داستانی درباره ملک نقاله

جناب آقای سید ابوالفضل تقوی که از سادات بزرگوار و خانواده علم است از قول برادرش که سالیان متمادی کشیک حرم کریم اهل بیت حضرت معصومه را بر عهده داشتند و قبل از ایشان پدران ایشان این افتخار را داشتند، می گوید: برنامه ای که در حرم حضرت اجرا می شد این بود که به نوبت سر شب کشیک می دادند و جز کشیک هیچ کس در حرم نمی ماند و دربها را هم می بستند و زوّار را بیرون می نمودند.

به هر حال ایشان از قول برادرشان نقل نمودند که یک شب شخصی آمد و گفت: آقا! اجازه دهید من امشب در حرم بمانم؟ به آن شخص گفتم: معذورم نمی توانم اجازه بدهم.

علتش هم این بود که یک شب نوبت کشیک ایشان شخصی به بهانه اینکه حاجتی دارد آمده بود و درخواست نموده بود که شب در حرم باشد لکن صبح معلوم شد که دزد بوده و صندوقهای جواهرات خالی کرده بود که البته دستگیر شد. این بود که گفتم نمی توانم اجازه بدهم؛ ولی آن شخص اصرار نمود و در نهایت گفت هر چه پول بخواهی می دهم اجازه دهید بمانم. این جمله را که گفت خیلی ناراحت شدم و به او گفتم حال که این حرف را زدی باید بروی و به خدّام گفتم تا او را بیرون نمودند.

این مطلب گذشت تا مدتی بعد آن مرد یک روز به حرم آمد. سلام کرد و گفت: فلانی مرا می شناسی من همان شخصی هستم که می خواستم در حرم بمانم و شما اجازه ندادید. آمده ام به خاطر اینکه به شما پول پیشنهاد کرده ام معذرت خواهی کنم. علت پیشنهاد این بود که من مدتی قبل آمده بودم و کس دیگری غیر از شما بود و وقتی پیشنهاد پول دادم اجازه داد بمانم، روی این حساب به شما پیشنهاد پول نمودم. آن شب که کشیک اجازه داد در حرم بمانم حاجتی داشتم که آنرا گرفتم ولی آن شب چیز عجیبی هم دیدم که می خواهم برای شما نقل کنم و آن این است که در بالای سر حضرت نشسته بودم یک وقت دو تا آقای سفید پوش آمدند در ایوان آینه و یک جنازه ای را با خود آوردند، سپس قبری را نبش نمودند و جنازه را از قبر بیرون آورده و با خود بردند و جنازه خود را در آن قبر دفن نمودند.

با خود گفتم: این خدّام چقدر بی انصاف هستند، روز پول می گیرند و جنازه ای را در حرم دفن می کنند و شب مخفیانه از کس دیگری پول می گیرند و جنازه ای بیرون می آورند و جنازه دیگری را جای آن دفن می کنند و این موجب شده بود که به خدّام حرم بدبین باشم تا اینکه یک روز در مسجدی، روحانی ای گفت: ملائکه ای هستند که آنها را «ملک نقاله» می گویند اینها مأمورند آدمهای بدی که در مکانهای شریفی دفن می شوند بیرون آورند و افراد مومنی که در جاهای معمولی و پست دفن شده اند را جایگزین اینها نماید به خاطر این سوء ظنم توبه نمودم.

برادرم می گوید: من فکر می کردم از بالا سر حضرت ایوان آینه پیدا نیست و ایشان در عالم مکاشفه بودند و این قضیه را دیده اند.

دیدگاه ها غیر فعال است.