کنترل کارنیج را بر عهده گرفت و ازا و برای مقاصد خود استفاده کرد و به گابلین قرمز و یا اجنه سرخ تبدیل شد. او به کمک این سیمبیوت نوه خود نورمی آزبورن را هم به گوبلین چایلد تبدیل کرد.

او در دوره ای به کلرادو حمله کرد و یک قلمرو برای سیمبیوت ها ساخت. زمانی که انتقام جویان به او حمله کردند، او کاپیتان آمریکا، هاوکی، تینگ و ولورین را با شاخه های همزیستی کارنیج آلوده کرد. البته با تلاش مرد عنکبوتی، کارنیج و کسدی باز هم شکست خورده و زندانی شدند.

اخلاقیات:

بر خلاف ونوم که خالق و پدر کارنیج محسوب می شود. او سخت به همزیست خود وفادار است و به سختی از آن جدا می شود. کسدی و کارنیج علاقه بسیاری به هم دارند، برای مثال کارنیج کسدی را یکی از اعضای خانواده خود می داند و هر وقت که کارنیج به بدن فرد دیگری می پیوندد، خاطرات کسدی را بر روی فرد جدید تحمیل می کند. او عاشق کشتار و جنگ است البته این را هم بگوییم که جدا از کشتار های دردناک، او به کشتار های ظریف نیز علاقه بسیاری دارد و روش های بسیار زیادی را برای شنکجه و قتل عام می شناسد که اگر بشنوید در جایتان میخکوب می شوید. به این فکر نکنید که کارنیج یک دیوانه تمام عیار و بی مخ است. او زرنگ تر از آن چیزی است که فکرش را هم بکنید. با وجود رابطه خوب کسدی و کارنیج، آنها در مواردی نیز که با هم مخالف هستند، با یکدیگر جرو بحث می کنند.

قدرت و توانایی ها:

کارنیج نیز همانند هر سیمبیوتی توانایی های این نژاد باستانی که توسط نال، خدای تاریکی های مارول خلق شده اند را دارا است. با اینحال هر سیمبیوتی توانایی های خصی نیز دارد و می تواند آنها را ازتقا هم داده و به بهترین روش از آنها استفاده کند. در ادامه به بررسی پاره ای از توانایی های این هیولای بی رحم می پردازیم.

• قدرت فوق بشری: کارنیج از قدرت بسیار بیشتری از مرد عنکبوتی و ونوم برخوردار است. او میتواند به راحتی بیش از ۸۰ تن را بلند کند و این مورد با توجه به هیکل و اندازه ای که دارد متفاوت است. همچنین نی تواند از ترس اطرافیان خود نیز تغذیه کند و خود را بزرگ تر نشان بدهد.
• دوام فوق بشری: کارنیج به راحتی می تواند از گلوله های کالیبر بالا و سلاح های سنگینی مانند نارنجک و بمب جان سالم به در ببرد. با این حال او نیز همانند همه سیمبیوت ها به صدای زیاد و انرژِ های انفجاری بسیار عظیم حساس است.
• استقامت فوق بشری: این سیبیوت می تواند در فضا، در مکانی سمی و هر جایی که هیچ کس قادر به دوام آوردن در آن نیست زندگی کرده و دوام بیاورد. همچنین می تواند این توانایی را به میزبان خود نیز منتقل کند.
• عمل شفا دهنده: کارنیج به راحتی می تاند خود و میزبانش را شف دهد و زخم و ها وبیماری هایش را درمان کند. فرقی نمی کند این مشکل قطع شدن سر باشد یا یک بیماری لاعلاج. برای مثال او بیماری نورمن آزبورن را بطور کامل درمان کرد و ظاهر او را بازیابی کرد.
• حافظه ژنتیکی: همه سیمبیوت ها دارای حافظه ژنتیکی از نیاکان خود هستند این حافظه از کلینتار که سیاره مادری آنها است شکل می گیرد.
• خزیدن روی دیوار: کارنیج نیز همانند مرد عنکبوتی می تواند بر روی دیوار راه برود.
• تله پاتی: کی از برتین توانایی های جالب کارنیج است. او می تواند حافظه افرادی که با آنها پیوند خورده است را در فرد دیگری نیز بارگذاری کند.
• نیش و پنجه: این سیمبیوت دارای تیغ ها و پنجه های بشماری بر روی بدن و دستان خود است که می تواند هر کسی را به کشت بدهد.
• تغییر بدن: کارنیج می تواند بدن و ماهیت همزیست خود را به دلخواه تغییر دهد و یا او را به یک سلاح تمام عیار پر تیغ و پنجه تبدیل کند.
• استتار: با توجه به اینکه رنگ اصلی او قرمز است، اما او می تواند خود را به هر رنگ، شکل و هر وسیله ای تبدیل کند.
• غوطه وری دیجیتالی: کارنیج یک بار موفق شد با استفاده از کابل های اینترنت، بدن خود را بین سیستم های رایانه ای منتقل کند.
• و توانایی های بیشمار و ساده دیگری که هر موجود سیمبیوت مانند دارد، مانند ذات انگلی جذب تووانایی های اشیا و….

در سینما:

خوب ما قرار است کارنیج را به عنوان شرور اصلی در قسمت دوم فیلم ونوم ببینیم. کارنیج این فیلم در ظاهر شباهت بسیاری با کارنیج کمیک دارد (ظاهر، چهره و تیغه ها وسلاح های که از بدنش تولید می کند) و آنطورکه از تریلر ها نیز معلوم است، قرار است کشت و کشتار بزرگی نیز به راه بیاندازد که نمونه اش را تا به امروز در هیچ فیلم کمیک بوکی ای ندیده ایم. میزبان این شخصیت در فیلم نیز همان کلتوس کسدی است. متاسفانه اطلاعات بیشتری از این شخصیت در این فیلم در دسترس نیست و باید منتظر تریلر های بعدی این فیلم ماند. امیدواریم سونی بتواند به بهترین نحو از این شرور در فیلم ونوم استفاده کند. نظر شما چیست؟ آیا قسمت دوم فیلم ونوم با وجود شرور قدرتمندری همچون کارنیج موفق خواد شد؟

تاکنون فیلم های بسیاری از روی شخصیت محبوب و دوست داشتنی مرد عنکبوتی ساخته شده است. فیلم هایی که از مرد عنکبوتی سم ریمی با بازی توبی مگوایر آغاز شده است و تا مرد عنکبوتی MCU با بازی تام هالند ادامه دارد. این فیلم های لحظات تماشایی و به یادماندنی بسیاری را خلق کرده اند. بنابراین، در ادامه این مقاله به بررسی برترین لحظات فیلم های مرد عنکبوتی از گذشته تا به امروز می پردازیم.

۱۰. نبرد نهایی اسپایدرمن و میستریو (مرد عنکبوتی: دور از خانه):

بی شک نبرد پایانی پیتر پارکر و میستریو در دور از خانه، یکی از به یادماندنی ترین نبرد های دنیای سینمایی مارول است که جذابیت و حس و حال خاص خود را دارد. پیتر پارکر پس از تحمل سختی های بیشمار و پذیرفتن اشتباهاتش بار دیگر در برابر میستریو فریبکار قرار می گیرد و با او به نبرد می پردازد. اینبار او به کمک حس عنکبوتی اش، میستریو را شکست داده و پیروز می شود. البته این پیروزی برای او مشکل ساز نیز می شود و در پایان همین فیلم که در ادامه به آن می پردازیم، دوباره همه مشکلات بر سر پیتر پارکر خراب می شود.

۹. دعوای فلش و پیتر پارکر در مدرسه (مرد عنکبوتی ۲۰۰۲):

یکی از دوست داشتنی ترین صحنات در اولین فیلم از سه گانه عنکبوتی سم ریمی هنگامی است که پیتر پارکر در مدرسه در حال تست قدرت های عنکبوتی خود است و ناخواسته ظرف غذا را بر روی همکلاسی خود، فلش (با بازی جو منگنیلو) می ریزد. فلش که کله گنده مدرسه است بی خبر از اینکه پیتر پارکر قدرت های ناشناخته کسب کرده است، برای دعوا به سراغ او می رود و کتک خوبی از پیتر پارکر می خورد تا دیگر قلدری نکند.

۸. نجات کودک در آتش (مرد عنکبوتی ۲۰۰۴):

در قسمتی از فیلم مرد عنکبوتی ۲۰۰۴، پیتر پارکر قدرت های عنکبوتی خود را از دست می دهد و نمی تواند به مردم کمک کند، با این حال هنگامی که خانه ای آتش می گیرد و او می شنود که دختری در آن گرفتار است، بدون درنگ وارد خانه می شود و با سختی تمام آن دختر بچه را نجات می دهد. جدا از نفس گیر بودن این سکانس که نفس را در سینه هایتان حبس می کند، این سکانس نهایت انسانیت و فداکاری پیتر پارکر را نشان می دهد.

۷. نبرد قطار (مرد عنکبوتی ۲۰۰۴):

حتی امروزه با توجه به انبوه فیلم های کمیک بوکی که ساخته می شوند، مرد عنکبوتی ۲ همانند شوالیه تاریکی نام خود به عنوان برترین های کمیک بوکی در ذهن همه ثبت کرده اند. این فیلم ادامه مرد عنکبوتی ۲۰۰۲ است و داستان آن درباره دانشمندی است که با یک اشتباه، تبدیل به موجودی پلید به نام دکتر اختاپوس می شود. صحنه نبرد قطار یکی از به یادماندنی ترین صحنات فیلم های هالیوودی است. پیتر پارکر که می بیند مردم در خطر هستند، نبرد را رها کرده و با تمام قوا قطار را سالم نگه می دارد و از خستگی بیهوش می شود. با اینحال هنگامی که بهوش می آید همه سرنشینان قطار به او اطمینان می دهند که به هیچ کس نمی گویند او چه شکلی است که نشان از علاقه مردم به او دارد.

۶. بیرون کشیدن سیمبیوت (مرد عنکبوتی ۳):

کافی است تا نام مرد عنکبوتی ۳ را بیاورد تا طرفداران آن اولین چیزی که به ذهنشان خطور می کند را بگویند و آن چیزی نیست جز لباس سیاه سیمبیوتی پیتر پارکر. مرد عنکبوتی ۳ از دو فیلم قبلی خود دارک تر بود و علت آن نیز حضور ونوم در این فیلم است. پیتر پارکر در اثر استفاده از این لباس سیمبیوتی به فردی بد تبدیل می شود اما دوباره خود را پیدا کرد و در کلیسا شهر نیویورک به سختی تمام توانست این لباس را از بدن خود در بیاورد. الیته بعد از آن اتفاق لباس به ادی براک که یکی از دشمنان پیتر پارکر است پیوند خورد.

۵. نبرد مدرسه (مرد عنکبوتی شگفت انگیز):

درست است که مرد عنکبوتی شگفت انگیز به اندازه مرد عنکبوتی مگوایر و هالند طرفدار ندارد، با این حال صحنات و حوادث جذابی را به دنیای سینمای عنکبوتی عرضه کرد که یکی از آنها همین نبرد مدرسه بین لیزارد و مرد عنکبوتی است. جدا از نبرد جذاب و تماشایی این دو، مورد دیگر حضور استن لی بزرگ در این نبرد است که به عنوان یک کتابدار بی خبر از همه جا در حال ایفای نقش است و در لحظه ای نیز پیتر پارکر جان او را نجات می دهد.

۴. مرگ گوئن استیسی (مرد عنکبوتی شگفت انگیز ۲):

مرگ گون استیسی بطور قطع یکی از نارحت کننده ترین مرگ ها در فیلم های کمیک بوکی است. پیتر پارکر بعد از نبرد با هری آزبورن، تلاش می کند از سقوط گوئن استیسی جلوگیری کند اما موفق نمی شود و گوئن جان خود را از دست می دهد. این حادثه با گریه های بی امان پیتر پارکر و آهنگ هانس زیمر، فضای ناراحت کننده ای را بوجود می آورد که به راحتی از خاطرتان پاک نمی شود.

۳. نجات کشتی (بازگشت به خانه):

در حالی که مرد عنکبوتی تام هالند در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی حضور داشت، با این حال در فیلم بازگشت به خانه که در سال بعد اکران شد، همانند یک فرد بی تجربه بود. در این فیلم او باید با کرکس (با بازی مایکل کیتون) که دشمن تونی استارک نیز هست، به نبرد پرداخته و از اقدامات خرابکارانه او جلوگیری کند. در قسمتی از فیلم کرکس باعث به خطر افتادن افرادی در یک کشتی می شود، با اینکه مرد عنکبوتی تمام تلاش خود را می کند که اوضاع را درست کند، اما در یک لحظه اوضاع از کنترلش خارج شده و در این لحظه تونی استارک به کمک او می آید و همه چیز را درست می کند. بعد از آن نیز به نصیحت پیتر پارکر می پردازد.

۲. صحنه پایانی فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز ۲:

مرد عنکبوتی شگفت انگیز ۲ آخرین فیلم با حضور اندرو گارفیلد در نقش اسپایدرمن بود. بنابراین پایان این فیلم هیچگاه از ذهن طرفداران مرد عنکبوتی و این بازیگر پاک نمی شود. در سکانس پایانی وقتی شخصیت راینو در حال بهم ریختن نظم شهر بود، یک کودک با لباس مرد عنکبوتی جلوی او می ایستند و در همان لحظات اسپایدرمن حضور پیدا می کند و آن کودک را نجات می دهد. سپس به سمت راینو حمله می کند و فیلم نیز همینجا به پایان می رسد.

۱. حضور جی کی سیمونز در دور از خانه:

مرد عنکبوتی دور از خانه یکی از بهترین فیلم های دنیای سینمایی مارول بود. از شرور آن یعنی میستریو (با بازی جک جیلنهال) گرفته تا داستان پردازی قوی و صحنات جذاب و نفس گیر نبرد. البته بهترین و شوک آور ترین صحنه این فیلم در پایان آن رخ داد. هنگامی که ما بعد از ۱۲ سال شاهد حضور جی. کی. سیمونز در نقش جونا جیمسون بودیم که در حال خواندن خبر هویت اصلی مرد عنکبوتی بود. مطمعنا جی. کی. سیمونز را در آینده دنیای سینمایی مارول بیشتر خواهیم دید.

مارول با برنامه ریزی های گوناگون و حرفه ای خود همیشه معروف بوده است و رویداد های زیادی را با همین برنامه ریزی درست به وجود آورده است و تحسین بسیاری از منتقدین و خوانندگان کمیک ها را به خودش جلب کرده است. برای مثال همین پادشاه سیاهپوش که داستانش با کمیک های ثور: خدای تندر و کارنیج مطلق و سری های جدید ونوم گره خورده است. حالا قرار است در این مقاله این کمیک را نقد و بررسی کنیم و به موضوع بپردازیم که مارول چه آشی برایمان پخته است:

خلاصه داستان:

خدای سیمبیوت ها نال در حال حمله کره زمین است! موجودی از دل سیاهی و تاریکی و شرارت. همه چیز نابود خواهد شد. ابرقهرمانان زمین وقتی متوجه این تهدید بسیار خطرناک میشوند متحد شده و به دنبال همبستگی هستند. ولی غافل از اینکه نال بسیار قدرتمند است. و……..

شخصیت پردازی:

در زمینه شخصیت پردازی باید بگم لذتی وصف ناپذیر به شما منتقل می شود وقتی به عمق ماجرا می روید. شخصیت پردازی افرادی مثل مرد عنکبوتی و ونوم (ادی براک) به بهترین شکل ممکن اجرا شده است و این موضوع در پنل های مختلف خودنمایی می کند. مرد آهنی نیز شخصیت پردازی جذابی دارد اما میتوانست بهتر باشد. برای مثال شیمی که با دکتر دووم داشت اگر توسط نویسندگان جدی تر گرفته میشد قطعا با یکی از بهترین تیم های دو نفره تاریخ صنعت کمیک طرف بودیم. از طرفی شخصیت پردازی سنتری هم بسیار پرپتانسیل بود ولی از این پتانسیل استفاده نشد و بهتر بود که انقدر پتانسیل به هدر نمیدادن. از طرفی هم وقتی به شخصیت هایی مثل خود نال و ثور نگاه می کنیم به خلاقیت بسیار زیاد نویسندگان پی میبریم. الحق که عالی کار کرده اند و توانستند شخصیت کاریزماتیک و فوق العاده ای مثل نال درست کنند.

نمره شخصیت پردازی: ۸.۵

داستان پردازی:

وقتی به بخش داستان پردازی میرسیم تقریبا هیچ ضعفی مشاهده نمی کنیم. رویداد های گوناگون این سری کمیک مانند نصف شدن سنتری و شکست های پیاپی قهرمانان و موضوع شهر جهش یافته ها و ایده های مضحک پلنگ سیاه و…… باعث می شود که بهترین داستان پردازی های چند سال اخیر تماشا کنیم. شاید بعضی نکته منفی در داستان پردازی وجود داشته باشد ولی شک نکنید همین نکات منفی در مقابل نکات مثبت داستان پردازی هیچی نیستن. به معنای واقعی کلمه هیچی نیستن. از همه مهمتر پتانسیل خود نال هم باعث شد که داستان پردازی ها و رویداد های شگفت انگیزی در این کمیک بنگریم. همین داستان پردازی هم باعث کامل تر شدن شخصیت پردازی کاراکتر ها شد در اجزای مختلف کمیک این موضوع قابل مشاهده است. درود بر نویسنده.

نمره داستان پردازی: ۱۰

طراحی:

در بخش طراحی و به اصطلاح لول دیزاین کمیک واقعا طراح به صورت عالی از شروع تا پایان را طراحی کرده است. البته در رنگ بنده ها باید خلاقیت بیشتری به خرج میدادند و به صورت کلی طراحی ها خوب ولی زنگ بندی ها بد است (به صورت ساده).

مثلا رنگ لباس سنتری میتوانست بسیار زیباتر باشد اما انگار با بی حوصلگی تمام رنگ بندی شده است.  ولی از حق نگذریم طراحی چهره ها فوق العاده طبیعی است. از طراحی جنگ های شلوغ گرفته تا جنگ های تن به تن همگی شگفت انگیز هستند و این را میتوانید در نبرد نال و ثور هم متوجه شوید. نمره دهی به این بخش بسیار سخت است ولی نمره ای درخور این بخش وجود دارد و همین نمره نیز به این بخش تعلق می گیرد.

نمره طراحی: ۹

فاکتور های دیگر (دیالوگ ها و احساس هیجان):

در زمینه دیالوگ بندی اگرچه ضعف هایی وجود دارد مانند بعضی شوخی های بی مورد و بی دلیل و اتفاقات اضافه و…. ولی قابل چشم پوشی است.  از ظرفی دیالوگ حماسی هم در پنل های مختلف این کمیک کم پیدا نمی شود و واقعا احساس هیجان بی نظیری به خواننده منتقل می کند. نمره این بخش میتواند ۸٫۶ باشد.

نمره این کمیک: ۹.۱

پی نوشت: اگر پایان این کمیک طوری دیگر بود به راحتی میتوانستیم نمره ۱۰ را به این کمیک بدهیم ولی پایان بندی متوسط و اثر بی حوصلگی طراح در بعضی مواقع باعث می شود که این کمیک نمره ۹٫۱ را از ایرونی سنتر دریافت کند. موفق باشید.

نویسنده: محمد امید سعادتی

کِنال یا نال یک خدای باستانی بود که بر شکاف عظیم (گستره خالی و وسیع باستانی و اولیه‌ای که پیش از پیدایش جهان هستی وجود داشته‌) که بین کیهان ششم و هفتم وجود داشت حاکم بود. هنگامی که سلستیال ها (آسمانی ها) شروع به خلق جهان کردند، نول با نور آفرینش آنها بیدار و از این کار آنها خشمگین شد. کنال با ایجاد شمشیری از تاریکی به نام تمام سیاه (شمشیر نکرو)، سر یکی از آنها را جدا کرد اما توسط دیگر سلستیال ها به درون خلا بازگردانده شد. کنال با هدف بلعیدن نور الهی که پادشاهی تاریک او را غضب کرده بود، زره ای را از تاریکی پدید آورد و دست به یک لشکرکشی بر علیه خدایان و نور زد و تبدیل به یک موجود افسانه ای شد که میلیارد ها سال جهان را در ترس و وحشت فرو برد.

این شخصیت توسط نویسندگان دانی کیتس و  رایان استگمن خلق شد و برای اولین بار در کمیک Thor: God of Thunder #6  حضور پیدا کرد ولی هویتش فاش نشد. کنال سرانجام در کمیک ونوم جلد ۴ شماره ۵ بطور کامل وارد دنیای کمیک بوکی مارول شد. در حالت عادی او موجودی ترسناک با پوست و موی سفید، دست هایی به شکل چنگال، دندان های نیش و یک زبان مارپیچی با چشمانی سیاه و یا قرمز بود که به راحتی می توانست ابعاد خود را تا هر چقدر که بخواهد تغییر دهد. در طول سالها او اسامی و القاب متفاوتی داشته است. خدای سیمبیوت‌ها، ارباب ابیس، میزبانِ خدا، شیطان کیهانی، گرِندِل، خدای اکسلون، پادشاه سیاه پوش، خدای تاریکی، خدای قصاب و ارباب ضد نور تنها گوشه ای از بیشمار القاب و اسامی او است.

کنال که قصد بازگرداندن کیهان به شکاف عظیم و تاریکی را داشت، به کمک توانایی های خود، موجودات انگلی ای به نام  اکسلون را بوجود آورد که بعد ها سیمبیوت ها جای آنها را گرفتند و به کمک این موجودات سعی کرد تا تمام سیارات و تمدن ها را در تاریکی بزرگ غرق کند. او خدایان بسیاری را کشت و خدایانی که در برابر او زنده ماندند نیز به اجبار به هیولاهایی تبدیل شدند تا در ارتش او همانند یک برده خدمت کنند.

کنال یک خدای بدخواه باستانی است. او آسمانی ها و آفریده های آنها را تحقیر می کند و تلاش دارد تا زندگی و نور را بطور کامل نابود کند. همچنین او شخصیتی متکبر و خودخواه دارد. دورانی که درگیر جنگ نبود، آرام و فرومایه به نظر می رسید، با این حال دارای خلق و خوی ناپایدار است و به سرعت خشمگین می شود. کنال سیمبیوت هایی را که بر علیه او قیام کرده و به زندان انداختندش را ترسو، دروغگو و خائن می داند و تلاش آنها برای پوشاندن ریش های تاریک خود را به سخره می گیرد. با اینحال آنها را همچون فرزندان قدرتمند خود می داند.

موج سوار نقره ای اولین قهرمانی بود که با کنال جنگید. موج سوار در نبردش با کنال از او شکست خورد و کنال او را با زور به یک سیمبیوت پیوند زد و او را برده خود کرد. موج سوار نقره ای توانست با کمک ایگو سیاره زنده، از دست کنال آزاد شود و سیمبیوت را از خود جدا کند.

مخلوقات کنال:

اکسلون ها: اکسلون ها اولین مخلوقات کنال بودند که بر اثر شکست دور ریخته شدند. انگل های اکسلون یک گروه انبوه از انگل های کیهانی بودند که به صورت یک توده سیاه و سفید ظاهر شده و با هجوم به میزبان، به بدن آن پیوند می خوردند. اکسلون ها تفاوت های اساسی با سیمبیوت ها داشتند. آنها پس از اتصال، میزبان خود را با غشای سیاه می پوشاندند اما می توانستند ظاهر لباس فرد را نیز به خود بگیرند. گفته می شود که اکسلون ها روح میزبان در حال مرگ خود را هنگامی که از بدن آنها خارج می شود مصرف می کنند و در ازای آن به میزبانان بصورت ناخواسته، قدرت و جاودانگی می بخشیدند زیرا اکسلون های انگلی وظیفه داشتند تا همه تلاش خود را برای حفظ و محافظت از میزبان خود انجام دهند. این انگل ها می توانستند بدترین آسیب دیدگی های میزبانان خود حتی اگر شکستن جمجمه و یا آسیب دیدگی شدید بود را درمان کنند.

اکسلون ها خود ترمیمی بسیار قدرتمندی دارند، آنها میزبان را خستگی ناپذیر می کنند و با از بین بردن درد در میزبان کاری می کنند تا او عملا به آب، غذا و خواب نیاز نداشته باشد و در هر مکانی دوام بیاورد. متاسفانه این توانایی ها بدون هزینه حاصل نمی شود، زیرا بیشتر میزبانان احساس خود را از دست می دهند و دیوانه می شوند.

این انگل ها توانایی های عجیب و ترسناکی دارند. اکسلون ها تماما توسط خالق خود کنال کنترل می شوند. میزبانان بد شانس این موجودات که عملا بی حس می شوند و خاطرات خود را نیز از دست می دهند، هر چقدر که با این موجودات بیشتر در تماس باشند برایشان دردآور تر است. این باعث می شود میزبانان بارها و بارها ضربات سنگین و مرگبار به سر خود وارد کنند تا بیاد بیاورند که در گذشته چه کسی بودند.

در دنیای سینمایی مارول شاهد حضور این موجودات با تغییرات بسیار زیادی بودیم. در این فیلم آنها یک نژاد انسان نما بودند که در کهکشان زندگی کرده و به رونان خدمت می کردند. اما در پایان فیلم همه آنها کشته شدند، البته احتملا.

سیمبیوت ها:

سیمبیوت ها یک نژاد انگلی همزییست کیهانی دیگر هستند که توسط کنال خلق شده اند. زمان دقیق ساخت آنها مشخص نیست، با این حال کنال ارتش عظیمی از آنها را خلق و خود را به عنوان فروانرا و کنترل کننده آنها تثبیت کرد و از آنها برای تسخیر سیارات و حهان های بیشمار در طول میلیارد ها سال استفاده کرد. برعکس اکسلون ها، سیمبیوت ها بر میزبان از لحاظ روحی تسلط کامل دارند و می توانند او را بحال خود واگذار کنند . تقریبا ۴۸ ساعت طول می کشد که یک سیمبیوت بطور کامل به یک میزبان متصل شود. این موجودات میزبان را مجبور به خوردن هر نوع موجودی می کنند تا تقویت شوند، به همین دلیل آنها خود را آخرین شکارچیان جهان می دانند. سیمبیوت ها حتی اگر از بدن میزبان هم خارج شوند، بقایایی از خود را که “کدکس” نامیده می شود در بدن میزبان باقی می گذارند که وظیفه ذخیره و انتقال اطلاعات را دارند.

هنگامی که سیمبیوت ها به یک میزبان فوق انسانی متصل شوند، می توانند با ژنوم و فیزیولوژی آن ارتباط برقرار کرده و این قدرت ها را به خود اضافه کنند و به میزبان بعدی دسترسی به این قدرت ها را بدهند.  سیمبیوت ها تا حدی توانایی درک افکار و عواطف موجودات ذی شعور را دارند. آنها جنسیتی ندارند و معمولا بصورت غیر جنسی تولید مثل می کنند و در برابر لرزش های قدرتمند صوتی و آتش ضعف دارند. سیمبیوت ها  نژاد بسیار بزرگی هستند و جمعیت زیادی دارند اما معروف ترین آنها در دنیای کمیک عبارتند از ونوم، کارنیج، تاکسین، ضد ونوم، اسکریم و مانیا.

معرفی اسلحه ی تمام سیاه، سلاح مخوف کنال:

اولین سیمبیوت، تمام سیاه از سایه ی خدای شیطانی کنال به وجود آمد و با قدرت یک سلستیال کشته شده نیرومند شد. این شمشیر از تاریکی خالص ساخته شده است.

بعد از اینکه کنال در نبرد با گروهی از خدایانی با زره طلایی ناتوان شد، تمام سیاه او را ترک کرد و به بیگانه ای فضایی به نام گور پیوند خورد و گور ناخواسته به خاطر پیوند با سیمبیوت، اهداف کنال یعنی استفاده از این شمشیر برای کشتن خدایان در سراسر جهان و تبدیل شدن به قصاب خدایان را دنبال کرد.

با تغذیه از خون هر خدای کشته شده تمام سیاه قویتر شد و بیشتر بر ذهن گور تسلط پیدا کرد و او را به یک خدای شیطانی فاسد تبدیل کرد و جاودانگی و انبوهی از توانایی های دیگر شبیه به قدرت های کنال را به او هدیه کرد. در مبارزه کنال و گور و خودکشی گور تمام سیاه تبدیل به سوژه داستان ها و افسانه ها درباره ی نبرد گور و کنال شد و این نبرد حماسی با نام حماسه ی قصاب خدایان شناخته شد.

پادشاه ثور:

در آينده ای دور در زمین ۱۴۴۱۲ گور از تمام سیاه برای ساخت یک سیاره ی مصنوعی در لبه فضا استفاده کرد و انجا را به مدت ۹۰۰ سال تبدیل به پایگاه خود کرد. تمام سیاه در این زمان به او توانایی های کنال را داد تا گور بتواند  هدف نال که گسترش تاریکی بی نهایت سیمبیوت ها و کنال بود را انجام دهد و  تمام خدایانی که در طول زمان وجود داشتند را بکشد. در نبرد نهایی ثور در برابر گور، ثور به خاطر شاهکار عظیم خود توانست نیروی بمب انفجار خدایان: (بمب خدایان بمبی به اندازه ی ماه بود که با طرح های شدرک، خدای بمب ها توسط گور ساخته شد تا همه خدایان را در تمام جهان ها از بین ببرد)  را جذب کند و بعد از آن تمام سیاه از گور جدا شد و به ثور پیوند خورد و گور شکست خورد. قبل از آنکه تمام سیاه بتواند ثور در حال مرگ را مانند گور فاسد کند. خدای رعد با ثور فورس آن را از بدن خود پاک کرد و تمام سیاه و گور را به درون سیاهچاله ریخت و تمام سیاه به ظاهر نابود شد.

تمام سیاه به آرامی سیاهچاله را تحت کنترل خود گرفت و هزاران سال بعد از سیاهچاله بیرون امد و ثور مجبور شد برای جلوگیری از گالاگتوس که قصد خوردن زمین را داشت به تمام سیاه بپیوندد. گالاگتوس وحشیانه به ثور و نوه های او حمله کرد و ثور به گالاگتوس اجازه داد تا در عوض زمین مریخ را ببلعد اما در حالی که گالاگتوس مریخ را می بلعید تمام سیاه خود را اشکار کرد و به بلعنده ی جهان پیوند خورد و او را تبدیل به قصاب خدایان کرد. تمام سیاه بر گالاگتوس تاثیر گذاشت و او را تشویق به حملات به سیاره های دیگر کرد. گالاگتوس چند نسل از فرزندان و نوه های ایگو را کشت و ایگو مجبور به نبرد با گالاکتوس شد. تمام سیاه که گالاگتوس را ضعیف تر از ایگو می دید از او جدا شد و به این سیاره ی زنده پیوند خورد و گالاگتوس را به عذابی دردناک دچار کرد.

تمام سیاه در حالی که به ایگو پیوند خورده بود با کشتن اخرین سلستیال ها ماموریت خود را تکمیل کرد و میزبان خود را وادار کرد در کیهان سفر کند و هرچیزی را که سر راهش به آن برخورد ببلعد، با این حال بعد از مدتی ایگو توسط پادشاه لوکی به چالش کشیده شد و تمام سیاه به پادشاه لوکی رسید و پادشاه لوکی با تمام سیاه با هم به نبرد پادشاه ثور رفتند. وقتی تمام سیاه  به لوکی اتصال پیدا کرد موجوداتی به نام دیوانگان سیاه احظار شدند تا نوه های ثور را بکشند در طول نبرد لوکی و ثور، لوکی که شکست را در مقابل خود میدید تمام سیاه را برای زنده کردن قصاب خدایان فرستاد. گور پس از پس گرفتن تمام سیاه آن را برای شکست هردوی  لوکی و ثور استفاده کرد و گور با تمام سیاه قدرت تمام تاریکی جهان را جذب کرد و سیاهچاله ای غول پیکر برای بلعیدن ثور ساخت اما ثور با تمام قدرت خود رعد وبرقی عظیم ساخت و سیاهچاله را مهندم کرد.

شخصیت تمام سیاه:

تمام سیاه احساساتی است و سعی می کند مستقل از کنال باشد و دوست دارد به هدف والای خود یعنی پاکسازی جهان از شخصیت های قدرتمند مخصوصا خدایان برسد و مانند دیگر سیمبیوت ها تمام سیاه توانایی برقراری ارتباط با میزبان خود و فاسد کردن آنها را دارد. گفته می شود گور نیز قبل از اینکه با تمام سیاه پیوند بخورد پیرو توحید بود و خدا را می پرستید اما تمام سیاه او را فاسد و تبدیل به قصاب خدایان کرد. و همینطور ثور پدرهمگان را تحریک کرد تا گالاگتوس پیر را بکشد و گالاگتوس را تبدیل به قصاب خدایان کرد.

توانایی ها و قدرت ها

اولین و قویترین سیمبیوت از تاریکی زنده ساخته شد. تمام سیاه به میزبان های خود قدرت های بسیار بیشتری از دیگر سیمبیوت ها اهدا می کند همان طوری که گور که یک موجود فانی بود را تبدیل به قصاب خدایان کرد و توانایی کشتن خدایان را به او اهدا کرد و باعث شد گور بتواند شاهکار بزرگ خود یعنی شکست همزمان ۳ نسخه از ثور را تجربه کند. ظاهرا تمام سیاه توانایی های مخصوص به خود مانند شلیک گلوله های مرگبار انرژی تاریک را دارد.

زور فوق بشری: تمام سیاه قدرت میزبانش را تا حدی زیاد میکند که یک فانی مانند گور توانست تکه های بزرگی از ماه را به راحتی به فضا پرتاب کند و نسخه ی مختلف از ثور یعنی ثورجوان، ثور امروزی و پدرهمگان ثور را هم زمان شکست دهد و میلیون ها خدا را در نبرد رودررو شکست دهد و به اصطلاح قدری او را قدرتمند کند که برای تفریح با سیاهچاله ها کشتی بگیرد. البته این شمشیر در دستان میزبان قوی نیرومندتر هم میشود برای مثال کنال با داشتن این شمشیر میتوانست سر سلستیال ها را با یک ضربه قطع کند یا به پادشاه تور توانایی این را داد که تنها با یک مشت گالاگتوس پیر را شکست دهد.

ماندگاری فوق بشری: کنال با داشتن تمام سیاه توانست در نبرد با صدها سلستیال و خدا به مدت طولانی زنده بماند و آسیب چندانی نبیند و گور با وجود فانی بودن توانست از برخورد با عظیم ترین گاد بلاست ثور پدرهمگان که چند سال نوری را در چند ثانیه طی کرد و از میان ستارگان به سادگی گذشت زنده بماند. تمام سیاه همچنین به درون یک سیاهچاله پرتاب شد اما بدون آسیب دیدن از افق رویداد سیاهچاله عبور کرد و آسیب ندید و توانست سیاهچاله را جذب کند. همچنین لوکی توانست از انفجار پلاسمایی ایگو به راحتی جان سالم به در ببرد.

طول عمر: گور پس از پیوند با ثور به مدت ۳۰۰ سال زندگی کرد و هنوز جوان بود. وقتی گور با تمام سیاه پیوند خورد ۴ روز توانست در برابر صاعقه بدون کوچکترین آسیبی ایستادگی کند و همچنین دست قطع شده ی خود را بازسازی کند.

دستکاری مواد: با وجود اینکه تمام سیاه به عنوان یک شمشیر ساخته شده توانایی تبدیل شدن و ساخت لباس، زره، بال، سلاح و پیچک های مرگبار را دارد. همچنین تمام سیاه میتواند در صورت لزوم موجوداتی به نام دیوانگان سیاه را احظار کند. دیوانگان سیاه موجوداتی شبیه به ارتش سیاه تانوس در جنگ بی نهایت هستند که تنها برای کشتن و دریدن ساخته شده اند.

جذب انرژی کشته شدگان: هدف اصلی تمام سیاه کشتن سلستیال ها،خدایان و  سایر موجودات آسمانی است و میتواند پس از کشتن آنها انرژی آنان را جذب کند و قویتر شود.

نقطه ضعف:

اگرچه گرمای شدید و صوت نقطه ضعف اصلی سیمبیوت ها محسوب می شود اما طبق گفته ی کنال هیچ سیمبیوتی واقعا از این موارد آسیب نمی بیند و این نقطه ضعف تنها از ترس آنها منشا می گیرد زیرا تمام سیاه به مرکز یک ستاره وارد شد و نه تنها اسیب ندید بلکه ستاره را سیاه کرد.

نکات جالب:

لغت نکرو از لغت انگلیسی Nekro به معنای مرگ در زبان یونانی است. برخلاف نام این اسلحه، تمام سیاه وقتی توسط کنال استفاده می شد اکثرا قرمز رنگ بود.

قدرت ها و توانایی های کنال:

کنال یکی از قدرتمندترین موجودات آسمانی دنیای مارول است و توانایی های بیشماری دارد. وی به عنوان خالق شمشیر نکرو دقیقا همان قدرت هایی را دارد که این شمشیر به میزبانش اعطا می کند، منتها بسیار وسیع تر.

دستکاری در زندگی: کنال از توانایی ایجاد، کنترل و تغییر مقداری از تاریکی درخت بزرگ برخوردار است، نمودی اولیه که قبل از جهان وجود داشته است.

آلوده کردن هر موجود زنده ای در تاریکی: کنال در ابتدا تنها خدیان و موجودات کیهانی را آلوده می کرد، اما بعدها کشف کرد که می تواند موجودات فانی را نیز به آلودگی بکشاند. به این ترتیب ارتشی از انگل ها ایجاد کرد تا جهان را تسخیر کنند. آزمایش اولیه او بر روی اکسلون ها بود که ناکام ماند، بعدها او سیمبیوت ها را خلق کرد.

سلطه کامل بر سیمبیوت ها: کنال به عنوان خالق و پیوند دهنده ذهنی سیمبیوت ها، می تواند بر روی همزیست ها تاثیر بگذارد و یا آنها را کنترل کند. او می تواند سیمبیوت ها را از راه دور هدایت کند، از طریق چشم آنها ببیند و یا اشکال آنها را دستکاری کند.

قدرت فوق بشری: کنال به اندازه ای قدرتمند است که می تواند آسمانی ها را بکشد و لشکری از خدایان را به تنهایی قتل عام کند. مسلما او یکی از قدرتمندترین شخصیت های تاریخ مارول است و قدرتی به مراتب قوی تر از هر خدایی دارد که فکرش را بکنید.

ماندگاری فوق بشری: کنال به اندازه ای بادوام است که می تواند در برابر انفجار سلستیال ها دوام بیاورد. همچنین او می تواند بدون آسیب دیدگی، غوطه ور شدن در پلاسما سیارات را تحمل کند، اگر چه درد شدید برای او دارد.

جاودانگی: کنال را به هیچ وجه نمی توان کشت. او حداقل برای ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش وجود داشته است. قبل از اینکه مفاهیمی همچون مرگ و زندگی بوجود بیایند. با این حال می توان او را تا حد درماندگی خسته کرد.

زوددرمانی: کنال نتنها می تواند از قدرتمندترین حملات خدایان زنده بماند، بلکه به سرعت می تواند خود را درمان کند. او قادر است در خلا زنده بماند و به آب، غذا و خواب هیچ نیازی ندارد.

پرواز: کنال می تواند دو بال بزرگ مانند اژدها ایجاد کند که به او امکان پرواز می دهند.

مبارز خبره: کنال یک جنگجوی شرور باستانی است که میلیارد ها سال تجربه جنگی دارد و قادر به کشتن لشکری از خدایان است.

نقطه ضعف:

نور: علی رغم دوام بی نظیر کنال، او در برابر نیرویی که از آن به عنوان نور یاد می کند که با انفجار بزرگ به وجود آمد و توسط آسمانی ها پخش شد، آسیب پذیر است. این نور نتنها به نور واقعی ستاره ها و سایر اجرام آسمانی، بلکه به قدرت های مختلفی که موجودات کیهانی و خدایان از آنها استفاده می کنند اطلاق می شود که می تواند باعث درد شدید در کنال شود. همچنین این نور شامل مفاهیمی همچون عزت، خیرخواهی، مهربانی و صفات خوب نیز می شود که کنترل کنال را بر روی همزیست ها مختل می کند. به همین دلیل کنال همیشه سعی در فاسد کردن نور و از بین بردن آن داشت.

کارنیج فرزند ونوم است که با ادمکشی زنجیره ای به نام کلتوس کسدی پیوند خورد و موجودی بی رحم به نام کارنیج به وجود امد. ال سیمونز نیز از اعضای سازمان سیا بود که توسط مافوقش به قتل رسید و به دلیل قتل های بسیار مستقیما به جهنم رفت و با شیطانی به نام مالیبوجیا معامله ای انجام داد بدین صورت که بتواند به دنیا برگردد و یکبار دیگر زنش را ببیند اما تبدیل به یکی از اعضای ارتش او شود و این شیطان به او لباسی زنده به نام K7-leetha داد و او تبدیل به اسپاون شد.

۱۱. اسپاون: اموزش های بسیار و مهارت های رزمی

قبل از انکه ال سیمونز تبدیل به اسپاون شود یک ادمکش اموزش دیده ی سازمان سیا بود. شاید این توانایی اسپاون در مقایسه با بقیه ی نیروهای اسپاون چشم گیری به حساب نیاد اما این توانایی زمانی خودش رو نشون میده که توانایی های دیگه اون تاثیر زیادی نداشته باشند.

۱۰. کارنیج: قاتل سریالی

کلتوس کسدی قبل از انکه با سیمبیوت پیوند بخورد مانند اسپاون اموزش رزمی ندیده بود اما یک قاتل بسیار خبره بود که با پیوند خوردن با این سیمبیوت تعداد قربانیان نیز بسیار افزایش پیدا کرد. خشم و میل به کشتن کسدی به او این امکان را می دهد که از قدرت های سیمبیوت در بالاترین سطح بهره ببرد چیزی که ونوم فاقد ان است.

۹. اسپاون: جادوی جهنمی

اسپاون با توجه به ارتباطی که با جهنم داره، از قدرت های جادویی و عرفانی برخورداره. توانایی های جادویی اون بسیار زیاد هستش و میتونه از دهنش آتش شلیک کنه و انرژی نکروپلاسمی ایجاد کنه که مسلما این آتش اصلا چیز خوبی برای کارنیج نیست.

۸. کارنیج: جنون

این امر میتواند به عنوان یک نقطه قوت یا نقطه ضعف در نظرگرفته شود. کلتوس کسدی کاملا با جنون و خشم پیوند خورده است از طرفی این میتواند یک نقطه ضعف باشد چون کارنیج برنامه ای برای شکست کسی نمی ریزد و این شانس پیروزی طرف مقابل را بالا میبرد. از سوی دیگر جنون میتواند برای او قدرتی مضاعف باشد زیرا او به معنای واقعی کلمه قادر به هر کاری است و مهم نیست که این کار چقدر غیرقابل تصور باشد.

۷. اسپاون: ماهر در استفاده از انواع سلاح

علاوه بر اموزش های رزمی بسیار، ال سیمونز در استفاده از هرنوع سلاحی فوق العاده تبحر دارد این بسیار برای او مفید است زیرا او دسترسی محدودی به جادوی جهنم دارد ترکیب اسلحه ها و مهارت های رزمی به همراه توانایی های ذاتی نشان میدهد که او اشکارا به بیشتر از این نیازی ندارد و میتواند در استفاده از قدرت های خود صرفه جویی کند ولی در نبرد با کارنیج مسلماً به این قدرت ها نیاز پیدا خواهد کرد.

۶. کارنیج: قدرت های عنکبوتی

سیمبیوت کارنیج از فرزندان سیمبیوت ونوم بود که ونوم نیز قبلا به مردعنکبوتی تعلق داشت و با همزیستی با او یاد گرفت چگونه از قدرت ها و توانایی های مختلف مردعنکبوتی تقلید کند و این دانش را به فرزندان خود نیز منتقل کند به همین ترتیب کارنیج دارای قدرت سرعت و چابکی یک عنکبوت شد و توانایی های دیگر از جمله پرتاب کردن تار و خزیدن روی دیوارها را نیز بدست اورد.

۵. اسپاون: زور فوق بشری

حتی بدون جادوی جهنمی یا لباس زنده، اسپاون قدرت های فوق بشری بی نظیری دارد بدن او از نکروپلاسم تشکیل شده که به او توانایی های فوق العاده شامل قدرت‌‌‌، سرعت، چابکی و دوام فوق بشری میده و به علاوه اینکه، اون مُرده، پس اندام های داخلی اون بیشتر از هرچیز برای نمایش است و اسپاون قدرت زوددرمانی فوق بشری داره که به اون کمک میکنه از اسیب های بسیار عظیم نجات پیدا کنه، به جز درمان اسیبی که به صورت او خورد که بهبودی ان سالها به طول انجامید.

۴. کارنیج: زود درمانی

اگر به معنای واقعی یک کارنیج فن باشید حتما میدانید که کارنیج برخلاف دیگر سیمبیوت ها که به سیستم عصبی میزبان پیوند می خورند از طریق خون به کلتوس کسدی پیوند خورد و کاملا در وجود او حل شد جوری که در تک تک سلول های کسدی دی ان ای این سیمبیوت وجود دارد و این سیمبیوت میتواند حتی از یکی از انها، دوباره خود را به وجود بیاورد. و این عملاً او را غیرقابل نابودی میکند.

۳. اسپاون: K7-leetha

اسم لباس زنده ی اسپاون است و متحد قدرتمندی برای او K7-LEETHA به حساب می اید اگر ال بیهوش شود لباسش میتواند مبارزه را ادامه دهد.  Leetha بیش تر از یک لباس است او سلاحی قدرتمند و دوستی مهم برای اسپاون به حساب می اید.

۲. کارنیج: سیمبیوت

تمام سیمبیوت ها عضوی از نژادی به نام Klyntar به حساب می ایند نژادی فوق العاده نیرومند که توسط خدایی به نام کنال در میلیون ها سال پیش ساخته شدند اما سیمبیوت ها از خدای خود سرپیچی کردند و او را زندانی کردند این نژاد توانایی های بسیاری دارند اما سیمبیوت ونوم تا سال ها از نژاد خود دور بود و قدرت های خود را نداشت مثلا این نژاد ذاتا بال دارند. اگر زمان حال را در مبارزه در نظر بگیریم او میتواند از این نیرو ها در برابر اسپاون استفاده کند.

۱. چه کسی برنده خواهد شد؟

در حالی که این مبارزه بسیار عظیم خواهد بود و نیویورک را از خون پر خواهد کرد، برنده نهایی اسپاون خواهد بود. او از انرژی تاریک و شیطانی موجودات دیگر تغذیه میکند و پس قرار گرفتن اسپاون در برابر کارنیج باعث قویتر شدن او خواهد شد. از طرفی کارنیج قدرت کشتن کسی که توسط جهنم حمایت میشود را ندارد اگر دارک کارنیج بود شاید قضیه فرق میکرد اما حتی ان نسخه نیز نمیتواند تضمینی برای مقابله با اسپاون باشند.

بهتون پیشنهاد میدم برای بدست اوردن اطلاعت بیشتر به کلیپ هایی که لینکش رو گذاشتم مراجعه کنید تا اطلاعات بیشتری از کارنیج و اسپاون بدست اورید.

(https://www.youtube.com/watch?v=fGLzA7vi43M&pbjrel)

(https://www.youtube.com/watch?v=ap2GYLOzY0I&t=12s)

منبع: CBR

نویسنده و مترجم: آرین حاجی بابایی