مذهبی | ایرونی سنتر https://irunisenter.com مجله سرگرمی و تفریحی Fri, 13 Aug 2021 09:59:46 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.0.8 https://irunisenter.com/wp-content/uploads/2018/10/IMG_20181029_211057_646-150x150.png مذهبی | ایرونی سنتر https://irunisenter.com 32 32 معرفی نامه حضرت عباس (ع) https://irunisenter.com/2021/08/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9/ https://irunisenter.com/2021/08/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9/#comments Fri, 13 Aug 2021 09:59:46 +0000 https://irunisenter.com/?p=13444

دوستان عزیز به مناسبت فرا رسیدن محرم الحرام تصمیم گرفتیم تا مقاله ای راجب حضرت عباس ابن علی (ع) در سایت قرار دهیم. عباس ابن علی معروف به ابوالفضل ، قمر بنی هاشم و باب الحوائج پسر امام علی علیه السلام و برادر کوچک تر امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است او محبوبیت […]

The post معرفی نامه حضرت عباس (ع) first appeared on ایرونی سنتر.]]>

دوستان عزیز به مناسبت فرا رسیدن محرم الحرام تصمیم گرفتیم تا مقاله ای راجب حضرت عباس ابن علی (ع) در سایت قرار دهیم.

عباس ابن علی معروف به ابوالفضل ، قمر بنی هاشم و باب الحوائج پسر امام علی علیه السلام و برادر کوچک تر امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است او محبوبیت خاصی در بین مسلمانان به ویژه شیعیان دارد و این بخاطر شهادت و وفایش به امام حسین برادر بزرگ ترش در نبرد کربلا است.

بعد از، از دنیا رفتن حضرت فاطمه زهرا (س) پس از گذشت چندین سال امام علی با شخصی به نام فاطمه کلابیه که بعد ها به ام‌البنین معروف شد ازدواج کرد و صاحب چهار پسر به نام های عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان شد در بین این چهار پسر عباس از همه معروف تر بود اما هر چهار برادر شهید شدند.

عباس جوانی بود قد بلند و خوش چهره و در جنگ های صفین و نهروان در اول جوانی خود جنگجویی ماهر بود و در کنار پدر و برادرانش می جنگید. او پس از ضربت خوردن امام علی (ع) و شهادتش با امام حسن مجتبی (ع) بیعت کرد و در رکاب او شمشیر زد پس از توافق نامه صلح حسن و معاویه عباس هم به همراه برادرانش حسن و حسین با مدینه النبی رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. پس از شهادت (مسمومیت امام به دست همسرش) عباس با امام حسین بیعت کرد و او را ولی خود خواند.

او با لبابه بنت عبدالله ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد به نام های : عبیدالله ، فضل ، قاسم و یک دختر اما فقط در بین فرزندان عباس عبیدالله تایید شده است و بقیه مورد تردید بعضی از مورخین هستند.

به گواهی تاریخ در هنگامی که امام حسین قصد داشت به حج و سپس به عراق ( به دلیل دعوت های مکرر مردم عراق برای قیام بر علیه امویان) عباس همسر و فرزندان خود را به مادرش ام‌البنین سپرد ( به دلیل کوچک بودن فرزندانش آنها در کربلا حضور نداشتند) و سپس همرام برادرش به سمت عراق رفت.

در واقعه کربلا :
نبرد کربلا بین لشکریان ٧٢ نفره حسین ابن علی و لشکر حدوداً ٢٠ الی ٣٠ هزار نفری عبیدالله ابن زیاد به فرماندهی عمر ابن سعد ابن ابی وقاص و شمر ابن ذی الجوشن در گرفت که نتیجه آن پیروزی قاطع امویان بود.
در این نبرد نیز مثلا همیشه عباس علم مخصوص خود را برداشت و شمشیر کشید و به جنگ دشمنان رفت گفته می شود هنگامی که عباس به میدان می رفت خیل عظیمی را می کشت و باز می گشت.
برادر زاده ام‌البنین به او از طرف عبیدالله ابن زیاد حاکم وقت کوفه امان داد اما عباس امان را نپذیرفت و به جنگیدن ادامه داد در هنگام شهادت دو دستش از تنش جدا شده بود و او در حالی که تشنه بود و داشت مشک آبی را به سمت خیمه ها می برد به شهادت رسید در هنگام شهادتش امام خود را به بالای سر او رساند و گفته می‌شود بسیار غمگین و ناراحت بود و گفته کمرم را شکسته اید.
اطلاعات کلی :
نام : عباس
لقب : ابوالفضل ، باب الحوائج ، قمر بنی هاشم ، علمدار ، سقای کربلا و…
نام پدر : علی ابن ابیطالب (ع)
نام مادر : فاطمه بنت کلابه (ام‌البنین)
برادران : امام حسن ، امام حسین ، محمد حنفیه ، جعفر و…
خواهران : زینت و ام کلثوم
همسر : لبابه بنت عبدالله
فرزندان : عبیدالله ، فضل ، قاسم و یک دختر دیگر
زادروز : ۴ شعبان سال ٢۶ هجری قمری ، مدینه منوره
شهادت : ١٠ محرم الحرام سال ۶١ هجری قمری ، کربلا
علت مرگ : شهادت
سن : ٣۵ سال


نویسنده: امیررضا حسینی

The post معرفی نامه حضرت عباس (ع) first appeared on ایرونی سنتر.]]>
https://irunisenter.com/2021/08/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9/feed/ 4
منظور از غلمان بهشتی چیست؟ و شرایط ازدواج در بهشت https://irunisenter.com/2020/03/%d9%85%d9%86%d8%b8%d9%88%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d8%ba%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-%d9%88-%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88/ Wed, 11 Mar 2020 16:15:07 +0000 http://irunisenter.com/?p=7983

غِلمان جمع «غلام» است . غلمان در قرآن همانند حور به لؤلؤ مکنون تشبیه شده‌است یعنی قبلاً دستی به او نرسیده و چشمی آن را ندیده. پس غلمان همچون حور از مخلوقات بهشتی است زیرا بنی آدم در این تعریف دخیل نیستند که قبلاً چشمی آن را ندیده باشد. در قرآن یک بار از کلمه […]

The post منظور از غلمان بهشتی چیست؟ و شرایط ازدواج در بهشت first appeared on ایرونی سنتر.]]>

غِلمان جمع «غلام» است . غلمان در قرآن همانند حور به لؤلؤ مکنون تشبیه شده‌است یعنی قبلاً دستی به او نرسیده و چشمی آن را ندیده. پس غلمان همچون حور از مخلوقات بهشتی است زیرا بنی آدم در این تعریف دخیل نیستند که قبلاً چشمی آن را ندیده باشد. در قرآن یک بار از کلمه غلمان (غلامها) استفاده شده‌است: در آیه ۲۴ سوره طور آمده‌است: «و پیوسته در گرد آن‌هاغلمان گردش می‌کنند که همچون مرواریدهای در صدفند.» دو بار هم (در سورهٔ انسان و سورهٔ واقعه) از ولدان (پسران) استفاده شده‌است که منظور آن همین غلمان بوده‌است:

در آیه ۱۹ سوره انسان (دهر) آمده‌است: «و بر گرد آن‌ها پسرانی می‌گردند که هر گاه آن‌ها را ببینی گمان می‌کنی مروارید پراکنده‌اند.» در آیه ۱۷ سوره واقعه هم توصیفی نسبتاً مشابه وجود دارد: «پسران جوان جاودانی (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آن‌ها می‌گردند. با قدحها و کوزه‌ها و جامه‌ایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)» غلمان‌های (غلامها) بهشتی آنقدر زیبا و سفید چهره و باصفا هستند که گویی مرواریدهایی در صدفند.این نوجوانان، که همواره در شکوه و طراوت جوانی به سر می‌برند، گرداگرد بهشتیان می‌گردند و همچون چرخش پروانه دور شمع عاشقانه به دور معشوقه خود می‌چرخند.این نوجوانان زیبا با قدح‌ها و کوزه‌ها و جامه‌ای پر از شراب طهور که از نهرهای جاری بهشتی برداشته شده در اطراف آن‌ها می‌گردند و آنان را سیراب می‌کنند. هر یک از مؤمنان غلمان‌های مخصوص به خود دارد.

اجمالا خداوند براى اهل بهشت، سه دسته را قرار داده است:

يک دسته که ملائكه و خزانه داران بهشت هستند كه در روایت هم آمده: «الملائكة خُدامُ شيعتِنا»؛ ملائکه ای که خادم شیعیان ما هستند.

يک دسته که حورالعين هستند و به ازدواج بهشتیان در می آیند: «وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ» و يک دسته هم غلمان هستند كه به خدمت گرفته می شوند. این که می فرماید «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ» كنايه از اين است كه حاضر به خدمت و آماده انجام وظيفه هستند.

در روایتی آمده: «از پيامبر(ص) سؤال شد: خادمان بهشت چنين [زیبا مانند مروارید و …] ‏اند، پس كسانى كه خدمت مى ‏شوند چگونه ‏اند؟ پيامبر فرمودند: سوگند به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست، برترى خدمت شده در بهشت بر خادمان، مانند برترى ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است. ممکن است پرسیده شود این غلمان (غلامان) کیانند؟ که در جواب می توان گفت برخی آن ها را فرزندان اهل دنيا می دانند كه حسناتى ندارند تا پاداش داده شوند، و گناهى هم ندارند تا كيفر شوند. اين مطلب در روایتی از امام علی (ع) آمده است.

هم چنین از پيامبر نیز در باره فرزندان مشركان [که قبل از تکلیف مرده اند] سؤال شد، حضرت فرمودند آن ها خادمان اهل بهشتند. بنابر این غلمان، خدمتکاران در بهشت هستند و اختصاص به گروه خاصی هم ندارند بلکه برای همه بهشتیان اعم از زن و مرد، خدمت انجام می دهند.

همسران بهشتی:

خداوند متعال می ‌فرماید: «وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»؛ برای بهشتیان در آن جا همسرانی پاک و پاكیزه است؛ ظاهرا این تعبیر اختصاص به زنان مؤمنه و یا مردان مؤمن ندارد، و همه را شامل است. گرچه خطاب به صورت جمع مذكر آمده است، ولی هم شامل مردان می شود و هم زنان، و فرقی بین مذكر و مونث بودن نیست. در زبان عربی تنها در صورتی كلمه مذكر ـ حال ضمیر باشد یا اسم ظاهر ـ اختصاص را می رساند كه به همراه كلمه مؤنث آورده شود و یا قرینه دیگری در كلام وجود داشته باشد. در غیر این صورت، مذكر و مؤنث را شامل است.

مطلب دیگر این که مراد از “حورالعین” در قرآن كریم  بنا بر آن چه كه مفسران گفته ‌اند ـ همسران بهشتی هستند. “حور” جمع “حوراء” به گفته بسیاری از ارباب لغت و مفسران به معنی كسی است كه سیاهی چشمش كاملاً سیاه، و سفیدیش كاملاً‌ شفاف و سفید و درخشنده است؛ و این نهایت زیبایی در چشمان است. اما واژه “عین” در اصل به معنی درشت چشم است، و به زن یا مردی كه دارای چشمان درشت و جذاب و زیبا باشند اطلاق می‌شود.

نكته‌ قابل توجه این كه گر چه برخی حورالعین را مخصوص مردان دانسته ‌اند، ولی بعضی از مفسران معتقدند كه هم واژه “حور” و هم واژه “عین” بر مذكر و مؤنث هر دو قابل اطلاق است؛ و لذا به نظر بعضی از مفسران، همه همسران بهشتی را شامل می ‌شود، همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.

برخی از مفسران گفته اند كه گرچه مراد از “ازواج مطهرة” می تواند حورالعین باشد، ولی مناسب تر است كه مراد از ازواج را همسرانی از جنس انسان بدانیم، چرا كه متبادر از ازواج، آن است كه زوجین از یک جنس باشند. افزون بر این که حوری بهشتی و یا غلمان، هیچ گاه به درجه و رتبه زن و مرد بهشتی نمی رسند یعنی ارزش همسری از نوع انسان، بسیار درجه اش از حوری و غلمان بیشتر و بالاتر است، و آن ها در یک رتبه نیستند.

آیه دیگر قرآن شاید آشكارتر در این معنا باشد: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُون‏»؛ شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید؛ و یا «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُن‏»؛ آن ها و همسرانشان در سایه های قصرها و درختان بهشتی بر تختها تكیه زده اند. این آیات نشان می دهند كه انسان های مؤمن با همسران خود و یا مؤمنین و مؤمناتی از جنس انسان در بهشت محشور هستند.

قرآن کریم می فرماید همسران مردان بهشتی، همین همسران دنیوی هستند که در آخرت نیز مراتب همسانی دارند: «رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتىِ وَعَدتَّهُمْ وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم‏»؛ پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرموده‏اى وارد كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى. «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ الْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِّن كلُ‏ِّ بَاب‏»؛ باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى ‏شوند و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى ‏گردند.

البته از حوریان بهشتی نیز به عنوان همسران بهشتی و قرین و همراه بهشتیان، نام برده شده است: «وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ»؛ و بهشتيان را با «حور العين» تزويج مى ‏كنيم.

علامه طباطبایی می گوید: از ظاهر كلام خداى تعالى بر مى ‏آيد، كه حورالعين غير زنان دنيايند، كه آنان نيز داخل بهشت مى‏ شوند. ایشان در جای دیگر می آورد: منظور از “تزويج” قرين شدن دو نفر با همند. و معناى جمله اين است كه: ما ايشان را قرين حورالعين كرديم، نه اين كه ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم، چرا كه تزويج را با حرف “باء” (بحورالعین) متعدى كرده و اگر منظور از تزويج نكاح به عقد بود احتياج به حرف باء نبود.

علامه طباطبایی در مورد ازدواج در بهشت می گوید: مراد از تزويج اهل بهشت با حوريان اين است كه قرين حوريان هستند، چون اين تزويج به معناى ازدواج اصطلاحى نيست، بلكه مراد از زوج، معناى قرين است، كه معناى اصلى لغوى آن است.

البته برخی نظری دیگر دارند. می گویند نباید دچار افراط و تفریط شویم. نه این که بگوییم «حورالعین» شامل مذکر و مونث می شود و زنان بهشتی هم با غلمان ازدواج می کنند، و نه این که بگوییم که حتی مردان هم با حوریان بهشتی ازدواج نمی کنند. بلکه بایستی بگوییم “تزویج” اعم از ازدواج و قرین بودن است.

بهشت و انتخاب همسر:

اجباری در انتخاب همسر نیست و به اختیار خود شخص است. در روایت آمده:

از امام صادق (عليه‌ السلام) سؤال شد: آيا زن و شوهر مؤمن كه وارد بهشت می‌ شوند، با هم ازدواج می‌ كنند؟ حضرت فرمودند: خداوند عادل است. اگر مرد از زنش افضل باشد، اختيار با مرد است كه زنش را بپذيرد يا نه. اگر پذيرفت، يكی از زنانش می‌ شود. اگر زن از شوهرش افضل باشد، اختيار با او است. اگر همسرش را پذيرفت. همان شوهرش می ‌شود.

حتی اگر کسی در دنیا چند همسر داشته، در بهشت، بهترین را به اختیار خود انتخاب می کند: امام باقر عليه ‌السلام فرمودند: ام سلمه ـ همسر پیامبر ـ به رسول خدا (صلی الله عليه وآله) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت! گاهی زنی در دنيا دو شوهر می ‌كند و هر سه اهل بهشت می ‌شوند. اين زن از آنِ كدام يك خواهد شد؟ حضرت فرمودند: هر كدام را كه در دنيا خوش اخلاق بوده ‌اند و رفتار خانوادگی اش بهتر بود، اختيار می‌ كند. ای ام سلمه! حُسن خلق خير دنيا و آخرت را جلب می ‌كند.

نکته: در قرآن برخی از توصیفات بهشتی با خواسته های مردانه سازگار است، و متناسب با خواسته های زنانه بیان نشده است. علت این امر شاید این باشد که خداوند حکیم، امور جنسی مربوط به زنان را در پرده عفاف و ادب زایدالوصفی قرار داده است. علاوه بر قرآن، در روایات معصومین علیهم السلام نیز درباره خواسته های زنانه توصیفی نرسیده است، و این می تواند به علت همان رعایت عفت و حیا برای زنان باشد.

لازم به ذکر است این دنیای مادی و محدود است که دار تزاحم است و نمی توان بین برخی امور جمع کرد، مثلا انسان عادی نمی تواند جلو حسادتش را بگیرد و ایمانی خالی از ذره ای حسادت داشته باشد؛ ولی بهشت که محدودیت ندارد دیگر دار تزاحم نیست؛ افزون بر این که چه بسا بهشتیان در بهشت به حدی از رشد و کمال معنوی برسند که این اموری که در دنیا دچارش بوده و باعث تزاحم، در وجودش می شدند، آن جا دیگر در اثر رشد و کمال، اصلا تزاحمی بین آن ها نبیند.

بهشتیان در بهشت، نعمت های متعددی دارند، از جمله همسران بهشتی، اعم از همسران از جنس انسان و یا حورالعین. البته همسران بهشتی از جنس انسان، برتر و افضل هستند از حورالعین. حوریان بهشتی هیچ گاه به درجه و رتبه زن و مرد بهشتی نمی رسند یعنی ارزش همسری از نوع انسان، بسیار درجه اش از حوریان بیشتر و بالاتر است، و آن ها در یک رتبه نیستند. (منبع)

The post منظور از غلمان بهشتی چیست؟ و شرایط ازدواج در بهشت first appeared on ایرونی سنتر.]]>
اسلام اموی و اسلام آمریکایی https://irunisenter.com/2019/10/%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d9%85%d9%88%db%8c-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a2%d9%85%d8%b1%db%8c%da%a9%d8%a7%db%8c%db%8c/ Thu, 10 Oct 2019 14:54:51 +0000 http://irunisenter.com/?p=7210

امروز هنگامی که نام اسلام آمریکایی مطرح می‌شود، عده‌ای آن را عنوانی جدید دانسته و شاید هم آن را نوعی توهم توطئه از سوی جمهوری اسلامی ایران بدانند. هرچند عنوان اسلام آمریکایی نامی جدید است ولی حقیقتی دیرینه دارد که در طول تاریخ همه آن را با عنوان اسلام اموی می‌شناخته‌اند. درست است که اسلام […]

The post اسلام اموی و اسلام آمریکایی first appeared on ایرونی سنتر.]]>

امروز هنگامی که نام اسلام آمریکایی مطرح می‌شود، عده‌ای آن را عنوانی جدید دانسته و شاید هم آن را نوعی توهم توطئه از سوی جمهوری اسلامی ایران بدانند. هرچند عنوان اسلام آمریکایی نامی جدید است ولی حقیقتی دیرینه دارد که در طول تاریخ همه آن را با عنوان اسلام اموی می‌شناخته‌اند. درست است که اسلام اموی روزی به پایان خویش رسید، ولی اهداف ایشان و روش‌های توطئه‌‌ گرانه آنها همچنان باقی است. اسلام اموی، اسلامِ حاکمانِ منافق و دنیاپرستی بود که با حذف تعالیم اسلامی از عرصة اجتماع، دین اسلام را تبدیل به مناسکی بی‌محتوا می‌کردند و بدین گونه تسلط شیطانی خویش را بر فرهنگ، اقتصاد، استقلال و… مسلمانان کامل می‌نمودند.

اندک نگاهی در تاریخ اسلام بخوبی این موضوع را نشان می دهد که امروز اسلام آمریکایی نیز نه تنها در اهداف با اسلام اموی مطابقت کامل دارد، بلکه روش‌های یکسانی را در این به کار می‌بندد. در این میان یکی از روش‌ها و توطئه‌های پیچیدة اسلام اموی برای پیشبرد اهدافش، دامن زدن به اختلافات مذهبی و جنگ فرقه‌ای در میان مسلمانان بود، روشی که هم‌اکنون نیز توسط اسلام آمریکایی دنبال می‌شود.

شاید بیان نمونه‌های تاریخی از دوران حساس تاریخ اسلام این موضوع را برای ما روشن تر کند. به واقع باید ابوسفيان را پایه‌گذار اسلام اموی دانست، کسی و جریانی که پس از نامیدی از درهم کوبیدن اسلام در عرصه جنگ نظامی، با نفوذ در میان مسلمانان، اضمحلال فرهنگی و اعتقادی آنان را وسیله‌ای برای مقابله و شکست اسلام قرار داد. بنابر گزارش‌های تاریخی او پس از رحلت پيامبر – صلی الله عليه و آله – ‏به منظور ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان، در خانه حضرت على عليه السلام را زد و به او گفت: «دستت را بده تا من با تو بيعت كنم و دست تو را به عنوان خليفه مسلمانان بفشارم»

آن حضرت، چون از نيت او آگاه بود، فرمود: «من فعلاً مشغول تجهيز پيامبر – صلى الله عليه و آله – هستم»

در ادامه نیز هنگامی که وى وارد خانه حضرت على علیه‌السلام شد و اشعارى چند در مدح آن حضرت سرود حضرت به طور كنايه به نيت ناپاک او اشاره كرد و فرمود: «تو در پى كارى هستى كه ما اهل آن نيستيم‏.»

طبرى مینويسد: على او را ملامت كرد و گفت: «تو جز فتنه و آشوب هدف ديگرى ندارى. تو مدت‌ها بدخواه اسلام بودى. مرا به نصيحت و پند و سواره و پياده تو نيازى نيست.»

ابوسفيان اختلاف مسلمانان را درباره جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله به خوبى دريافت و درباره آن چنين ارزيابى كرد: «طوفانى مى‏بينم كه جز خون چيز ديگرى نمىیتواند آن را خاموش سازد.»

واقعیت این‌ که اگر هوشیاری علی (ع) به عنوان نماد اسلام علوی در مقابل این توطئة اسلام اموی نبود، در همان ابتدای اساس اسلام در مخاطره‌ای عظیم قرار می‌گرفت، چنانچه ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه ذيل خطبة ۶۵ نقل مي‌كند:

«يكي از فرزندان ابولهب اشعاري مبتني بر فضيلت و ذي‌حق بودن علي و بر ذم مخالفانش سرود، علي او را از سرودن اين‌گونه اشعار كه در واقع نوعي تحريک و شعار بود نهي كرد و فرمود: سلامه الدين احب الينا من غيره؛ یعنی برای ما سلامت اسلام و اين‌كه اساس اسلام باقي بماند از هر چيز ديگر محبوبتر و با ارج تر است.»

البته این پایان قصه دشمنی اسلام اموی در مقابل اتحاد اسلامی و پایه‌ریزی فرقه‌ گرایی در میان مسلمانان نبود، پس از خلافت امیرالمؤمنین علی‌ علیه‌السلام، نیز هنگامی که اسلام اموی خود را در معرض خطر دید، سلاحِ زهرآگین تفرقه را آشکار ساخت و پیراهنِ عثمان را برافراشت، تا به بهانه خون‌خواهی عثمان، فتنه‌ای تفرقه افکن در جهان اسلام به وجود آمده و در حجاب تعصبات ناآگاهان، حقیقت اسلام علوی به عنوان تنها راه سعادت بشر پنهان بماند. در پرتوی این فتنه بود که اسلام اموی جریان فکری خاصی به نام عثمانی مذهبان به وجود آورد و مسلمانان سطحی‌نگر فراوانی را به دور خویش جمع نموده و آنان را در برابر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام تحریک نمود.

امروز نیز همه ما شاهد توطئه‌های فرقه‌گرایان اسلام آمریکایی در میان مسلمانان هستیم. می‌بینیم که بعضی حکومت‌های متحد و دست‌نشانده آمریکا، قدرت و عظمت خویش را در جنگ مذهبی در عراق و سوریه می‌بینند. این حاکمان دنیاپرست برای این‌که خطر انقلاب‌های مردمی را از خود دور کنند، بر آتش فتنه‌های مذهبی می‌دمند تا حقیقت اسلام را در گرداب این فتنه‌ها پنهان بماند.

از این رو تاکید بر اتحاد اسلامی و التزام به آن، نوعی مبارزه با اسلام آمریکایی نیز هست، زیرا آگاهی و هوشیاری ای که در پرتوی اتحاد اسلامی برای مسلمانان ایجاد می شود، دیر یا زود، طومار اسلام آمریکایی را درهم خواهد پیچید.

The post اسلام اموی و اسلام آمریکایی first appeared on ایرونی سنتر.]]>
داستانی درباره ملک نقاله https://irunisenter.com/2019/09/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d9%84%da%a9-%d9%86%d9%82%d8%a7%d9%84%d9%87/ Tue, 17 Sep 2019 16:24:18 +0000 http://irunisenter.com/?p=7009

جناب آقای سید ابوالفضل تقوی که از سادات بزرگوار و خانواده علم است از قول برادرش که سالیان متمادی کشیک حرم کریم اهل بیت حضرت معصومه را بر عهده داشتند و قبل از ایشان پدران ایشان این افتخار را داشتند، می گوید: برنامه ای که در حرم حضرت اجرا می شد این بود که به […]

The post داستانی درباره ملک نقاله first appeared on ایرونی سنتر.]]>

جناب آقای سید ابوالفضل تقوی که از سادات بزرگوار و خانواده علم است از قول برادرش که سالیان متمادی کشیک حرم کریم اهل بیت حضرت معصومه را بر عهده داشتند و قبل از ایشان پدران ایشان این افتخار را داشتند، می گوید: برنامه ای که در حرم حضرت اجرا می شد این بود که به نوبت سر شب کشیک می دادند و جز کشیک هیچ کس در حرم نمی ماند و دربها را هم می بستند و زوّار را بیرون می نمودند.

به هر حال ایشان از قول برادرشان نقل نمودند که یک شب شخصی آمد و گفت: آقا! اجازه دهید من امشب در حرم بمانم؟ به آن شخص گفتم: معذورم نمی توانم اجازه بدهم.

علتش هم این بود که یک شب نوبت کشیک ایشان شخصی به بهانه اینکه حاجتی دارد آمده بود و درخواست نموده بود که شب در حرم باشد لکن صبح معلوم شد که دزد بوده و صندوقهای جواهرات خالی کرده بود که البته دستگیر شد. این بود که گفتم نمی توانم اجازه بدهم؛ ولی آن شخص اصرار نمود و در نهایت گفت هر چه پول بخواهی می دهم اجازه دهید بمانم. این جمله را که گفت خیلی ناراحت شدم و به او گفتم حال که این حرف را زدی باید بروی و به خدّام گفتم تا او را بیرون نمودند.

این مطلب گذشت تا مدتی بعد آن مرد یک روز به حرم آمد. سلام کرد و گفت: فلانی مرا می شناسی من همان شخصی هستم که می خواستم در حرم بمانم و شما اجازه ندادید. آمده ام به خاطر اینکه به شما پول پیشنهاد کرده ام معذرت خواهی کنم. علت پیشنهاد این بود که من مدتی قبل آمده بودم و کس دیگری غیر از شما بود و وقتی پیشنهاد پول دادم اجازه داد بمانم، روی این حساب به شما پیشنهاد پول نمودم. آن شب که کشیک اجازه داد در حرم بمانم حاجتی داشتم که آنرا گرفتم ولی آن شب چیز عجیبی هم دیدم که می خواهم برای شما نقل کنم و آن این است که در بالای سر حضرت نشسته بودم یک وقت دو تا آقای سفید پوش آمدند در ایوان آینه و یک جنازه ای را با خود آوردند، سپس قبری را نبش نمودند و جنازه را از قبر بیرون آورده و با خود بردند و جنازه خود را در آن قبر دفن نمودند.

با خود گفتم: این خدّام چقدر بی انصاف هستند، روز پول می گیرند و جنازه ای را در حرم دفن می کنند و شب مخفیانه از کس دیگری پول می گیرند و جنازه ای بیرون می آورند و جنازه دیگری را جای آن دفن می کنند و این موجب شده بود که به خدّام حرم بدبین باشم تا اینکه یک روز در مسجدی، روحانی ای گفت: ملائکه ای هستند که آنها را «ملک نقاله» می گویند اینها مأمورند آدمهای بدی که در مکانهای شریفی دفن می شوند بیرون آورند و افراد مومنی که در جاهای معمولی و پست دفن شده اند را جایگزین اینها نماید به خاطر این سوء ظنم توبه نمودم.

برادرم می گوید: من فکر می کردم از بالا سر حضرت ایوان آینه پیدا نیست و ایشان در عالم مکاشفه بودند و این قضیه را دیده اند.

The post داستانی درباره ملک نقاله first appeared on ایرونی سنتر.]]>
داستان ارتباط روحی عجیب جوان متدین https://irunisenter.com/2019/09/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%d9%88%d8%ad%db%8c-%d8%b9%d8%ac%db%8c%d8%a8-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d8%af%db%8c%d9%86/ https://irunisenter.com/2019/09/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%d9%88%d8%ad%db%8c-%d8%b9%d8%ac%db%8c%d8%a8-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d8%af%db%8c%d9%86/#comments Mon, 16 Sep 2019 20:48:21 +0000 http://irunisenter.com/?p=7003

جوانی عاشق دختری بود. آن دو به هیچ وجه از نظر مادی و معنوی با یکدیگر تناسبی نداشتند که بتوانند با هم ازدواج کنند؛ دختر از خانواده مرفه و کاملاً بی بند وبار ولی پسر از یک خانواده متدین و فقیر بود و حتی کار و شغلی هم نداشت. دختر از نظر ظاهری به قدری […]

The post داستان ارتباط روحی عجیب جوان متدین first appeared on ایرونی سنتر.]]>

جوانی عاشق دختری بود. آن دو به هیچ وجه از نظر مادی و معنوی با یکدیگر تناسبی نداشتند که بتوانند با هم ازدواج کنند؛ دختر از خانواده مرفه و کاملاً بی بند وبار ولی پسر از یک خانواده متدین و فقیر بود و حتی کار و شغلی هم نداشت. دختر از نظر ظاهری به قدری زیبا بود که در آن شهری که زندگی می کرد ضرب المثل شده بود و به عکس پسر به قدری بد قیافه بود که او هم در آن شهر ضرب المثل شده بود.

ولی این جوان قلب خوبی داشت، دلی مملو از عشق و علاقه پیدا کرده بود که متاسفانه این محبت را به آن زباله دانی که از نظر ظاهر زیبا به نظر می رسید متوجه ساخته بود. وی روز و شب نداشت، برای رفع آن مرض روحی به هر دانشمند و روانشناس و حتی زمانی دعانویس مراجعه کرده بود و آنها هر یک دعایی، ذکری، یا طلسمی به او داده بودند که هیچ یک از آنها برای آن بیماری و کم کرن آن عشق ذره ای موثر نبود. اما تا حدی این دعاها او را تصفیه کرده بود، به اولیای خدا متوجه نموده بود و بقدری از علاقه به معشوقه اش کاسته شده بود.

در این بین چند روزی هم نزد من (منظور راوی اتفاق آیت الله سید حسن ابطحی) آمد و ما در باغی در خارج شهر بودیم که در آن کسی نبود و ناگزیر با او معاشرت می کردم. او مرتب از معشوقه اش می گفت و در اوقاتی او را در همه احوال می دید، کارهای او در منزلش با این تعبیرات که الان او این کار را می کند و الان استراحت کرده و الان به فلان جا رفته برای من نقل می کرد. من هم اوایل مثل شما فکر می کردم و گاهی هم او را مسخره می کردم؛ اما یک روز به من گفت: معشوقه ام با پدر و مادرش از منزل خارج شدند و سوار اتومبیل شخصی خود شدند. من او را دلداری دادم ولی او گوش نمی داد، ناگهان گفت: من دیگر می روم. گفتم کجا کی روی؟ گفت: آنها در همین ییلاق در فلان باغ مستقر شده اند، می روم تا خودم را به آنها نشان بدهم شاید توجهی به من بنمایند.

من به خاطر اینکه مبادا به او توهین کنند یا خودش را با نبودن من زیادتر از حد کوچک کند با او رفتم، دیدم راست می گوید، آنها ماشینشان را در همان محلی که او می گفت قرار داده بودند. پدر و مادر آن دختر وقتی چشمشان به این جوان افتاد فوراً به او حمله کردند و گفتند: فلان فلان شده! چرا ما را اینقدر تعقیب می کنی. حتی خواستند او را کتک بزنند که من جلو رفتم و گفتم ایشان سه روز است که با من در این باغ زندگی می کند و الان هم از این باغ بیرون آمدیم و تصادفاً شما را اینجا دیده ایم.

پدر این دختر گفت: نه این جوان چند سال است کارش همین است، ما هر کجا که حتی مخفی و بدون اطلاع دیگران می رویم او را همان جا حاضر می بینیم. من مقداری با راجع به عشق آن جوان و بعضی مسائل عاطفی حرف زدم اما آنها به قدری این عمل یعنی ازدواج آنها برایشان غیر قابل تصور بود که به کلی درخواست مرا رد کردند.

در این بین آن دختر از میان باغ برگشت، به مجرد آنکه چشمش به او افتاد به قدری او را تحقییر کرد و به او جسارت نمود که من فوق العاده عصبانی شدم. او با وضع فجیعی با جوان دیگری که ظاهراً نامزدش بود (زیرا بعدا با همان جوان ازدواج کرد) دست به دست هم داده بودند و از باغ بیرون آمدند و به این جوان متدین که عشقش باعث شده بود پا از گلیم خود دراز تر کند بدترین فحشها را دادند.

من به آن جوان گفتم بیشتر از این توقف تو در این محل صحیح نیست بیا تا با هم به باغ برگردیم و اتفاقاً این برخورد آن هم در حضور من برای او فوق العاده بود زیرا زمینه ای شد که بتوانم با او بیشتر حرف بزنم و بحمدالله توانستم عشق او را از آن معشوقه منصرف کنم و متوجه ذات اقدس بنمایم.

بعد ها که از او پرسیدم: در آن وقت چگونه آن معشوقه را می دیدی و از حالات او مطلع می شدی؟ می گفت: من در آن موقع درست مثل افرادی که به چیزی بهت زده می شوند، بودم و تنها او را می دیدم که چه می کند؛ ولی یکی دو مرتبه که خیلی عشقم نسبت به او شدید شده بود و خودم هم کنجکاو شده بودم، مانند ارواح می دیدم مثل آنکه نوری از چشمم به طرف جایی که آن معشوقه زندگی می کرد و حجابها و حتی دیوارهای قطور از چشمم برداشته می شد و مرا به جمیع حالات آن معشوقه آگاه می ساخت.

The post داستان ارتباط روحی عجیب جوان متدین first appeared on ایرونی سنتر.]]>
https://irunisenter.com/2019/09/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d8%b7-%d8%b1%d9%88%d8%ad%db%8c-%d8%b9%d8%ac%db%8c%d8%a8-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d8%af%db%8c%d9%86/feed/ 1
داستان مردی که عذاب الهی به قسم حضرت فاطمه از وی برداشته شد https://irunisenter.com/2019/09/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%af%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%b9%d8%b0%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d9%81%d8%a7%d8%b7/ Mon, 16 Sep 2019 12:16:24 +0000 http://irunisenter.com/?p=6993

نویسنده کرامات صالحین می فرماید: لطف و عنایت حضرت رضا (ع) به یکی از زائرانش را از افراد مورد اعتماد شنیده ام که آن هم شنیدنی است. اینک این شما و این هم داستان مورد نظر: یکی از علمای بزرگ اصفهان با کاروانی به سوی مشهد و به قصد زیارت حضرت رضا حرکت کرد. او […]

The post داستان مردی که عذاب الهی به قسم حضرت فاطمه از وی برداشته شد first appeared on ایرونی سنتر.]]>

نویسنده کرامات صالحین می فرماید: لطف و عنایت حضرت رضا (ع) به یکی از زائرانش را از افراد مورد اعتماد شنیده ام که آن هم شنیدنی است.

اینک این شما و این هم داستان مورد نظر:

یکی از علمای بزرگ اصفهان با کاروانی به سوی مشهد و به قصد زیارت حضرت رضا حرکت کرد. او برادری داشت که در خلق و خو و رفتار و کردار با او بیگانه بود چرا که مقررات الهی را رعایت نمی کرد و به گناه غفلت زدگی افتاده بود. این مرد عالم به همین جهت رابطه اش با او بسردی گرایید و هنگام حرکت از دوستان و آشنایان خداحافظی کرد؛ اما به دیدار او نرفت.

برادر گناهکار پس از شنیدن حرکت برادر عالم و دانشمندش از پی کاروان روان شد و در چند فرسخی اصفهان خود را به کاروان رسانید و ضمن پوزش از او خواست که اجازه دهد او نیز به همراه کاروان حرکت نماید. مرد دانشمند موافقت کرد به آن امید که برادر موفق به توبه و بازگشت به سوی خدا شود و در این راه از هیچ گونه تلاش و فداکاری علمی و فکری نیز برای هدایت او دریغ نورزید. براد گناهکار نیز لختی اندیشید و جهاد با نفس کرد و سرانجام در مسیر راه دگرگون گشت و توبه کرد و رو به بارگاه خدا آورد.

برادر توبه کار در نزدیکی مشهد و در شهر سبزوار بیمار شد و جهان را بدرود گفت. کاروانیان خواستند او را به خاک سپارند اما برادرش گفت: « نه! برادرم به قصد زيارت امام رضا عليه السلام حرکت کرده و چون توبه نموده و به بارگاه خدا بازگشته است من به هر تلاشي است بايد پيکر او را به مشهد رسانده و پس از طواف دادن به خاک بسپارم.» و چنين کرد و براي او بسيار طلب بخشايش نمود و همواره در انديشه او بود که سرنوشتش به کجا انجاميده است؟
يک شب در عالم رؤيا برادر را در قصري زيبا و باغي شکوهمند نگريست از او پرسيد که: « برادر! شما و اين باغ زيبا و قصر باشکوه؟
اينجا چه مي کني؟»

مي گويد: « اينجا منزل من است و اين از لطف و عنايت حضرت رضا عليه السلام است. » از او خواست تا جريان را به طور مشروح باز گويد.
او گفت: « هنگامي که مرا غسل مي داديد آب براي من آتش سوزان بود و همينگونه کفن و تابوت و من همواره در عذاب گرفتار بودم تا جسدم را به مشهد رسانديد.

وقتي مرا به صحن مطهر وارد کرديد عذاب از من برداشته شد و مردم را در حال زيارت ديدم و ديدم که حضرت رضا عليه السلام بر بالاي ضريح ايستاده و پاسخ زائران خويش را مي دهد و از آنان تقدير مي نمايد. به راهنمايي و اشاره يکي از دربانان خيرخواه به حضرت روي آوردم و از آن گرامي شفاعت خويش را خواستم چرا که دريافتم اگر بدون رسيدن به شفاعت آن حضرت مرا از حرم خارج سازيد بار ديگر گرفتار خواهم بود، به همين جهت شما پيکر مرا طواف مي داديد اما من به امام رضا عليه السلام التماس مي کردم و آن حضرت به من توجهي نمي کرد.

دربان به من گفت: « او را به نام مادرش فاطمه عليها السلام سوگند بده!» و من نيز چنين کردم که ديدم آن حضرت به من عنايت فرمود و رو به آسمان نمود و گفت: « بار خدايا! اينان گناه و نافرماني مي کنند اما سرانجام توبه مي کنند و ما را به کسي سوگند مي دهند که نمي توانيم نجات و پذيرفته شدن توبه آنان را از بارگاهت نخواهيم .»

سخن آن حضرت که به اينجا رسيد شما نيز مرا از حرم بيرون آورديد و ديدم ديگر عذاب به سراغم نيامد و گويي حضرت رضا عليه السلام به کرامت مادرش فاطمه عليها السالم مرا شفاعت فرمود و آنگاه بود که مرا در اين باغ و اين قصر اسکان دادند.»

The post داستان مردی که عذاب الهی به قسم حضرت فاطمه از وی برداشته شد first appeared on ایرونی سنتر.]]>
اسامی پیامبران مرد و زن طبق اظهارات یهودیان https://irunisenter.com/2019/09/%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%85%db%8c-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%af-%d9%88-%d8%b2%d9%86-%d8%b7%d8%a8%d9%82-%d8%a7%d8%b8%d9%87%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%db%8c%d9%87%d9%88/ Sat, 14 Sep 2019 16:49:58 +0000 http://irunisenter.com/?p=6984

اسامی پیامبران مرد طبق اظهارات یهودیان: ابراهیم اسحاق یعقوب موسی هارون یوشع (joshua) پینخاس، کاهن اعظم (pinchas) الکانا _ پدر سموئیل الای، کاهن اعظم (ELI) سموئل جاد (گَد) (GAD) ناتان (نیثن) (NATHAN) داوود سلیمان ایدو (Eido) میخییاهو بن یملا (Michiyahu ben yimlah) عوبدیا (Obadiah) اشیا شیلو (اشیای شایلو) (Achiyahu ben shiloh) یاهو بن شنانی (خنانی) […]

The post اسامی پیامبران مرد و زن طبق اظهارات یهودیان first appeared on ایرونی سنتر.]]>

اسامی پیامبران مرد طبق اظهارات یهودیان:

  1. ابراهیم
  2. اسحاق
  3. یعقوب
  4. موسی
  5. هارون
  6. یوشع (joshua)
  7. پینخاس، کاهن اعظم (pinchas)
  8. الکانا _ پدر سموئیل
  9. الای، کاهن اعظم (ELI)
  10. سموئل
  11. جاد (گَد) (GAD)
  12. ناتان (نیثن) (NATHAN)
  13. داوود
  14. سلیمان
  15. ایدو (Eido)
  16. میخییاهو بن یملا (Michiyahu ben yimlah)
  17. عوبدیا (Obadiah)
  18. اشیا شیلو (اشیای شایلو) (Achiyahu ben shiloh)
  19. یاهو بن شنانی (خنانی) (yaho ben chanani)
  20. اذژیا بن اُدِد (Azariah ben oded)
  21. خزیل پسر متانیا (Chaziel son of metaniah)
  22. الایزر موریشا
  23. هوشع
  24. عاموس
  25. میکا (میخا، مایکا)
  26. اموتز
  27. ایلیا (الایجا)
  28. الیشه (الیشا)
  29. یونس (جونا) (Jonah)
  30. اشعیا (آیزیا)
  31. یوئیل (جول)
  32. ناحوم (نَحام)
  33. حبقوق (حَبَکاک) (Habakkuk)
  34. صفنیا (صفنایا)
  35. یوریا _ از کیریات یریم
  36. ارمیا (جِرِمایا) (Jeremiah)
  37. حزقیال (ایزیکیل)
  38. شمایا
  39. باروخ (بِراک)
  40. نِرایا
  41. سرایا
  42. مکازیا (مخازیا) (Mechasiah)
  43. حَجی (حِگای، حَگی)
  44. زکریا (زکرایا) (Zachariah)
  45. ملاکی (مَلَکای)
  46. موردخای (Mordecai)
  47. کنانی
  48. اِدِد

اسامی پیامبران زن طبق اظهارات یهودیان:

  1. سارا زن ابراهیم و مادر تمام یهودیان
  2. مریم خواهر موسی
  3. دبوره (دبرا) تنها داور زن در بین داوران (Deborah)
  4. کانا (خانا) مادر سموئل
  5. ابیگیل (Abigail)
  6. کولدا (خولدا) (Chuldah)
  7. استر (Esther)

موارد بالا پیامبرانی است که طبق اظهارات خود یهودیان برای ارشاد و هدایت دین یهود آمده اند. یهودیان اظهار می دارند که بعد از اُدِد، هیچ پیامبر مردی و بعد از استر، هیچ پیامبر زنی برای ارشاد آنها نیامده است.

همچنین بخوانید:

تقسیم بندی فرق یهودیان

رازهایی درباره یهودیان

پیدایش و فرجام دین یهود

The post اسامی پیامبران مرد و زن طبق اظهارات یهودیان first appeared on ایرونی سنتر.]]>
چگونه ابراهیم علیه السلام خودش یک امت بود؟ https://irunisenter.com/2019/09/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%ae%d9%88%d8%af%d8%b4-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d9%85%d8%aa-%d8%a8/ Mon, 02 Sep 2019 18:54:41 +0000 http://irunisenter.com/?p=6895

حضرت ابراهیم علیه السلام دو ماموریت بسیار مهم بر عهده داشت. اول ساختن مسجد الحرام و دوم تاسیس امت بنی اسرائیلی و امت محمدی. قرآن در تفسیر آیه ۱۲۰ سوره نحل که می فرماید: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ابراهیم به تنهایی یک امت بود، مطیع فرمان خدا […]

The post چگونه ابراهیم علیه السلام خودش یک امت بود؟ first appeared on ایرونی سنتر.]]>

حضرت ابراهیم علیه السلام دو ماموریت بسیار مهم بر عهده داشت. اول ساختن مسجد الحرام و دوم تاسیس امت بنی اسرائیلی و امت محمدی. قرآن در تفسیر آیه ۱۲۰ سوره نحل که می فرماید: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ابراهیم به تنهایی یک امت بود، مطیع فرمان خدا و خالص برای او و شریکی برای خدا قائل نبود، می رسیم به اینجا که سه امت بزرگ توحیدی یهود، نصاری و اسلام از نسل ایشان هستند.

امت اسلام از نسل اسماعیل ابن ابراهیم و امت یهود از نسل یعقوب ابن اسحاق ابن ابراهیم. با این توضیح که بنی اسرائیل گرچه یک امت بودند، ولی از همان ابتدا به دو شاخه غیر محسوس تقسیم شده بودند ولی در ظاهر همه جا در کنار هم بودند، بخصوص در زمان حضرت موسی علیه السلام.

پس از فوت حضرت سلیمان و فروپاشی حکومت عظیم و مقتدر ایشان، این اختلاف و تفرقه مجدداً بروز کرد و در نزدیکی های ظهور حضرت عیسی علیه السلام شدت پیدا کرد. نسل حضرت یعقوب، ظهور آن حضرت را انکار کردند و بر یهودیت خود پافشاری کردند. و نیز همان ها بودند که به گمان خود، عیسی علیه السلام را به بالای صلیب فرستادند: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ» و به گفتارشان افتخار می کردند که ما مسیح، عیسی پسر مریم، همان که رسول خدا بود را به قتل رساندیم. اما شاخه دیگر یهودیت، به او ایمان آوردند و پیامبر خدا را در انجام رسالت اش یاری نمودند که به «نصاری» شهرت یافتند. آیه ۱۴ سوره صف، همین را متذکر می شود که: «…يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ۖ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ ۖ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ» عیسی پسر مریم به حواریون گفت چه کسی یاور من در راه خدا است؟ حواریون گفتند ما یاوران خدا هستیم. پس طایفه ای از بنی اسرائیل (نسل اسحاق) به او ایمان آوردند و طایفه ای دیگر (نسل یعقوب) به او کافر شدند. و ما کسانی که به او (عیسی) ایمان آورده بودند را تأیید کردیم و سرانجام بر دشمنانشان (منکرین حضرت مسیح) پیروز شدند.

در سوره آل عمران آیه ۳۳ که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» گر چه معلوم است که «آل عمران» همان ذریه حضرت ابراهیم و در زمره «آل ایراهیم» هستند، ولی قرآن با ذکر جداگانه آن می خواهد این تفکیک را متذکر شود که آل عمران از ذریه حضرت اسحاق علیه السلام هستند. همچنین متذکر این معنی شود که از زمان حضرت عمران، کدورت و نفاق بین این دو طایفه، به دشمنی گراییده است. همان که فرمود: «فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‌ عَدُوِّهِمْ» که بیان از دشمن هم بودن است منتها دشمنی یک طرفه.

نسل حضرت اسحاق در اوان تولد حضرت مسیح عبارت بودند از حضرات عمران، زکریا، مریم، یحیی و عیسی علیه السلام که از آنان به آل عمران یاد کرده و منظور از آل ایراهیم، حضرات اسحاق و یعقوب علیه السلام هستند. در قرآن هر جا سخن از بنی اسرائیل است مقصود یهودیتی است که از نسل حضرت یعقوب هستند که اسرائیل به معنی بنده خدا لقب ایشان است. و هر جا سخن از نصاری است، مقصود آل عمران است که ذریه حضرت اسحاق علیه السلام هستند.

پس از عروج حضرت عیسی علیه السلام به آسمان، بنی اسرائیل روز به روز ضعیف و ضعیف تر شدند تا جایی که به کلی مضمحل و پراکنده گردیدند که این سرگردانی حدود دو هزار سال طول کشید تا در سال های اخیر با تشکیل رژیم اسرائیل، مجدداً گرد هم آمدند تا به خیال خود حکومت یهود را بر جهان دوباره احیا کنند که این نیز در پیش بینی های قرآن آمده است.

The post چگونه ابراهیم علیه السلام خودش یک امت بود؟ first appeared on ایرونی سنتر.]]>
عرب می گوید حق با عرب مسلمان است https://irunisenter.com/2019/09/%d8%b9%d8%b1%d8%a8-%d9%85%db%8c-%da%af%d9%88%db%8c%d8%af-%d8%ad%d9%82-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b1%d8%a8-%d9%85%d8%b3%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ Sun, 01 Sep 2019 17:11:31 +0000 http://irunisenter.com/?p=6890

در تاریخ فراوان دیده ایم که مسلمین بخصوص از نوع عربشان، به صرف «عرب مسلمان» بودن، بر مسلمانان غیر عرب بخصوص مسلمانان ایرانی فخر بی جا می فروختند و کرامت ویژه ای که فقط خیالی بود، برای خود قائل بودند. برای آنان «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» مفهوم درستی نداشت، بلکه معتقد بودند (ان اکرم […]

The post عرب می گوید حق با عرب مسلمان است first appeared on ایرونی سنتر.]]>

در تاریخ فراوان دیده ایم که مسلمین بخصوص از نوع عربشان، به صرف «عرب مسلمان» بودن، بر مسلمانان غیر عرب بخصوص مسلمانان ایرانی فخر بی جا می فروختند و کرامت ویژه ای که فقط خیالی بود، برای خود قائل بودند. برای آنان «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» مفهوم درستی نداشت، بلکه معتقد بودند (ان اکرم الناس اعراباً) به همین خاطر است که خداوند در آیه بعد آنان را نکوهش می کند و می فرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» اعراب گفتند ما ایمان آوردیم. ای پیامبر بگو ایمان نیاورده اید ولی بگویید تسلیم شده ایم. و در ادامه نیز می فرماید: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِکُمْ» و هنوز ایمان به قلب شما داخل نشده است. باز در ادامه برای این که به آنان بفهماند چه هنگام ایمان داخل قلبشان می شود، می فرماید: «وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ…» اگر از خدا و رسول او اطاعت کامل کردید، آنگاه معلوم می شود که ایمان به دل های شما وارد شده است. این آیه بیان حال قریشی است که پس از فتح مکه، همگی تسلیم شدند و به زبان اسلام آوردند. همچنین بیان حال اکثریت اعرابی است که پس از فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله، نه از حکم خدا اطاعت کردند و نه از دستور رسول او و شد آنچه که نباید می شد.

حکایتی که شرح آن گذشت می فهماند که عادت عهد شکنی گرچه ممکن است از سوی خدا بخشیده شود، ولی اگر با آن مبارزه جدی نشود، در ضمیر شخص ثبت می شود و رسوب می کند.

شیعه ای که در دعای عهد با امام زمان خویش عهد می بندد و بیعت می کند، باید بداند که تعهد، مسئولیت می آورد. «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا» (سوره اسراء آیه ۳۴) جوان شیعه ای که خود را به امام فروخته است، یا بهتر بگوییم «اطاعت» خود را به امام می فروشد و در قبال بهای آن هدایت دریافت می کند، داد و ستد عادلانه ای کرده است. اطاعت می دهد، هدایت می گیرد. پس چگونه چنین کسی می تواند از غیر امام هم اطاعت کند؟ شیطان، مستکبرین، زورگوها، دنیا طلب ها، و از همه مهم تر نفس اماره، همه می خواهند او را به اطاعت از خود وادارند، اما کسی که اطاعت خود را فقط با امام معامله کرده باشد، چگونه می تواند از آنان هم اطاعت داشته باشد؟ هشدار که اگر عهد شکنی ها عادت شود، به هنگام ظهور نیز مکرر در مکرر این پیمان شکنی ها تکرار خواهد شد. پس اینکه شیعه به تداوم خواندن دعای عهد دعوت شده تا مرتب تجدید بیعت کند، برای مبارزه با روحیه عهد شکنی و ثبت و حک کردن خصلت تعهد در برابر امام، در ضمیرش است. «اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا» طرف اول این عهد خداوند است که جمله خطاب به او است و با «اللهم» آغاز می شود. کسی هم که با او بیعت می شود، امام زمان علیه السلام است: خدایا من در صبح امروزم و در تمام روزهای عمرم عهد و پیمان خود را با او تجدید می کنم و همیشه (این عهد و بیعت) بر گردنم خواهد بود به گونه ای که نه تغییری در آن ها حاصل شود و آن را زایل گردانم.

The post عرب می گوید حق با عرب مسلمان است first appeared on ایرونی سنتر.]]>
دین و کتاب الهی موجودات فضایی https://irunisenter.com/2019/08/%d8%af%db%8c%d9%86-%d9%88-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%d8%a7%d8%aa-%d9%81%d8%b6%d8%a7%db%8c%db%8c/ https://irunisenter.com/2019/08/%d8%af%db%8c%d9%86-%d9%88-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%d8%a7%d8%aa-%d9%81%d8%b6%d8%a7%db%8c%db%8c/#comments Sat, 31 Aug 2019 16:27:32 +0000 http://irunisenter.com/?p=6877

«اگر می خواهید از بسیاری از حقایق که تا به امروز بر شما پوشیده بود آگاه شوید، پیشنهاد می کنیم با ما تا انتهای این مقاله همراه باشید.» اهل قرآن می دانند که آیات قرآن به گونه ای نازل شده که برای هر عصر و هر نسل، تازگی و طراوت خود را دارد و مردم […]

The post دین و کتاب الهی موجودات فضایی first appeared on ایرونی سنتر.]]>

«اگر می خواهید از بسیاری از حقایق که تا به امروز بر شما پوشیده بود آگاه شوید، پیشنهاد می کنیم با ما تا انتهای این مقاله همراه باشید.»

اهل قرآن می دانند که آیات قرآن به گونه ای نازل شده که برای هر عصر و هر نسل، تازگی و طراوت خود را دارد و مردم هر زمان می توانند موضوعاتی از آن را بفهمند که قبلی ها متوجه آن نشده بودند. علت اینکه معصومین به نوشتن تفسیر قرآن به شیوه معمول با اینکه علم کامل آنرا داشته اند، اقدام نکردند، این بود که در آن صورت راه تفکر و تعقل و تدبر در آیات برای همیشه بسته می شد. زیرا مردم هرچه سعی می کردند، هرگز به پای آن نمی رسیدند و لاجرم فقط مصرف کننده می شدند. لذا دعوت های خداوند از قبیل «لعلهم یتفکرون» و «افلا یتدبرون» و امثال آن، زائد جلوه می کرد و باب تفکر برای همیشه مسدود می شد.

امروزه که معلوم شده است تعدادی از مخلوقات عاقل و مختار خداوند وجود دارند که افضل تر از انسان ها هستند، (برای مطالعه بیشتر می توانید به مقاله « خداوند مخلوقاتی دارد که ما نمیشناسیم » در همین سایت مراجعه کنید.) می خواهیم سوالی را مطرح کنیم که: آیا آنان هم نیازمد هدایت الهی برای رسیدن به کمالی که خداوند برای آنان در نظر گرفته، هستند؟ و اگر پاسخ مثبت است، که باید هم مثبت باشد زیرا قرآن از زبان حضرت موسی فرموده: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (سوره طه آیه ۵۰) «کل شیء» عمومیت را می رساند، یعنی هر آنچه که خداوند خلق کرده محتاج هدایت الهی است. پس آنانی که برتر از انسان هستند هم نیازمند هدایت می باشند. سوال دیگری که پس از پاسخ مطرح است، این است که هدایت آنان چگونه خواهد بود؟ چه کسی و با چه کتابی آنان را هدایت خواهد کرد. آیا برای آنان نیز قیامت و آخرتی هست یا خیر؟ جواب قرآن این است که برای آنها هم معاد خواهد بود. هنگامی که همه ستارگان و کرات آسمانی منفجر شده و اوضاع آسمان دگرگون می شود که سوره های انتهایی قرآن از آن سخن گفته اند، همین را اثبات می کند.

بنابراین موجودات عاقل و مختار دیگر هم نیاز به هدایت الهی دارند. پس لزوماً آنان نیز باید پیامبرانی داشته باشند که هدایتشان را عهده دار باشد. قرآن خطاب به طایفه انس و جن می فرماید: «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا» (سوره انعام آیه ۱۳۰) ای گروه جن و انس آیا برای شما رسولانی از خودتان نیامد که آیات مرا برایتان می خواندند و شما را از چنین روزی (قیامت) بیم می دادند؟ از این آیه فهمیده می شود که همان گونه که طایفه انسان ها و جن از خودشان پیامبرانی دارند، لزوماً مخلوقات عاقل و مختار دیگر خداوند نیز پیامبرانی دارند که آنان را از خطرات جهنم بیم داده و به بهشت در آخرت بشارت می دهند.

سوال این است: در جایی که خداوند برای انسان ها که در مقام متوسط به بالایی از سطح مخلوقات قرار دارند، برترین مخلوقات خود را برای هدایت شان مبعوث می کند، پس برای اشراف و افضل از انسان ها چه کسی را می فرستند؟ آیا خداوند مخلوقی بهتر از ۱۴ معصوم دارد؟ مرحوم علامه امینی در کتب فاطمه الزهرا به نقل از پیامبر اکرم می فرماید: «انّ اللّه عزّ و جلّ اشرف علی الدنیا فاختارنی منها علی رجال العالمین.ثم اطلع الثانیة فاختارک علی رجال العالمین بعدی ثم اطلع الثالث فاختار الائمة من ولدک علی رجال العالمین بعدک ثم اطلع الرابعة فاختار فاطمة علی نساء العالمین» خداوند عزوجل اشرافی بر دنیا کرد و مرا بر همه مردان عالم برگزید. سپس طلوع دومی کرد سپی تو (علی علیه السلام) را به همه مردان عالم بعد از من برگزید. سپس طلوع سومی کرد و امامان از فرزندان تو را بر همه مردان عالم بعد از تو برگزید. سپس طلوع چارمی کرد و فاطمه را بر همه زنان عالم برگزید.

در این روایت باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه در روایت کلمه «دنیا» به کار رفته نه «ارض» برای اینکه تمام موجوداتی که در عالم هستند از متن فهمیده شود. دوم کامه عالمین را بکار برده تا از آن تمام کسانی که ار ابتدا تا قیامت در عالم دنیا می آیند و می روند فهمیده شود. برای «عالمین» در قرآن سه معنی آمده است: اول _ عالمین به معنی تمام کسانی که در زمان واحد در زمین زندگی می کنند. دوم _ عالمین به معنای تمام کسانی که از ابتدای خلقت آدم تا بر پا شدن قیامت در روی زمین زندگی کرده و می کنند و خواهند کرد. سوم _ عالمین به مفهوم تمام عواملی که موجودات عاقل و مختار خداوند از ابتدای خلقتشان طی کرده و تمام عوالمی که طی خواهند نمود تا به آخرت و لقاءالله برسند. وقتی خداوند می فرماید من رب العالمین هستم یعنی در تمام هفت عالم: انشاء _ ذر _ حمل _ دنیا _ برزخ _ قیامت _ آخرت (بهشت و جهنم) پروردگار مخلوقات خود هستم. بنابراین از آمدن کلمه دنیا بجای ارض است که فهمیده می شود مقصود از عالمین، همه کسانی که در عالم دنیا (نه فقط زمین) از ابتدا تا قیامت وجود دارند، می باشند.

در آیه ای معروف در قرآن گفته شده: مالک دوزخ از سوی خداوند خطاب به جن و انس می گوید: آیا پیامبری از خودتان به سوی شما نیامد تا از چنین روزی بر حذرتان نماید، سوال این است که پیامبر جنیان به آنان چه می گوید؟ آیا غیر از توحید و معاد و اینکه او از سوی خدا بر آنها مبعوث گردیده تا هدایتشان کند و از احکام و قوائدی که باید در نحوه سلوکشان با یکدیگر رعایت کنند و خلقت هستی، چیز دیگری است؟ لاجرم می شود همین قرآن با مختصری تغییر در تعبیراتی که متناسب با فهم و نیاز آنها باشد. اما درباره موجودات اشرف از انسان و جن چطور؟ آیا کتابی که پیامبرشان می آورد، غیر از همین اصول حاکم بر هستی خواهد بود؟

در جایی که خداوند خالق همه هستی است و هدایت همه موجودات هستی را بر عهده دارد و خود را «رب العالمین» معرفی می کند و می فرماید: «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا» (سوره فرقان آیه یک) پر برکت است آن خدایی که فرقان را بر عبد خود نازل کرد تا برای عالمیان نذیر باشد، فرقانی که معیار تشخیص و فرق گذارنده بین حق و باطل است، آیا فقط در روی زمین حق و باطل دارد یا در همه هستی خداوند هم حق و باطل وجود دارد؟ لاجرم فرقانی که برای عالمین نذیر است، در همه هستی خداوند می تواند فرقان باشد. پس کتاب آنان نیز غیر از امهات قرآن چیز دیگری نمی تواند باشد و قرآن در تمام هستی یکیست. بگذارید بحث را اندکی علمی تر و با تفسیر بیشتر بررسی کنیم:

از آنجا که در تمام هستی فقط یک خدا وجود دارد و همان خدا خالق تمام هستی و موجودات آن است، و صراطی که به او ختم می شود. پس اصل توحید نبوت و معاد در تمام هستی یکسان است بنابراین باید پیامبر و امامانی داشته باشند تا راه را نشانشان دهد. اصل دیگر اینکه پیامبرشان حتما باید کتابی داشته باشد تا قوم خود را بر اساس رهنمود های آن کتاب بازگو کند، و به دلیل ثابت بودن بقیه اصول، لزوماً کتاب آنان نیز باید چیزی شبیه قرآن باشد، منتها با زبان خودشان و همان اصول حاکم بر هستی را بازگو کند. پس نتیجه می گیریم کتاب هدایت در تمام عالم همین قرآن است با اندک اختلافی در بیان قصص انبیاء و نحوه سلوک اقوام و شیوه زندگی آنها که فرضاً به جای حکایت حضرت یوسف یا حضرت صالح علیهما السلام، بیان کننده داستان پیامبران خودشان خواهد بود. قرآن هم همین را می فرماید که این کتاب تذکری است برای همه عالمیان، آن کسانی که بخواهند به صراط مستقیم بروند. «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ * لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» (سوره تکویر آیات ۲۷ و ۲۸) می بینیم که در این آیه قرآن را تذکری برای همه عالمین معرفی می کند و در آیه ۲۸ لفظ «منکم» را آورده تا مخاطب آیه، انسان ها باشند.

ملاحظه می کنید که چگونه در سایه تفکر می توان به محتوای بسیاری از مجهولات دست پیدا کرد و موضوعاتی را فهمید که در نظر اول به چشم نمی آیند. به جهت رفع هر گونه تردید در درستی آنچه که گفته شد، به سوره جن می رویم که می فرماید: «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ ۖ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا» (سوره جن آیات ۱ و ۲) بگو به من چنین وحی شده که گروهی از جن با دیگر جنیان گفتند ما قرآن عجیبی شنیدیم که به سوی رشد و کمال هدایت می کند، پس ایمان آوردیم (و در پرتو این ایمان) دیگر هرگز کسی را شریک پروردگار قرار نمی دهیم. این آیات تصدیق همان روایتی است که گروهی از جن در مکه به حضور پیامبر رسیدند و ایشان آیاتی از قرآن را بر آنان تلاوت نمود. ادامه آیات این سوره، بیان دریافت هایی است که آنان از قرآن داشته اند و بازگویی آن به دیگر جنیان هم نژاد خود است. این مطلب، تایید همان چیزی است که گفته شد محتوای قرآن در تمام هستی یکسان است.

به راستی چه منعی درد که بپذیریم پیامبران و امامان ما پس از وفاتشان در قالب دیگر و هیاتی متناسب با جوامع دیگر، در میان همان ها دوباره متولد شده و به عنوان پیامبر و امام بر آنها مبعوث شوند؟ چگونه است که رجعت آنها به زمین پس از رحلتشان را می پذیریم ولی حضور آنان در میان اقوام دیگر باید عجیب باشد؟ مگر در زیارت امام زمان علیه السلام نمی گوییم «السَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ» سلام بر تو ای امام انسان و جن. چگونه ایشان می خواهند در میان جنیان امامت کنند؟ آیا غیر از این است که باید در میان آنان باشند و به زبان آنان سخن بگویند؟ پیامبران دیگر چطور؟ آیا آنان هم فقط برای زمینی ها مبعوث شده اند؟ پس این آیه که می فرماید: «سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» چه معنی دارد؟ گسترش این «عالمین» تا کجاست؟ چنانچه منظور قرآن سلام او در زمین و عوالم بعد از دنیا بر ایشان باشد، آیا سلام خداوند فقط برای نوح علیه السلام در این عوالم خواهد بود؟ پس حضرت ابراهیم و یوسف و موسی و عیسی و دیگر پیامبران چه می شوند؟ پس چاره ای نیست که بپذیریم که مقصود از «عالمین» باید عالمی فراتر از عالم زمینی باشد.

آیا از قدرت خداوند خالق هستی انجام چنین کاری بعید است؟ این را می دانیم که انسان ها پس از مرگ به برزخ می روند تا به رفع برخی از کاستی ها که مانع نورانی شدنشان گردیده بپردازند تا با خاطری آسوده تر به قیامت قدم بگذارند. اما پیامبران و اوصیاء آنان پس از مرگ به کجا می روند؟ به همان برزخی که همه می روند؟ می روند که چه کنند؟ مگر در برزخ امر هدایت برقرار است تا پیامبرانی که تماماً از نور برکت هستد افراد موجود در برزخ را هدایت کنند؟

خداوندی که تمام هستی را از هیچ و عدم آفریده، آیا نمی تواند پیامبران خود را در ملک خویش و در دیگر جاهایی که عده ای موجود عاقل و مختار نیازمند هدایت هستند، در هیأت همان ها دوباره مبعوث نماید؟ برای رسیدن به یقین لازم است به بیانات پیامبر صلی الله و آله که در خطبه قدیر ایراد فرموده اند دقت کنیم: «أَنَا والله خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحُجَّةُ عَلَى جَمِیعِ الْمَخْلُوقِینَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ» به خدا سوگند که من خاتم تمام انبیاء و رسول هستم و حجت خدا بر جمیع مخلوقین از اهل آسمان ها و زمین هایم. سوال می شود: اهل آسمان چه کسانی هستند؟ شاید گفته شود مقصود جن و فرشتگان است. اگر چه این بیان فقط یک احتمال است، اما سوال بعدی این است که اهل زمین ها «ارضین» چه کسانی هستند؟ اگر در هستی خداوند، اشرف مخلوقات او همین انسان های زمینی هستند، پس ذکر «ارضین» چه معنی دارد؟ آیا غیر از این است که ایشان حجت خدا بر موجودات عاقل و مختاری که در هر کره از کرات آسمانی که از آن به زمین یاد شده، هستند؟ و سوال آخر این که ایشان چگونه به آن «ارضین» رفته اند تا بر اهل آن حجت باشند؟ که البته این کار با خواست الهی به راحتی امکان پذیر است. البته قبول داریم که پذیرش چنین چیزی برای عقول مادی اکثریت مردم سخت و دشوار است.

در جایی که قرآن کریم از تردید پیامبران خود در پذیرفتن امکان تحقق امور خارق العاده سخن می گوید، از مردم عادی چه انتظاری می رود؟ اما خداوند می خواهد به همه بفهماند و از آنان می خواهد که با ایمان قلبی خود باور کنند که خدا بر هر کاری قادر است.

The post دین و کتاب الهی موجودات فضایی first appeared on ایرونی سنتر.]]>
https://irunisenter.com/2019/08/%d8%af%db%8c%d9%86-%d9%88-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af%d8%a7%d8%aa-%d9%81%d8%b6%d8%a7%db%8c%db%8c/feed/ 3