به چهارمین قسمت از برنامه طولانی مدت تابستونی ایرونی سنتر خوش آمدید. در این سری برنامه قراره سرگرمی های جذابی از جمله فیلم و سریال و بازی و بهتون معرفی کنیم. پس حتما کلیدواژه “آخر هفته تابستونی” یادتون باشه چون این برنامه هر هفته یک قسمت ازش منتشر میشه. تا تابستان شما رو داغ تر و هیجان انگیز تر کنه. با ایرونی سنتر همراه باشید.

بازی: 

در قدم اول قراره دو سری بازی مورد بررسی قرار بگیرد که بخش اول آن یک هفته در میان بازی های کامپیوتر و کنسول و قسمت دوم آن بازی های موبایلی است. بازی های این هفته در ژانر آخرالزمانی است.

بازی کامپیوتری: The Last of Us

بازی‌های زیادی عرضه می‌شوند، سر و صدا می‌کنند و شاید هم در آن برهه‌ی زمانی عرضه تا ماه‌ها در موردشان صحبت شود، اما جاودان نمی‌مانند. تعداد بازی‌هایی که اسم‌شان به خاطر تعریف استانداردهای جدید و روایتی متفاوت و گیرا، در ذهن همگان می‌ماند، زیاد نیست، چه بسا بازی‌های انحصاری هم وجود دارند که نه تنها مورد علاقه‌ی دارندگان آن پلتفرم خاص قرار می‌گیرند، بلکه نزد دیگر گیمرها هم محبوب هستند. The Last of Us یا آخرین از ما، یکی از بازی‌هایی است که شاید بتوان آن را در بالاترین رتبه‌ی برترین بازی‌های یک دهه‌ی اخیر دانست و غوغایی که به پا کرد نه تنها با گذشت زمان فروکش نکرد، بلکه به شکلی عجیب، بال و پر گرفت و ملکه‌ی ذهن بسیاری از گیمرها شد.استودیو ناتی داگ در منطقه‌ی سانتامونیکا آمریکا، جایی است که برخی از نخبگان و چهره‌های سرشناس و خلاق صنعت بازی‌سازی در آن جمع شده‌اند تا به هر ایده‌ای، چه یک بازی پلتفرمر مانند کراش، چه ماجراجویی‌های خطرناک با ته مایه‌های طنزی مثل آنچارتد و حالا ایده‌ی آخرالزمانی خشنی همچون The Last of Us، آن‌قدر روح قوی انتقال دهند و آنقدر خوب پیاده‌سازی کنند که انگار سال‌های سال است یک چنین بازی‌هایی ساختند و ده‌ها نسخه از آن‌ها را منتشر کرده‌اند. راستش را بخواهید، هنوز باور نمی‌کنم استودیوی ناتی داگ توانسته با تلفیق ژانر‌های مختلف، معجونی قوی به نام آخرین از ما بسازد. تنها ژانری که تیم ناتی داگ در آن تجربه‌ی غنی داشتند، اکشن ماجراجویی بود و آخرین از ما اولین تجربه‌ی آنها برای پیاده‌سازی فضای آخرالزمانی برپایه‌ی سبک ترس و بقا بود که توانستند واقعا تجربه ای لذت بخش به عمل بیاورند که لایق تحسین های فراوانی است.

بازی موبایلی: Day R Survival

اگر به دنبال دانلود بازی های بقایی برای اندروید باشید بازی Day R Survival جزو مناسب ترین گزینه است. مکان اصلی وقوع این بازی ویدیویی اتحاد جماهیر شوروی محسوب می‌شود و بیش از ۲۷۰۰ مکان مختلف در نقشه این بازی وجود دارند. علاوه بر آن کلی آیتم نیز جهت جمع آوری در این بازی وجود دارد که به تجربه بازی در حوزه بقا کمک می‌کنند.

در بازی Day R Survival وظیفه دارید که با گرسنگی مقابله کرده و در عین حل از کشته شده توسط زامبی ها بر حذر باشید و علاوه بر این مراقب تشعشعات محیطی نیز باشید. سیستم پیشرفت (Progression) این بازی متعلق به عناوین نقش آفرینی است و در آن عناصری همانند پناهگاه، ابزارآلات و کیمیاگیری نیز دخیل هستند. بر همین اساس می‌توان گفت بازی Day R Survival با وجود رایگاه بودن خود بسیار عمیق و دقیق طراحی شده است.

اینم لینک دانلود این بازی برای اندروید:

لینک دانلود

فیلم و سریال: 

در این بخش هم قرار است هر هفته یک فیلم و یک سریال خوب و مناسب معرفی کنیم.

فیلم سینمایی:Mad Max: Fury Road

مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road) یک فیلم آخرالزمانی است که درواقع چهارمین قسمت از مجموعه فیلم‌های مکس دیوانه به شمار می‌آید. جرج میلر وظیفه کارگردانی، تهیه‌کنندگی و نویسندگی این فیلم را برعهده داشت. داگ میتچل و پی.جی. ووتن در امر تهیه‌کنندگی و برندن مک‌کارتی و نیکو لاتوریس در امر نویسندگی میلر را همراهی کردند؛ و نهایتا کمپانی مشهور و نام آشنای WarnerBros مسئولیت پخش آن را به عهده گرفتند.

این فیلم نمرات بسیار خوبی دریافت کرد و واکنش‌های مثبت آنان را در پی داشت. فیلم مکس دیوانه: جاده خشم در زمینه‌های بازی گروه بازیگری، صحنه‌های اکشن و فیلم‌برداری مورد تحسین قرار گرفت.

این فیلم در ده رشته ازجمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه شد که درنهایت در شش رشته بهترین تدوین صدا، بهترین صداگذاری، بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین، بهترین گریم و آرایش مو و بهترین طراحی لباس این جایزه را کسب کرد. فیلم مکس دیوانه: جاده خشم طی مراسم گلدن گلوب در دو رشته بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی فیلم درام نامزد دریافت جایزه شد که در هیچ رشته‌ای موفق به کسب این جایزه نشد.

تام هاردی، شارلیز ترون، رز هانینگتون، مل گیبسون و زوئی کراویتز ازجمله مهم‌ترین بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. این فیلم فروش بسیار خوبی در گیشه داشت و به موفقیت‌ بزرگی دست یافت. فیلم مکس دیوانه: جاده خشم که با بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، حدود ۳۷۷ میلیون دلار فروش کرد .

سریال:Walking Dead

مردگان متحرک (Walking Dead) یکی از بهترین سریال های آخرالزمانی به شمار می‌آید که از سال ۲۰۱۰ توسط شبکه ای ام سی شروع به پخش کرد. وظیفه ساخت این سریال برعهده فرانک دارابونت قرار داشت.

سریال مردگان متحرک در ابتدای پخش در جلب نظرات مثبت منتقدان موفق بود و نمرات بسیار خوبی دریافت کرد. این سریال در زمینه‌های شخصیت‌پردازی‌ها و جهان منحصربه‌فردش مورد تحسین قرار گرفت. البته در ادامه این سریال دچار افت داستانی شدیدی شد و با نقدهایی منفی مواجه شد.

ازجمله بازیگرانی که در این سریال حضور داشتند می‌توان به اندرو لینکولن، جفری دین مورگان، نورمن ریدس، جان برنتال، سارا وین کالیز، لوری هولدن، جفری دی‌مان، استیون ین، چندلر ریگز، لورن کوهن، دانای گوریرا، مایکل راکر، دیوید موریسی، ملیسا مک‌براید، امیلی کینی و چاد کولمن اشاره کرد.

کمیک: King in Black

خلاصه داستان این کمیک:خدای سیمبیوت ها نال در حال حمله کره زمین است! موجودی از دل سیاهی و تاریکی و شرارت. همه چیز نابود خواهد شد. ابرقهرمانان زمین وقتی متوجه این تهدید بسیار خطرناک میشوند متحد شده و به دنبال همبستگی هستند. ولی غافل از اینکه نال بسیار قدرتمند است. و……..

نقد این مقاله قبلا به صورت مفصل نوشته شده که برای خواندن آن باید روی من کلیک کنید.

نویسنده: محمد امید سعادتی

ژانر Hack’n’Slash در دوران معاصر شاهد بازی های بسیار باکیفیتی بوده است، اما دو پادشاه در این زمینه God of War و Devil May Cry هستند. راز موفقیت آنها شخصیت های اصلی جذاب آنها بوده است که هر دو بسیار قدرتمند هستند و لحظات به یاد ماندنی را در بازی های مربوطه خود رقم می زنند.دانته و کریتوس کوچکترین شباهتی به هم ندارند، تنها چیزی که در مورد آنها مشترک است این است که هرگز در نبردهایی که در آن شرکت داشته اند شکست نخورده اند. دیگر. ما مطمئن هستیم که شما خودتان به این فکر کرده اید، و در نهایت به سوال بزرگ شما پاسخ داده شد. کدام قدرتمند تر است؟ پس در ادامه با ایرونی سنتر همراه باشید.

بی رجمی: کریتوس

وقتی نوبت به کله زدن دشمنتان بدون هیچ رحمی می‌رسد، ممکن است هیچ شخصیتی در خلقت خشن‌تر از کریتوس وجود نداشته باشد. خدای جنگ هم برادرش و هم پدرش را با دستانش تا حد مرگ کتک زد، که دورترین حدی است که هر کسی می‌تواند کسی را بکشد.

دانته همیشه تمایلی به کشتن برادرش ورجیل نداشت، علی‌رغم اینکه برادرش به طور معمول تهدیدی برای بشریت محسوب می‌شد. حتی زمانی که ورجیل قصد کشتن پسر خود، برادرزاده دانته را داشت. اگر یک مسابقه بین این دو اتفاق بیفتد، دانته قطعا برای کشتن کریتوس وارد عمل نمی‌شود.  اما فکر کریتوس کندن سر دانته است.

سرعت: دانته

در این بخش دانته برتری بسیار زیادی دارد. دانته معمولا در مبارزات خود سرعت بالایی دارد و دشمنان خود را تا حد زیادی گیج می کند. تنها زمانی که نشان داده شد کریتوس دارای سرعت بالا است، زمانی بود که چکمه‌های هرمس را در اختیار داشت، با این حال در آن حالت هم سرعت کریتوس در مقابل دانته خنده‌آور خواهد بود. شانس بسیار کمی وجود دارد که کریتوس موفق شود در یک دعوا به دانته دست پیدا کند، و حتی در این صورت هم این یک اتفاق بیهوده است.

قدرت ویژه: دانته

توانایی خاص کریتوس خشم او بوده است، به طوری که هر قسمت از سری God of War به او نشان می دهد که تنوعی از آن را دارد. ویژگی خشم به او این امکان را می داد که آسیب بیشتری وارد کند و تقریباً به طور کامل آسیب ناپذیر باشد، اگرچه قدرت خشم در آخرین God of War تقریباً به آن قدرت نبود.

در همین حال، Dante’s Devil Trigger چیزی از کابوس‌های وحشتناک است، زیرا او تبدیل به موجودی شیطانی می‌شود که قادر است ارتش‌ها را در یک حرکت سریع از بین ببرد. Devil Trigger او را قادر می‌سازد تا در سرعت‌های سبک بدود، به این معنی که حملات او در این مرحله به صورت ضربان‌دار کامل هستند. همچنین به او توانایی پرواز می دهد و همچنین به او قدرت می دهد تا درازاهای بسیار زیادی داشته باشد. کریتوس در این مورد چیزی برای ارائه ندارد.

تجهیزات: برابر

دانته زرادخانه بزرگی از تجهیزات دارد. گیتار الکتریکی و شمشیر های آتش و باد و…. سایر تجهیزات که نشان می دهد دانته امتیاز خوبی را در زمینه تجهیزات کسب می کند. مخصوصا tie-breaker که قدرت بالایی دارد. اما کریتوس هم به مانند دانته از وسایل و تجهیزات قدرتمند و خوبی بهره می برد. از یکی از قدرتمند ترین شمشیر های دنیای بازی ها یعنی Blade of Chaos تا شمشیر المپیوس و نیرو های الکتریکی و صاعقه های قدرتمند. هر دو تجهیزات قدرتمندی دارد که باعث می شود امتیاز این بخش را بین آنها تقسیم کنیم.

استقامت: دانته

کریتوس در تمام بازی‌های God of War مرده و به دنیای زیرین رفته است و نشان می‌دهد که روحش چقدر بادوام است و به سادگی برمی‌گردد. با این حال، دانته نشان داده که هرگز نمی میرد!

هیچ قدرت یا حمله‌ای نشان داده نشده است که بتواند پسر اسپاردا را بکشد، و حتی لباس‌های او نیز به نظر نمی‌رسد که در اثر حمله نیرویی باورنکردنی نمی‌سوزند یا پاره نمی‌شوند. در Devil May Cry 3: Dante’s Awakening، دانته چندین بار در یک زمان به عقب می رود فقط برای اینکه او وقت بگذارد و یک تکه پیتزا بخورد – و این ضعیف ترین دانته ای بود که تا به حال دیده بودیم دیگر الان که کلی تجربه و مهارت کسب کرده بماند. کریتوس اما آسیب های زیادی دیده و ضعیف تر شده است. و احتمالا قابل کشتن!

تاکید در انجام هدف: کریتوس

این به همان اندازه که یک مهارت ذاتی است، یک قدرت نیست، اما نکته قابل توجهی است که این دو شخصیت در تلاش‌های خود در برابر شانس‌های باورنکردنی قرار می‌ گیرند. که کریتوس امتیاز این بخش را می گیرد. زیرا وقتی کریتوس می خواهد کسی را بکشد، او را می کشد. هر زمان که کریتوس قصد دارد چیزی را به دست آورد، مطمئناً به آن خواهد رسید. خلق و خوی آرام تر دانته باعث می شود به آنچه می تواند به دست بیاورد رضایت دهد، و وقتی متوجه می شود که قیمت آن برای پرداخت زیاد است یا خیر، از انجام ماموریت خود عقب نشینی می کند. کریتوس اما چنین مشکلی ندارد. و هر طور شده به هدفش می رسد حتی اگه به بهای نابودی کل دنیا باشد.

قدرت دشمنان: دانته

ممکن است شروع به غر زدن کنید که چگونه کریتوس با خدایان یونانی و نوردیک جنگید و در صدر قرار گرفت، اما چرا این واقعیت را که این خدایان ضعیف بودند را هم نمی‌دانید؟ بالاترین سطح خدایی در زئوس چیزی بیش از یک انسان فوق العاده قدرتمند با رعد و برق نبود و او را به حریفی آسان برای کریتوس تبدیل می کرد که فقط باید از قدرت خود استفاده کند.

از سوی دیگر، دانته باید با موجودات مخلوقی مبارزه کند که به سختی می توان آنها را در قالب کلمات بیان کرد. بزرگترین دشمن او موندوس بوده است که در طول نبرد خود با دانته نشان داده شد که از کهکشان ها عبور می کند. دشمنان پسر اسپاردا همیشه از دنیای زیرین هستند و این موجودات دارای ویژگی هایی هستند که قدرت ساده هرگز برایشان کافی نیست

پشتیبانی: دانته

در تمام دوران کریتوس در تاریخ بازی های ویدیویی، این مرد تنها توانسته است یک متحد جمع کند و آن هم یک بچه با کمان است. آیا فکر میکنید برای کریتوس راحت است که اگر با دانته و ورجیل و نرو درگیر شود بتواند از پس هر سه شان بر بیاید؟ورجیل به تنهایی برای شکست دادن کریتوس کافی خواهد بود زیرا او در چندین مورد نشان داده است که دانته را شکست داده است. همه متحدان دانته برای خود Devil Triggers دارند و کریتوس کسی را ندارد که در اینجا به او کمک کند. اگر دانته بخواهد به عقب برگردد تا درخواست نیروی پشتیبانی کند، کریتوس یک ثانیه فرصت ندارد تا ورجیل او را با یاماتو خود تکه تکه کند یا قبل از اینکه توسط بازوی شیطان نرون به زمین کوبیده شود.

تجربه: کریتوس

ما دانته را دیده‌ایم که گاهی اوقات به دلیل اینکه نمی‌داند با چه کسی مخالف است کوتاه آمده است. این مرد تجربه مبارزه دارد، اما از آن نهایت استفاده را نمی‌کند. به علاوه، به نظر می رسد سن دانته در اواخر دهه ۴۰ یا اوایل دهه ۵۰ باشد، که در مقایسه با کریتوس، که به طور ضمنی حدود یک قرن یا بیشتر سن دارد، چیزی نیست.

حتی اگر نمی خواهید زمان پس از تبدیل شدن او به خدای جنگ را بشمارید، تجربه کریتوس با ارتش اسپارت به اندازه کافی بی رحمانه بود تا بتواند تمام یونان را فتح کند. نه تنها این، بلکه کریتوس تجربیاتی را که از مبارزه با دشمنان جدید به دست آورده بود، با خود حفظ کرد و او در مبارزات بعدی خود از این دانش استفاده کرد.

برنده: دانته

در پایان نبرد، سرعت یک عامل تعیین کننده برای پیروزی دانته بر کریتوس است. قدرت وحشیانه هرگز در برابر مردی که احتمالاً به همان اندازه قوی است کافی نخواهد بود، اما دانته می تواند به راحتی با جا به جایی های سریع کریتوس را گیج و عصبانی کند.

Dante’s Devil Trigger نیز برای کریتوس بیش از حد قدرتمند است که نمی تواند پاسخی برای آن داشته باشد. سلاح‌های فراوان پسر اسپاردا(دانته) به او اجازه می‌دهد بداهه‌پردازی کند و حتی با شبح اسپارتا بازی کند، و مهارت‌های جنگی او به این معناست که حرکات جنگ‌جویانه کریتوس مانند یک شوخی کنار گذاشته می‌شود. ما باید دانته را به عنوان برنده آسان معرفی کنیم، و فقط امیدواریم که او زیاد به این موضوع افتخار نکند.

The Gamer

مترجم: محمد امید سعادتی

به سومین قسمت از برنامه طولانی مدت تابستونی ایرونی سنتر خوش آمدید. در این سری برنامه قراره سرگرمی های جذابی از جمله فیلم و سریال و بازی و بهتون معرفی کنیم. پس حتما کلیدواژه “آخر هفته تابستونی” یادتون باشه چون این برنامه هر هفته یک قسمت ازش منتشر میشه. تا تابستان شما رو داغ تر و هیجان انگیز تر کنه. با ایرونی سنتر همراه باشید.

قسمت اول

قسمت دوم

بازی: 

در قدم اول قراره دو سری بازی مورد بررسی قرار بگیرد که بخش اول آن یک هفته در میان بازی های کامپیوتر و کنسول و قسمت دوم آن بازی های موبایلی است. بازی های این هفته در ژانر ترسناک است.

بازی کامپیوتری: Five Nights at Freddy’s

نوآوری در ژانر ترسناک همواره چالش بزرگی برای سازندگان بازی‌های ویدیویی بوده است. اغلب این ژانر درگیر کلیشه‌ها شده که منجر به ساخت بازی‌های تکراری می‌شوند؛ اما گاهی نوآوری‌های جدید برای ژانر ترسناک بازی‌هایی را خلق می‌کنند که نه‌تنها چیز جدیدی را ارائه داده‌اند، بلکه در ترساندن بازیکن به‌شدت مؤثر و کارآمد ظاهر شدند. بازی Five Nights at Freddy’s از استودیو Scott Cawthon یکی از همین بازی‌های ترسناک بوده که گیم پلی کاملاً جدید و نوآورانه‌ای را فراهم آورده است.

شما در بازی در نقش فردی بازی می‌کنید که در دفتری کوچک قرار دارد و دوربین‌های امنیتی مختلف یک مغازه را کنترل می‌کند. این مغازه برای جذب مشتری‌هایش از ربات‌های عروسکی مختلفی استفاده می‌کند؛ اما ظاهراً این ربات‌ها رفتارهای عجیبی در طول شب از خود نشان می‌دهند و شما باید این موضوع را توسط دوربین‌های امنیتی در شب بررسی کنید. شب تاریک و درازی در انتظار شما است.

دسترسی شما به منبع برق محدود است و یکی از عواملی است که باید به آن توجه ویژه داشته باشید. هر شب این مقدار متفاوت است و اگر استفاده نامناسبی از برق داشته باشید، ممکن است برق قطع شود و تمام موارد امنیتی مانند چراغ‌ها، دوربین‌ها و درها از کار بیفتند. اینجا است که عنصر دلهره و ترس بازی وارد ماجرا می‌شود. شما باید عروسک‌های رباتی مختلفی که در سرتاسر مغازه وجود دارند را رصد کنید و جای آن‌ها را دائم با دوربین‌های مختلف چک کنید. اما اگر غافل شوید، ممکن است آن‌ها از سر جای خود حرکت کنند و برای غافلگیری و ترساندن شما، دست‌به‌کار شوند.

عنصر ترس در این بازی به‌شدت جذاب و منحصربه‌فرد پیاده‌سازی شده است. احساس تنها بودن در یک دفتر کوچک در طول شب، مغازه‌ای که به‌ظاهر همه‌چیز در آن آرام است اما به‌شدت شوم و هولناک جلوه می‌کند و ربات‌های شیطانی‌ای که هرلحظه ممکن است جلوی دوربین شما بپرند و زهر ترکتان کنند، همگی در کنار هم تجربه یک بازی ترسناک متفاوت را به شما منتقل می‌کند که می‌توانید ساعت‌ها درگیرش شوید و از افزایش آدرنالین خونتان لذت ببرید!

بازی موبایلی: Dead by Daylight Mobile

فیلم و سریال 

در این بخش هم قرار است هر هفته یک فیلم و یک سریال خوب و مناسب معرفی کنیم.

فیلم سینمایی:Oculus

مایک فلنگن به‌عنوان یکی از بهترین فیلم سازان ژانر وحشت دهه گذشته ظاهر شده‌ است. با فیلم‌هایی مثل «Oculus» ،«Hush»، «بازی جرالد» و Ouija: Origin of Evil. احتمالا بهترین اثر او تا به امروز سریال «تسخیر در عمارت هیل» (The Haunting House of Hill) برای شبکه نتفلیکس است. فلنگن به خودش و به همه ثابت کرده است که قادر به خلق فیلم‌های به شدت ترسناک، پر از شخصیت‌های پیچیده و کاراکترهای به یاد ماندنی است؛ او در ایجاد ترس‌های هوشمندانه و برقراری تعادل کامل بین وحشت و درام تخصص دارد.

فیلم «آکیولوس» هم درست مانند سریال «The Haunting House of the Hill»، حول محور تراژدی خانوادگی مربوط به گذشته می‌چرخد و به اثرات عمیقی می‌پردازد که حوادث ناگوار کودکی بر بزرگسالان کنونی گذاشته‌اند. کایلی و تیم راسل، خواهر و برادری هستند که هر دو در اوایل ۲۰ سالگی‌اند و در گذشته آسیب جدی خورده‌اند؛ پدرشان ۱۱ سال پیش ، مادر آن‌ها را کشته و تیم، پدرش را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. از آن زمان به بعد، او در یکی از بیمارستان‌های روانی بستری بوده و سعی دارد بفهمد زمانی که او ده‌ساله بوده، چه اتفاقی برای خانواده‌اش رخ داده‌ است.

زمانی که تیم برای اولین بار بعد از مدت زمانی طولانی، خواهرش را ملاقات می‌کند، مجبور می‌شود خاطرات وحشت‌های دوران کودکی‌اش را به یاد بیاورد؛ چراکه خواهرش اصرار دارد که این جنایات توسط یک موجود ماورای طبیعی رخ داده است که آینه‌ عتیقه‌ای که در خانه خود داشتند را تسخیر کرده است. از طریق یک طراحی استادانه، این دو خواهر و برادر سعی می‌کنند بفهمند که آیا قدرت‌ آینه واقعی است یا کل داستان موجود تسخیر شده در آینه، فقط زاییده ذهن آن‌هاست تا بتوانند با ترومای دوران کودکی خود کنار بیایند.

سریال: The Haunting House of the Hill

تابستان سال ۱۹۹۲، زن و شوهر جوانی به نام هیو و اولویا کرین به همراه پنج بچه خود (شامل سه دختر و دو پسر)؛ یعنی استیون، شرلی، تئودورا، لوک و الینور (نل) به‌طور موقت به خانه‌ای بسیار قدیمی و بزرگی می‌روند که پیش‌تر خانوادهٔ دیگری به نام هیل در آن سکونت می‌کردند. هیو قصد دارد با تعمیر کردن خانه که برای مدت زیادی خالی از سکنه بوده؛ آن را بفروشد تا بتواند پول خوبی بدست آورد اما به مرور رخدادهایی غیرقابل پیش‌بینی در خانه به وقوع می‌پیوندد که سرنوشت خانواده را برای همیشه عوض می‌ کند. کارگردان این سریال هم مایک فلنگن است و توانسته به خوبی حس ترس را القا کند. هر کسی که تا اینجا مقاله رو کامل خونده یک قلب زرد داره

کتاب

ژانر: ترسناک

آثار آر ال استاین

سبک نوشتاری آر. ال استاین ترسناک است. او در ژانر وحشت می‌نویسد و برای ترساندن خوانندگانش از عناصر غیر طبیعی مانند هیولا و زامبیها  استفاده نمی‌کند، بلکه او تمرکزش را روی عناصر و موضوعات روزمره می‌گذارد. دلیل این‌که آثار آر.ال. استاین مشهور است این است که خواندن کتاب‌های ترسناک بخشی از ترس‌هایی وجودی خواننده را در خود بازتاب می‌کند و این باعث می‌شود خواندن یک کتاب ترسناک لذت بخش تر از دیدن یک فیلم ترسناک باشد.

یکی از مهم‌ترین دستاور‌های آر.ال استایت در دوره‌ی نویسندگی‌اش، نوشتن مجموعه‌های مختلف کتاب بود. او بعد از موفقیت کتاب‌هایش نخستینش تصمیم گرفت باقی نوشته‌هایش را در قالب مجموعه‌های ترسناک بنویسد و به این ترتیب مجموعه‌های سرزمین وحشت، ترس و لرز goosebumps ، تالار مخفی و خیابان هراس را نوشت. بعد از موفقیت این مجموعه‌های از روی سری کتاب‌های ترس و لرز مجموعه‌ی تلویزیونی ساخته شد.

آر. ال استاین بعد از موفقیت نخستین کتاب‌هایش، تصمیم گرفت آثارش را در قالب مجموعه کتاب بنویسد. به این ترتیب مجموعه‌های سرزمین وحشت، ترس و لرز ، تالار مخفی و خیابان هراس را نوشت. بیشتر داستان‌های این نویسنده توسط شهره نورصالحی ترجمه شده‌اند. داستان‌های این مجموعه‌ها عبارت‌اند از:

مجموعه‌ی خیابان هراس

• اعتراف
• خواهر خوانده

مجموعه‌ی ترس و لرز

• هالووین عوضی
• مومیایی
• روح سگ زوزه می‌کشد
• قدرت استثنایی
• لقب من: هیولا
• موش‌های هیولا
• حقه‌های شعبده‌باز
• انتقام آدمک زنده
• آدم‌های عروسکی
• دیدار من با هیولا
• امتحان نهایی مرگبار
• مدرسه جن زده
• وحشت در اعماق
• سیاره‌ی کوتوله‌های چمنی

مجموعه‌ی تالار مخفی

• چنگال مرگ
• شب غول‌ها
• ماسک‌های شیطانی
• مدرسه‌ی زامبی‌ها
• پسر اسلپی

مجموعه‌ی سرزمین وحشت

• خون هیولا برای صبحانه
• هالووین مرموز
• کلبه وحشت
• فراموشم مکن
• دروغگو، دروغگو
• کمد شماره سیزده

نویسنده: محمد امید سعادتی

به دومین قسمت از برنامه طولانی مدت تابستونی ایرونی سنتر خوش آمدید. در این سری برنامه قراره سرگرمی های جذابی از جمله فیلم و سریال و بازی و بهتون معرفی کنیم. پس حتما کلیدواژه “آخر هفته تابستونی” یادتون باشه چون این برنامه هر هفته یک قسمت ازش منتشر میشه. تا تابستان شما رو داغ تر و هیجان انگیز تر کنه. با ایرونی سنتر همراه باشید.

قسمت اول

بازی: 

در قدم اول قراره دو سری بازی مورد بررسی قرار بگیرد که بخش اول آن یک هفته در میان بازی های کامپیوتر و کنسول و قسمت دوم آن بازی های موبایلی است. بازی های این هفته در ژانر شوتر اول شخص است.

بازی کامپیوتری: Call Of Duty 4 Modern Warfare

داستان این بازی در سال ۲۰۱۱ به وقوع می پیوندد ، یک گروه جدایی طلب به رهبری خالد الاسد ، رهبری کشوری غنی از نفت را در شرق خاورمیانه به دست می گیرد ، او با با عقایدی رادیکال ، نگاهی ضد غربی داشته و موجب خشم ایالات متحده می شود. از طرفی ، یک جنش ناسیونالیستی در روسیه ، موجب به راه افتادن جنگ داخلی در این کشور شده است. به موجب این درگیری ها ، ایالات متحده ، نیروی دریایی این کشور و همچنین کماندوهای SAS بریتانیا نیز وارد عمل شده و آذربایجان ، شرق خاورمیانه ، روسیه و اوکراین اعزام می شوند.

در روز دوم تهاجم ، نیروهای USMC برای تصرف کشوری با حاکمیت خالد الاسد اعزام می شوند ، زمانی که خالد الاسد در حال سخنرانی زنده تلویزیونی است حمله آغاز می گردد. پس از آن درگیری در شهرستان های این کشور ادامه پیدا می کند ، در این میان نیروی هوایی ویژه بریتانیا (SAS) ، دو عملیات مهم را انجام می دهد : یکی در کشتی در تنگه برینگ و دیگری در روسیه. اطلاعات جمع آوری شده حاکی از آن هستند که دولت خالد الاسد احتمالاً سلاح های اتمی ساخته شده توسط روسیه را در اختیار دارد.

جدایی از داستان بسیار جذاب  و ادامه داری که این بازی دارد می توان از گیم پلی آن هم لذت فراوانی برد و واقعا بازی ماندگاری است.

بازی موبایلی: Infinity Ops

این بازی در ابتدا با نامی دیگر عرضه شد اما اندکی بعد به نام کنونی تغییر پیدا کرد. از جمله قابلیت‌های خوب آن می‌توان به بهره‌مندی از حالت مولتی پلیر آنلاین در یک محیط علمی تخیلی شبیه به بیس‌های اورواچ اشاره کرد که جذابیت فوق‌العاده بالایی دارد. در این بازی کاربر با انواع سلاح‌ها، جت‌پک‌ و حالت‌های مبارزه گوناگون و متنوع روبرو خواهد بود که همه‌ی آن‌ها می‌توانند ساعت‌ها او را به انجام این بازی مشغول کنند. گرافیک و مکانیزم گیم‌پلی بسیار خوب هستند و در مقایسه با بسیاری از بازی‌های شوتر اول شخص بهتر به نظر می‌رسند. بازخورد کاربران هم به شکل غافلگیرکننده‌ای خوب و مثبت است. بنابراین حتما پیشنهاد می‌شود آن را تجربه کنید.

بچه ها لینک دانلود بازی از گوگل پلی و استور اپل هم این زیر براتون میذارم که اگه خواستید برید نصب کنید و عشق کنید:

گوگل پلی

استور اپل

فیلم و سریال

در این بخش هم قرار است هر هفته یک فیلم و یک سریال خوب و مناسب معرفی کنیم.

فیلم سینمایی:Death on the Nile

هرکول پوآرو (Hercule Poirot) کارآگاه محبوب آگاتا کریستی (Dame Agatha Christie) از مشهورترین شخصیت‌های دنیای ادبیات است. داستان‌های او بخش مهمی از آثار جنایی کلاسیک را تشکیل می‌دهد. پوآرو الگویی ماندگار و قابل ارجاعی است که از چیستی آثار آغازین مرسوم فاصله گرفته و تبدیل به شخصیتی اثرگذار و جذاب شده است. داستان‌ها و ماجراهای کریستی و کارآگاه افسانه‌ای‌اش دستمایه‌ی فیلم‌ها و سریال‌های زیادی شده است.مرگ روی نیل بیشتر روی کشتی کارناک اتفاق می‌افتد. کشتی بخاری که به‌عنوان سفر ماه عسل برای لینت دویل (Gal Gadot) و همسرش سایمون (Armie Hammer) در گردش است. همانند فیلم قبلی برانا این کشتی تفریحی پُر از مظنون یا قربانیان احتمالی است. اما از ابتدا ژاکلین (Emma Mackey) با اسلحه‌ی کالیبر ۲۲‌اش، مظنونی آماده به فعل است. تا اینکه شاهزاده خانم ثروتمند به قتل می‌رسد اما مشخص نیست که آیا ژاکلین مرتکب این جنایت شده یا یکی از چند مسافر دیگر کشتی. این به پوآرو بستگی دارد که قبل از اینکه شماره‌ی تعداد قربانیان افزایش پیدا کند، تصمیم صحیحی را بگیرد.مرگ روی نیل بسیار بیشتر از آنچه که باید طول می‌کشد تا به تاثیرگذارترین لحظاتش برسد. کنت برانا (Kenneth Charles Branagh) کارگردان و بازیگر این اثر، بیش از آنکه به فیلم اهمیت دهد، توجه‌اش را روی شخصیت هرکول پوآرو می‌گذارد تا این کارکتر را به نتیجه برساند. مرگ روی نیل برانا، به‌واسطه‌ی تغییر شخصیت پوآرو نسبت به رمان اصلی تغییر لحن داده اما همچنان شبیه به رمان اصلی به‌دنبال اتفاقات و معمای قتل می‌رود. این فیلم به لحاظ سبک بصری مثل قتل در قطار سریع‌السیر شرق پیش می‌رود و از نوع یکسانی در دکوپاژ، حرکات دوربین، مجللی لوکیشن‌ها و استفاده از تصاویر کارت پستالی بهره می‌گیرد. مرگ روی نیل با اینکه با بودجه‌ی بیشتری نسبت به قطار شرق ساخته شده است اما همانند آن تأثیرگذار نیست. اما با این حال توانسته جای خالی یک فیلم سرگرم کننده از هرکول پوآرو را پر کند.

هر کسی هم که مقاله رو تا اینجا خونده دمش گرم و عید سعید قربان اش هم مبارک باشه

سریال:Sherlock

طرفداران سریال‌های جنایی و کارآگاهی قطعا حداقل یک بار نام شخصیت شرلوک هلمز را شنیده‌اند. کارآگاهی بسیار باهوش که به‌همراه دوست خود یعنی دکتر واتسون پرونده‌های مهمی را حل‌وفصل کرده است. در سال‌ها و دهه‌های گذشته فیلم‌ها و سریال‌های زیادی براساس شخصیت شرلوک هلمز ساخته شده‌اند که بدون شک سریال Sherlock را می‌توانیم یکی از بهترین‌ها در میان آن‌ها بدانیم. مارک گیتیس و رابرت موفات با مدرن کردن المان‌های قدیمی سریال‌های مربوط‌به این شخصیت توانستند سریالی بسیار جذاب با داستانی بسیار جذاب‌تر به علاقه‌مندان سریال‌های جنایی مخصوصا طرفداران این شخصیت هدیه کنند.

حضور بازیگران برجسته‌ای مانند بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن باعث شد تا با نقش‌آفرینی هنرمندانه آن‌ها در نقش‌های شرلوک هلمز و دکتر واتسون جذابیت آن دوچندان شود. سریال Sherlock برای نخستین بار در سال ۲۰۱۰ از شبکه BBC One روی آنتن رفت و پس از پخش ۱۳ قسمت از آن در قالب چهار فصل به پایان راه خود رسید. قسمت‌های ۹۰ دقیقه‌ای این سریال باعث می‌شوند تا کم بودن تعداد قسمت‌های آن اصلا به چشم نیایند و به‌همین‌دلیل به هر قسمت از آن می‌توان مانند یک فیلم سینمایی نگاه کرد. این سریال جزو با کیفیت ترین سریال های چند سال اخیر است و یک تجربه مدرن از شرلوک هلمز را به ما نشان می دهد.

کمیک 

خب توی این بخش هم قراره یک کمیک با قسمت های حداقل بیشتر از ۴ قسمت معرفی کنیم تا بتوانید حداقل یک هفته تان را با آن کمیک سپری کنید.

کمیک: Endless Winter

نقد این کمیک قبلا به طور مفصل نوشته شده و شما می توانید به راحتی با کلیک روی من من کله گنده وارد نقد و بشید و مطالعه کنید و اگه خوش تون اومد حتما بگید.

نویسنده: محمد امید سعادتی 

برای اینکه نویسنده انرژی بگیره یک قلب زرد کامنت کنید یا یک کلمه محبت آمیز برای نویسنده بنویسید

به اولین قسمت از برنامه طولانی مدت تابستونی ایرونی سنتر خوش آمدید. در این سری برنامه قراره سرگرمی های جذابی از جمله فیلم و سریال و بازی و بهتون معرفی کنیم. پس حتما کلیدواژه “آخر هفته تابستونی” یادتون باشه چون این برنامه هر هفته یک قسمت ازش منتشر میشه. تا تابستان شما رو داغ تر و هیجان انگیز تر کنه. با ایرونی سنتر همراه باشید.

۱٫بازی

در قدم اول قراره دو سری بازی مورد بررسی قرار بگیرد که بخش اول آن یک هفته در میان بازی های کامپیوتر و کنسول و قسمت دوم آن بازی های موبایلی است. بازی های این هفته در ژانر استراتژیک است.

بازی کامپیوتری: Hearts of Iron IV

این بازی اشتراتژیک که توسط کمپانی پارادوکس(Paradox Entertainment) ساخته شده است در زمان جنگ جهانی دوم در دو سناریو در سال های ۱۹۳۶ و ۱۹۳۹ اتفاق میفتد. اگر ازسناریو سال ۱۹۳۶ شروع کنید شاهد شکل گیری و رشد کشور هایی نظیر آلمان نازی و ایتالیا هستید. اما اگر از سال ۱۹۳۹ بازی را شروع کنید دنیا در حال شروع جنگ جهانی دوم است! این بازی قابلیت های فراوانی در زمینه جنگ و ارتباطات دیپلماسی دارد. برای مثال شما می توانید کشور آلمان را انتخاب کنید و با بیرون راندن فاشیست ها از کشور به سمت آوردن قیصر بروید یا انتخاب حزب دموکرات به عنوان حزب اصلی کشور. یا انگلیس را انتخاب کنید و برعکس اقدام قبلی فاشیست ها را به کشور آورده و حزب دموکرات را نابود کنید! آزادی عمل در این بازی فوق العاده بالاست و میتونید تقریبا هر نوع سیاستی رو اتخاذ کنید. میتونید ایران بردارید و به شکوه دوران باستان برسونید یا ایتالیا رو به شکوه امپراطوری روم. ولی خب خود بازی هم مثل مترسک نمیمونه و سعی می کنه با اقداماتی بالانس بازی رو رعایت کنه. در مجموع اکر سیستمی متوسط در اختیار دارید بهتر است حتما این بازی تجربه کنید. چون در هر حال برای عاشقان سبک اشتراتژیک و مخصوصا تاریخ جذاب است.

بازی موبایلی: European War 6: 1804

داستان بازی پس از پایان جنگ استقلال طلبانه آمریکا و انقلاب فرانسه، در سال ۱۷۸۹ جنگی بزرگ در اروپا آغاز شد، جهان در حال تغییر است! ناپلئون، دوک ولینگتون، نلسون، بلوشر، کووتوزوف، واشنگتن، داووتو و دیگر نایب‌های نظامی‌در تغییر این جهان تبدیل به قهرمان خواهند شد. بیش از ۹۰ جنگ مختلف از جمله اعلامیه استقلال، سلطنت کانادا، عقاب فرانسوی، امپراتوری روم مقدس، سرپرست در شرق اروپا، امپراتوری عثمانی، امپراتوری بریتانیا، آزادی آمریکای جنوبی، تولد امپراتوری، متحد روم در ۱۰ فصل در بازی گنجانده شده است. یک بخش کمپین هم در این بازی وجود دارد که در سال های جنگ های خونین ناپلئون در اروپا می گذرد.

۲٫ فیلم و سریال 

در این بخش هم قرار است هر هفته یک فیلم و یک سریال خوب و مناسب معرفی کنیم.

فیلم سینمایی: Dunkirk

نبرد ” دانکرک ” در جنگ جهانی دوم، از جمله رویدادهایی است که هنوز واقعیت های آن به درستی مشخص نشده چراکه مجموعه ای از اتفاقات عجیب و غیرقابل انتظار در آن رخ داد که تاریخ نویسان نتوانسته اند دلیل منطقی برای آن بیابند. نبرد دانکرک از نقطه ای آغاز شد که ارتش آلمان نازی پس از پشت سر گذاشت خاک بلژیک و هلند، سربازان ارتش های فرانسه و بریتانیا را غافلگیر و محاصره کردند. در این شرایط، ارتش بریتانیا که شامل حدود ۴۰۰ هزار سرباز می شد، راهی جز تسلیم شدن یا رفتن به سوی شمال فرانسه و حضور در منطقه ای ساحلی به نام دانکرک نداشتند. این منطقه ساحلی فاصله اندکی با خاک بریتانیا داشت و سربازان امید داشتند تا بتوانند توسط کشتی هایی که از خاک بریتانیا ارسال می شود، از مهلکه خارج شوند و به دست نیروهای آلمانی نیفتند.

اما در حالی که ارتش آلمان به راحتی می توانست ۴۰۰ هزار سرباز را نابود کرده و بریتانیا را به تسخیر خود درآورد، در هنگام پیشروی به سوی دانکرک با پیغام عجیب و تاریخی هیتلر مواجه شدند که فرمان توقف پیشروی به سوی دانکرک را صادر نمود، فرمانی که با خشم ژنرال ها و فرماندهان ارتش آلمان مواجه شد. در فرصت پیش آمده، تعداد زیادی از کشتی ها و حتی قایق های کوچک ماهیگیری به سرعت از بریتانیا عازم دانکرک شدند تا بتوانند سربازان بریتانیایی را تخلیه کنند که این اتفاق تا حد زیادی نیز موفقیت آمیز بود و بریتانیا توانست از انهدام و فروپاشی کامل جان سالم به در ببرد.

در کنار هم قرار گرفتن عناصر سینمایی با بالاترین کیفیت ممکن، این دستاورد را برای تماشاگر به همراه داشته که با تمام وجود بتواند آنچه را که سربازان در آن چند روز وحشتناک پشت سر گذاشته اند را درک کنند و حتی خود را یکی از آنان متصور شود. خلاقیت نولان در پرداخت داستان فیلم به سمت و سویی سوق یافته که فیلم علی رغم حضور بازیگران مطرح، هرگز در جایگاه قهرمان پروری قرار نمی گیرد و قهرمانی را در جریان فیلم معرفی نمی کند. در واقع مخاطب با تماشای فیلم با تک تک سربازان گرفتار شده در ساحل ابراز همدردی می کند و با تماشای وضعیت بغرنجشان تحت تاثیر قرار می گیرد.

« دانکرک  » اگرچه اثر بازیگر محوری نیست اما بازیهای یکدستی دارد. نکته حائز اهمیت درباره فیلم جدید نولان ، استفاده او از چهره های جدیدی است که قبلاً تجربه حضور در یک فیلم سینمایی را نداشته اند. از جمله این بازیگران فیون واتهد و هری استایلز می باشند که دومی، تا پیش از اکران فیلم کماکان علامت سوال بزرگ در مقابل انتخاب نولان محسوب می شد اما باید گفت که آنها بهترین بازی های ممکن را از خود به نمایش گذاشته اند و نولان با تسلط کامل توانسته از بازیگران تازه کارش، بازیهای عالی بگیرد و آنها را در اولین قدم سینمایی شان در اوج نگه دارد. بازیگران مطرح دیگر فیلم از جمله تام هاردی، مارک ریلنس ، کیلیان مورفی .کنت برانا نیز در نقش های خود به بهترین نحو ممکن حضور یافته اند تا « دانکرک » در بخش بازیگری یکدست باقی بماند.

سریال: Vikings

در میان انبوهی از سریال‌های تلویزیونی همیشه سریال‌هایی با مضامین تاریخی و اسطوره‌شناسی جایگاه بسیار بالایی در میان علاقه‌مندان این سرگرمی بی‌پایان داشته‌اند. سریال‌های بسیار خوبی در دهه‌های گذشته در این ژانر ساخته و به محبوبیت بسیار زیادی در سراسر جهان دست پیدا کرده‌اند؛ سریال‌هایی مانند سریال Game of Thrones و سریال Vikings. این سریال تلویزیونی به داستان زندگی گروهی از وایکینگ‌ها می‌پردازد که هیچ‌وقت موفق نشده‌اند به غرب (انگلستان) سفر و آن‌جا را فتح کنند و در این سریال می‌بینیم که آن‌ها چگونه برای نخستین بار موفق می‌شوند به رهبری شخصیت رگنار لاثبروک به این مهم برسند. داستان زندگی شخصیت رگنار به‌خودیِ خود جذاب است و در این سریال علاوه‌بر آن می‌توانیم داستان وایکینگ‌ها و نبردهای آن‌ها در سرزمین‌های مختلف را تماشا کنیم. نخستین قسمت سریال Vikings در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۹۱ (۳ مارس ۲۰۱۳) روی آنتن رفت و پس از پخش ۸۹ قسمت در قالب ۶ فصل در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۹۹ (۳۰ دسامبر ۲۰۲۰) به پایان خود رسید. (ترجیعا بهتره بعد از تموم شد فصل سوم دیگه این سریال ادامه ندید. چون تصورات تون از این سریال خراب میشه)

نویسنده: محمد امید سعادتی

بالاخره رفتیم سراغ بازی های موبایلی. بازی هایی که هر چند پلتفرم شان محدود است اما خودشان جذاب هستند. قطعا تا الان اسم بسیاری از این بازی ها را شنیدید اما به خاطر بی حوصلگی یا موضوعات مختلف به سراغ آنها نرفته اید. در این مقاله قرار است هم این بازی ها را معرفی کنیم و هم دلایل تجربه این بازی ها را بررسی کنیم. با ایرونی سنتر همراه باشید.

۱+۵٫ Lost light

معمولا وقتی با کسی درباره پلتفرم موبایل صحبت می کنید این پلتفرم رو بسیار محدود میدونن. چون با بازی هایی مثل lost light آشنایی ندارند! این بازی گرافیک و گیم پلی خوبی داره و میتونه سرگرم کننده باشه. سلاح های بازی هم تنوع خاصی دارن و معمولا سلاح های تکراری زیادی در بازی مشاهده نمی کنید. هدف اصلی در دنیای آخرالزمانی این بازی اینه که برای پایگاه خودتون منابع پیدا کنید. که برای پیدا کردن این منابع هم ملزم به انجام ماموریت های بازی هستید. هر چند که این بازی از ضعف هایی مانند محیط های به شدت تکراری رنج میبره اما می توان به آن به چشم یک بازی مستقل و جذاب نگاه کرد.

۵٫ badlanders

این بازی هم جزو آثار خوش ساخت استودیو معروف NetEase Games روی موبایل که با الهام از بازی کامپیوتری Escape from Trakov ساخته شده.

المان‌های بقا، شوتر، تصمیمات و واکنش‌های سریع، مدیریت منابع و در نهایت نبرد برای آخرین بازمانده بودن است.

اتمسفر اصلی بازی بسیار ساده است با ۲۵ نفر دیگر وارد میدان نبرد شوید آیتم‌های مورد نیاز خود را بردارید، از درگیری‌ها دور باشید و تلاش کنید که زنده بمانید و در فرصت مناسب از جزیره فرار کنید. اما ماجرا زمانی سخت و جدی می‌شود که اگر آیتم‌های خود را نتوانید در زمان مشخص شده از جزیره خارج کنید یا اگر در درگیری‌ها کشته شوید، هرچه دارید را از دست خواهید داد و دیگر راه بازگشتی نخواهد بود. راه های فرار از این جزیره تنها در مدت زمان مشخصی فعال خواهند بود و از همان ابتدای کار نمی‌توان از آن‌ها استفاده کرد پس باید تلاش کنید که در بهترین زمان به سمت سکوی فرار حرکت کنید. گرافیک بازی با توجه به ژانر آن و حجم بازی از وضعیت خوبی برخوردار است و با یک گرافیک روان و واقع‌گرایانه طرف هستیم که به خوبی توانسته است از پس پردازش محیط وسیع بازی بر بیاید. تمامی صداگذاری‌های بازی اعم از جلوه‌های صوتی تفنگ‌ها، خشاب گذاری و انفجار‌ها نیز در سطح قابل قبولی هستند و محیطی عالی از یک بازی واقع‌گرایانه برای شما به ارمغان می‌آورند.

۴٫ FREE FIRE

هر چند که از نظر گرافیک نمی توان گفت بازی فری فایر با بازی هایی مانند کالاف دیوتی و پابجی موبایل که تقریبا ژانر و سبک یکسانی دارند برابر است اما این بازی نیز توانسته است که با استفاده از موتور گرافیکی یونیتی (Unity) یک تجربه عالی و لذتبخش را به گیمرها بدهد. در این بازی محیط گیمینگ با جزئیات کامل نشان داده شده است. جلوه های بصری بازی، افکت های نوری و … با بالاترین کیفیت ممکن طراحی و ساخته شده اند. گرافیک بازی در قسمت جاده ها، شخصیت پردازی، سلاح ها، جنگل ها، محیط های بازی، تاریکی ها و … به خوبی می تواند رضایت گیمرها را جلب کند.

نرخ فریم بازی در حد بسیار خوبی قرار دارد و باعث شده است که گرافیک بازی بسیار چشم نواز و جذاب باشد. هر چند که یک بازی مانند پابجی موبایل از یک موتور گرافیکی قدرتمند مانند آنریل انجین ۴ استفاده کرده است اما بازی فری فایر به عنوان یک بازی با عمر کمتری از ۵ سال توانسته به خوبی عمل کند و هر نسخه آن در مقایسه با نسخه های قبلی از نظر گرافیکی رشد چشمگیری داشته باشد. ولی از نظر گیم پلی می توان گفت فری فایر چند قدم از رقیبان خود عقب تر است. اگرچه به عنوان یک شوتر آنلاین برای موبایل های ضعیف مناسب است.

۳٫PUBG:new state

طبیعتاً هر چیزی که در دنیای بازی طرفدار پیدا کند، ساخت نسخه‌های مختلف از آن در دستور کار سازندگان قرار می‌گیرد. عملی که گاهی باعث می‌شود بازی از همه لحاظ پیشرفت کرده و به تکامل برسد، گاهی هم باعث می‌شود اثری سطحی تولید شود که نتواند جای نسخه‌ی اصلی را بگیرد. به نظر می‌رسد پابجی نیو استیت را باید در دسته‌بندی دوم قرار داد. پابجی نیو استیت به این دلیل وارد بازار شد که با نقشه‌ای جدید، گرافیکی بهبودیافته و فضایی مدرن‌تر، تجربه‌ی این بازی را کامل‌تر و دلچسب‌تر کند و از طرفی هم بتواند بهتر با بخش بتل رویال Call of Duty: Mobile به رقابت بپردازد. اما محصول نهایی با آن چیزی که فکر می‌کردیم فاصله‌ی زیادی دارد و نه تنها پیشرفت چشمگیری در مقایسه با نسخه‌ی کلاسیک PUBG نداشته، که در برخی موارد شاهد پسرفت‌هایی نیز هستیم. تقریباً تمام اشکالات New State زمانی به چشم می‌آیند که آن را در کنار بازی اصلی می‌گذارید. آن‌جاست که می‌بینید عنوانی که قرار بود نسل جدید PUBG را برایمان به ارمغان بیاورد، در بیشتر زمینه‌ها پسرفت داشته است. بازی پر از باگ و گلیچ است. New State حتی به من فرصت نداد تا نسبت به آن خوش‌بین باشم و در همان ۱۵ دقیقه‌ی اول بازی، وقتی می‌خواستم سوار ماشین شوم، کاراکترم کلاً در ماشین گیر کرد و دیگر حتی تکان هم نمی‌خورد! البته پیش خودم گفتم بازی هر زمانی ممکن است کرش دهد و اینکه در راند اول این اتفاق افتاده موضوع خیلی مهمی نیست. چند راند دیگر نیز بازی کردم و باز هم باگ‌های کوچک و بزرگ نمی‌گذاشتند آن‌طور که باید و شاید از بازی لذت ببرم. در بازی‌های رقابتی مانند New State، کرش دادن بازی در لحظات نهایی بازی می‌تواند تجربه‌ی گیمر را به طور کلی تحت تاثیر قرار دهد و او را از بازی متنفر کند. متاسفانه این اتفاق در New State می‌افتد و در سرتاسر اینترنت شاهد گیمرهای برافروخته‌ای هستیم که دارند به بازی بد و بیراه می‌گویند. مشکل بعدی بازی، کنترل نامناسب آن است. بازی سه انتخاب پیش پای شما می‌گذارد که بازی را دو انگشتی، سه انگشتی و یا چهار انگشتی کنترل کنید. حالت دو انگشتی رایج‌ترین حالتی است که گیمرها با آن بازی خود را کنترل می‌کنند، اما متاسفانه کنترل بازی در این حالت خیلی مناسب نیست. دکمه‌ای که برای شلیک در سمت راست صفحه قرار داده شده، در جای نامناسبی قرار دارد و شخصاً تا بیایم و به آن عادت کنم، چندین خشاب را بیهوده هدر دادم! دلیل این موضوع هم این است که فضای کافی برای انگشت شست دست راست شما در نظر گرفته نشده و هنگام کنترل کاراکتر خود به مشکل برخواهید خورد. روی‌هم‌رفته New State بازی بدی نیست. یعنی تنها چیزی که واقعاً نمی‌توانم با آن کنار بیایم، کرش‌های گاه و بی‌گاه بازی است که در هر دو سیستم عامل اندروید و iOS هم دیده می‌شود. به جز این موضوع (که احتمالاً در آینده با آپدیت‌های متعدد حل خواهد شد)، PUBG: New State یک بازی خوب و قابل قبول در سبک بتل رویال است. مشکل New State این است که به شدت تکراری است. وقتی PUBG کلاسیک هنوز هم میلیون‌ها نفر طرفدار دارد، تنها چیزی که ساخت یک نسخه‌ی جدید را توجیه می‌کند، پیشرفت‌های همه‌جانبه‌ی آن نسبت به نسخه‌ی اورجینال بازی است؛ چیزی که در New State دیده نمی‌شود.

۲٫PUBG MOBILE

پابجی یکی از معروف ترین شوتر های دنیا است که توانست سبک بتل رویال(Battle Royal) را به محبوبیت بسیاری برساند. این بازی برای اولین بار در ابتدای سال ۲۰۱۷ منتشر شد و شرکت کرافتون فعالیت این بازی را در عرصه کشوری شروع کرد. در همان سال اول، بازی پابجی موجب غافلگیری شدید شرکت کرافتون شد؛ بازی پابجی در طول چندین ماه توانست بیش از ۶۰ میلیون کاربر از سرتاسر جهان جمع‌آوری کند و نام خود را در بین بازی‌های محبوب جهان جای دهد. البته بسیاری از کارشناسان و متخصصان حوزه بازی‌‌های ویدئویی معتقد بودند این محبوبیت حبابی بیش نبوده و در عرض چند ماه از بین خواهد رفت. برخلاف تمامی تصورات، پابجی به درو کردن طرفداران و کاربران دیگر بازی‌ها ادامه داد و رفته‌رفته توانست بزرگ‌ترین رقبای خود را در عرصه جهانی از دور رقابت‌ها حذف کند. بخش بزرگی از موفقیت‌های دیگر بازی پابجی، به زمان طراحی بازی پابجی موبایل در سال‌های بعدی برمی‌گردد. شرکت کرافتون با طراحی بازی پابجی موبایل، بار دیگر توانست طرفداران را تحت تاثیر قرار دهد؛ چراکه امکان اجرا و رقابت در نبرد پابجی را در اختیار کاربران اندروید قرار داد تا بتوانند این بازی خارق‌العاده را در گوشی‌های خود اجرا کنند. البته اجرای این بازی در گوشی به هیچ وجه دشوار نیست و افراد می‌توانند آن را در تمامی گوشی‌ها دانلود و نصب کنند؛ زیرا با وجود کیفیت فوق‌العاده و بی‌نظیر بازی پابجی موبایل در گوشی، هیچ نیازی به یک دستگاه قدرتمند و گران قیمت برای اجرا ندارد. گیم پلی بتل رویال پابجی موبایل به سه مرحله کلی تقسیم می‌شود؛ سقوط، غارت و بقا. بازیکنی که بتواند این سه مرحله را به نحو احسن با حداکثر مهارت خود بگذراند، شانس موفقیت بیشتری در بازی پابجی موبایل خواهد داشت. پس نیاز است شما قبل از هرگونه اقدام برای حضور در بازی پابجی موبایل، مهارت‌های موردنیاز را برای حضور در مسابقات پابجی موبایل تقویت کنید.

۱٫ call of duty mobile

و رسیدیم به گل سرسبد لیست. کالاف دیوتی موبایل. همانند یکی از نسخه‌های سری اصلی یعنی Black Ops 4، این بازی هم فاقد بخش داستانی است. در عوض حالت‌های آنلاین و چندنفره هسته‌ی اصلی گیم‌پلی را تشکیل می‌دهند. یکی از جوانب اصلی بازی همان بخش چندنفره کلاسیک Call of Duty است. در این میان می‌توان نام حالت‌هایی مثل Search and Destroy، Domination و Team Deathmatch را مشاهده کرد. دومین حالت شاخص هم همان حالت Battle Royale است. حالتی که طی سالیان اخیر به لطف بازی‌هایی مثل Fortnite به محبوبیت بی‌نظیری رسید. خود Call of Duty هم به کمک Warzone در این بازار سهم عمده‌ای دارد. یکی از نکات غافلگیرکننده برای من، گان‌پلی فوق‌العاده‌ی Call of Duty: Mobile به عنوان یک بازی موبایلی است. البته که گان‌پلی بازی اصلا در حد و اندازه‌ی نسخه‌ی کنسولی نیست. با این حال برای یک صفحه‌ی لمسی، در هیچ شوتر آنلاین دیگری با چنین کنترل‌ها و گان‌پلی خوبی مواجه نشده‌ام. خبر خوب دیگر این است که بازی از نظر فنی عملکردی عالی دارد. چه بر روی Wi-Fi و چه بر روی اینترنت موبایل، بازی اجرای بسیار پایداری دارد. هم‌چنین خیلی کم با کرش کردن بازی مواجه خواهید شد. البته این مورد غافلگیرکننده نیست، چرا که TiMi Studios پیش از این نسخه‌ی موبایلی PUBG را هم توسعه داده بود. در کالاف دیوتی موبایل شاهد دو واحد پولی مجزا هستیم: Credits با گیم‌پلی به دست می‌آید و COD Points باید با پول واقعی خریداری شود. در بازی یک فروشگاه وجود دارد که به شما اجازه‌ی خرید سلاح‌ها، پوسته‌ها، اسپری‌ها و کارت‌های XP را می‌دهد. جنبه‌ی دیگر فروشگاه بازی  لوت باکس‌ها هستند. شما می‌توانید این لوت باکس‌ها را خریداری کنید. رویداد های شانسی هم به مانند گردونه هستند که با پرداخت مقداری از پول cod point بازی می توانید آیتم های آنها را به صورت شانسی بدست بیاورید. کالاف دیوتی موبایل در واقع بهترین شوتر موبایلی است که می توانید تجربه کنید.

نویسنده:محمد امید سعادتی

جدید ترین نسخه سری بازی های call of duty یا ندای وظیفه یعنی کالاف دیوتی ونگارد منتشر شد و بازخورد های مثبت و منفی مختلفی داشت. اگرچه بیشتر منتقدین بر سر این موضوع که ونگارد فقط یک شوتر اول شخص متوسط است نظر شان یکسان بود ولی بعضی از منتقدین هم بودند که این بازی را تحسین می کردند و عده ای هم آن را تخریب. در این وضعیت بهتر است نقد ایرونی سنتر را هم بخوانید تا بتوانید برای تجربه این بازی تصمیم بگیرید.

تاریخ انتشار: ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱

استودیو سازنده: Sledgehammer Games

ناشر: Activision

پلتفرم ها: پلی استیشن ۵٫ ایکس باکس سریز ایکس. ایکس باکس سریز اس. پلی استیشن ۴٫ ایکس باکس وان. مایکروسافت ویندوز.

موتور ساخت: IW Engine

سری بازی های کالاف دیوتی سه بخش اصلی دارند. بخش کمپین( Campaign) بخش مولتی پلیر یا همان بخش آنلاین( Multiplayer) و بخش زامبی(zombie) که قرار است در این مقاله این سه بخش اصلی بررسی شوند.

کمپین داستانی: 

بخش داستانی بازی به صورت کلی چهار شخصیت اصلی دارد. آرتور کینگزلی. لوکاس ریگز. وید جکسون. پولینا پتروا. این چهار نفر به عنوان یک گروه وظیفه دارند به یک قظار در هامبورگ حمله کنند و پروژه مخفی به نام ققنوس(Phoenix) را شناسایی و نابود کنند. در ادامه به شخصیت پردازی هر کدام از این چهار نفر می پردازیم.

اول از همه آرتور کینگزلی(Arthur Kingsley):

قطعا در راس هر گروهی سرگروه اون تیم قرار داره. آرتور کینگزلی فرمانده گروه Task Force One است و برای ارتش بریتانیا می جنگد. اما اصالت کامرونی دارد. او از همان سن نوجوانی برای داشتن سواد حرف زدن به چندین زبان مختلف توسط دوستان و خانواده مورد تحسین قرار گرفته و می‌تواند فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، پرتغالی و بانتو صحبت کند. او در زمان کودکی داستان سه تفنگدار را بیشتر از هر قصه‌ای دوست داشت و بعد از تحصیل در دانشگاه کمبریج انگلستان به نیرو ارتش آن کشور پیوست تا در جنگ جهانی دوم وظیفه خود را انجام دهد. شاید از خودتان بپرسید چرا کینگزلی فرمانده این گروه است؟ دلیل انتخاب شدن کینگزلی برای این وظیفه نیز حس مسئولیت‌پذیری است که در مقابل ماموریت خود دارد؛ به نحوی که مطمئن می‌شود که کار حتما کامل و درست انجام شده است.

وید جکسون( wade jackson)

بهترین خلبان ایالات متحده آمریکا و یکی از خطرناک ترین تهدیدات هوایی برای دشمن. وید جکسون. او وقتی نوجوان بود به دنبال عشق سرعت با ماشین های مسابقه ای پیست ها مسابقه می داد. او با مهارت و ریسک پذیری از مسیر هایی گذر می کرد که هیچکس حتی به رد شدن از اون ها فکر نمی کرد! با این وجود طولی نکشید که او لذت واقعی از سرعت را در آسمان آزاد پیدا کرد؛ جایی که می‌توانست برای خود هرقدر که می‌خواهند تند برود و کسی جلودار او نباشد! وید جکسون بعد از دوران دبیرستان به استخدام نیرو هوایی آمریکا درآمد و سپس در جنگ جهانی دوم به نیروهای متحد پیوست. او برای استعداد ویژه خود در روزهای پایان جنگ به جمع شخصیت های Call of Duty: Vanguard اضافه شده و تحت فرمان آرتور کینگزلی قرار گرفت تا در کنار سایر هم‌تیمی‌های تسک فورس ویژه قرار بگیرد.

پولینا پتروا( polina petrova) 

پولینا سرباز انتخاب شده نیست، بلکه دست تقدیر او را در شهر استالینگراد قرار داده تا طی وقایع خونین جنگ جهانی دوم مجبور شود تا سلاح به دست گرفته و انتقام بگیرد! در واقع شاید همین باعث خاص و متفاوت بودن او می‌شود؛ سلاح عضوی از بدن او شده است.

جنگ برای خانواده پتروا یک مسئله شخصی است، چراکه پولینا دوران کودکی و نوجوانی خود را در استالینگراد با تمامی خاطرات تلخ و شیرین گذرانده بود و پس از مرگ مادرش، این شهر برای او به مهم‌ترین میراثی تبدیل شده بود که به دست سربازان نازی به خاک و خون کشیده شد. حال او دیگر به هیچکس اعتماد نمی‌کند و سلاح خود را نه برای جنگ، بلکه برای یک انتقام شخصی بلند می‌کند تا افرادی که خاطراتش را نابود کرده‌اند به سزای اعمالشان برساند.

شخصیت پولینا در واقع از یکی از سربازان واقعی روس در دوران جنگ جهانی دوم الهام گرفته شده که لیودمیلا پاولیچنکو (Lyudmila Pavlichenko) نام دارد. او به بانوی مرگ مشهور بوده و ۳۰۹ کشته تایید شده در این جنگ با سلاح تک تیرانداز Mosin Nagant را به ثبت رسانده که خود یک رکورد محسوب می‌شود!

لوکاس ریگز(lucas riggs)

لوکاس ریگز سرباز اهل شهر ملبورن استرالیا است که پیش از شروع جنگ جهانی دوم همراه با پدر و خانواده خود به دامداری مشغول بوده و به گوسفندان در مزرعه رسیدگی می‌کرده است. با این حال وقتی که خطری جهان را تهدید کرد، او هرگز از تصمیم خود برای رفتن به این جنگ صرف نظر نکرد! در واقع لوکاس ریگز ترجیح می‌دهد تا به جای حرف زدن با کارهای خود به دیگران نشان دهد که چه منظوری دارد. حال این برای دوستان می‌تواند به معنای شادی جشن باشد، و برای دشمنان به معنای منفجر کردن یک گردان پر از سرباز نازی که تکه پاره می‌شوند!

در گروه ونگارد هر سرباز به دلیلی خاص انتخاب شده و هرکدام قابلیتی دارند. برای مثال تاکنون با آرتور کینگزلی یه عنوان یک فرمانده و پولینا پتروا در نقش یک اسنایپر بی‌نظیر آشنا شده‌اید، اما جالب است بدانید که ویژگی لوکاس در ساختن مواد منفجره و قرار دادن آن‌ها زیر تشکیلات دشمن خواهد بود!

در نگاه اول این گروه بسیار جذاب هستند. تیمی متشکل از ۴ نظامی خبره چهار کشور مختلف( بریتانیا.روسیه.آمریکا و استرالیا) ولی چه نکته ای باعث می شود ما این داستان این بازی را مضحک بدانیم؟ روایت داستان به شدت بد! سریع و بی کیفیت. این دو کلمه تمام چیزی است که باید از روایت داستان ونگارد بدونید.

یکی از نکات مثبت بزرگ کالاف دیوتی ونگارد گیم پلی آن است که در حال حاضر بین شوتر های نظامی کاملا بی رقیب است. ترکبیب عالی سیستم های مختلف گیم پلی باعث شده با یک بازی بی نقص از نظر گیم پلی طرف باشیم. جلوه های صوتی فوق العاده هم در این راه شما را همراهی می کنند.

اگر فقط به خاطر گیم پلی به سراغ کالاف دیوتی می روید این بازی شما را سیر خواهد کرد. اما از نظر داستانی به قدری ضعیف ظاهر شده که نمی توانید لذت کاملی ببرید.

مراحل جذاب بحش کمپین: استالینگراد و برلین

بخش مولتی پلیر( Multiplayer) 

شاید بهترین توصیف برای حالت چندنفره ونگارد که قطعا مهم‌ترین بخش آن برای افرادی است که می‌خواهند به‌شکلی طولانی‌مدت از بازی لذت ببرند، این باشد که بگوییم این نسخه دقیقا همان مسیر نسخه‌های مدرن وارفر و کلد وار را، این بار در فضای جنگ جهانی دوم ادامه داده است. به بیان دیگر، اگر انتظار نوآوری بزرگ و خاصی را در این بخش داشتید، ونگارد چیز خاصی برای ارائه کردن نخواهد داشت ولی برای طرفداران دو نسخه قبلی، شاهد تجربه آشنا و کماکان جذابی هستیم که یک سری بهبود‌های جزئی هم داشته است. حالت‌های کلاسیک کال آو دیوتی از Team Deathmacth گرفته تا هاردپوینت و دامینیشن در این نسخه هم وجود دارند و کنار آن‌ها، شاهد موارد جدیدی مثل Patrol یا Champion Hill هم هستیم. به مانند نسخه های پیشین هم می شود اسلحه ها را شخصی سازی نمود. اما این بار با تجهیزات جنگ جهانی دوم!

تعداد نقشه های بخش مولتی پلیر ونگارد قابل قبول است و این بخش را به نوعی لذت بخش می کند.

بخش زامبی(zombie) 

در این نسخه بخش زامبی‌ها کمی تغییرات داشته و به‌جای ساختاری که در کلد وار ارائه می‌کرد، بازیکنان را وارد یک محیط هاب‌مانند می‌کند و پس از آن ازطریق پورتال‌های موجود، می‌توانید به نبرد با زامبی‌ها بروید و مأموریت هر پورتال را انجام دهید؛ مأموریت‌هایی مثل زنده ماندن دربرابر حمله زامبی‌ها برای مدت‌زمان مشخص یا رساندن سنگ‌هایی مخصوص به محل تعبیه‌شده. با اینکه کماکان کشتن این موجودات ترسناک در ونگارد هم جذابیت خوبی دارد، ولی حالت زامبی بازی فعلا از حیث محتوا گستردگی خیلی خاصی ندارد و صرفا به یک تجربه بقا‌مانند محدود می‌شود. بنابراین در حال حاضر می توان این بخش را بی محتوا خطاب کرد. چون به واقع چیزی جز یک تجربه تکراری نخواهد بود.

بررسی کلی: 

نکات مثبت:

شخصیت های جذاب

گیم پلی بی نقص

جلوه های صوتی به شدت با کیفیت اسلحه ها و شلیک گلوله

بخش چند نفره قابل قبول

نکات منفی:

روایت داستان مضحک
ویلن نه چندان کاریزماتیک و فاقد جذابیت
بخش شخصی سازی اسلحه ها می توانست بهتر باشد.
افت فریم و دیر لود شد بافت ها
فقر محتوا در بخش زامبی
بهینه نبودن نسخه کامپیوتر

نمره ایرونی سنتر به این بازی: ۷٫۴ از ۱۰

نویسنده: محمد امید سعادتی

گایا{Gaea) به همراه برادرش چتون(Chthon) اولین افراد از نژاد خدایان بزرگ(Elder Gods) هستند.( برای آشنایی بیشتر با شکل گیری اون ها میتونید این مقاله رو بخونید) قطعا بار ها اسم او را شنیده اید. اما میدانید چه قدرت هایی دارد؟ چه کار های مهمی انجام داده است؟ اگر جواب این سوالات را نمی دانید با ادامه این مقاله همراه ایرونی سنتر باشید.

خالقین: استیو انگلهارت.دان هاک

اولین حضور: Doctor Strange (Vol. 2) #6(انتشار فوریه ۱۹۷۵) 

سن او در کمیک ها: از اول خلقت کره زمین( تقریبا ۵ میلیارد سال) 

نژاد: خدایان بزرگ(Elder Gods).نیمه الهه.نهاد کیهانی

وضعیت در حال حاضر: زنده

داستان شخصیت:

گایا یکی از خدایان بزرگی بود که قبل از ظهور هر گونه حیات در زمین به وجود آمد. او و برادرش Chthon در توده‌های زمین ساکن بودند که بر الگوهای زمین‌شناسی تأثیر گذاشت.( در واقع گایا یکی عوامل شروع زندگی موجودات در کره زمین است)

شروع فعالیت های مهم گایا: 

بقیه خدایان، با الگوبرداری از ست، شروع به خوردن یکدیگر کردند، روندی که همه را به جز Gaea به شیاطین تبدیل کرد. گایا که نگران آن بود که اشکال حیات ارگانیک زمین را به خطر بیندازد، دمیورژ را احضار کرد و با آن “جفت گیری” کرد تا اولین پسرش، خدای خورشید آتوم را به دنیا آورد، که به شکل دموگروج خداخوار، همه چیزها را بلعید. شیاطین همه نابود شدند، به جز آنهایی که به خدایانی دیگر مانند ست و چتون فرار کردند. سپس گایا با خود زمین ادغام شد و خود را وقف هدایت تکامل کرد. آتوم رفت تا در خورشید زندگی کند.

میلیون ها سال بعد، Gaea تصمیم گرفت که اجازه دهد دایناسورها منقرض شوند تا پستانداران به جای آنها تکامل یابند. این باعث عصبانیت ست(set) شد که از آنها قدرت گرفت. او دایناسورها را وادار کرد تا همه پستانداران را شکار کنند، بنابراین گایا دموگروج را احضار کرد تا با او برخورد کند. نبرد آنها باعث انقراض دایناسور ها شد. در نهایت ست دوباره از زمین تبعید شد.

همچنین گایا به نژاد آسمانی ها(Celestials) دستور داد وظیفه حفاظت از زمین در مقابل حمله سربازان ست(set) را به عهده بگیرند.

داستان گایا و آزگارد چیست؟ 

گایا جزو مادران آزگارد است. آزگارد یک پدر دارد( اودین) اما سه مادر دارد. فریا(Freyja) گایا(Gaea) و ایدون(Idunn) مادران آزگارد هستند. این افراد سه جنبه زنان آزگارد هستند. گایا جنبه مهربانی. فریا جنبه خودمختاری و قدرت زنان. ایدون هم جنبه دوشیزگی و پاک دامنی. وظیفه این زنان حفاظت از آزگارد در نبود اودین است. البته این زنان هر کدام مادر یک سوم از آزگارد و مادران برتر هستند.

اما می رسیم به مبحث بسیار مهمی. ثور پسر گایا است؟ باید بگوییم بله. گایا مادر ثور است و حتی در مراسم تاج گذاری او شرکت کرده است.

قدرت های گایا: 

Gaea دارای قدرت های عرفانی بزرگی است که ماهیت آن تعریف نشده است. Gaea می تواند از هر تعداد اثر طبیعی یا جادویی که مربوط به خود زمین است استفاده کند. این قدرت ها به شرح زیر است:

جذب انرژی معنوی: او می تواند از انرژی های معنوی همه موجودات زنده زمین استفاده کند زیرا همه این موجودات بخشی از جوهر زندگی او هستند.

کنترل طبیعت: او می تواند نیروهای طبیعت روی زمین مانند طوفان ها و فعالیت های آتشفشانی را فرماندهی کند

(پی نوشت: قدرت های گایا را با EGO( سیاره زنده) اشتباه نگیرید. ایگو یک سیاره است اما گایا یک الهه کنترل کننده سیاره است.)

شفابخشی: Gaea به داشتن قدرت زیادی در بهبود موجودات زنده زخمی و رشد موجودات زنده معروف است. اگر موجودی بر روی کره زمین باشد و گایا بخواهد که آسیب نبیند. حتی قدرتمند ترین شیاطین هم نمی توانند به آن شخص آسیبی برسانند!

تله کینزی: قدرت تله کینزی او حیرت انگیز است. بلند کردن پتک ثور راحت ترین کار برای گایا است( یادمان نرود که خیلی از افراد قدرتمند در تله کینزی نمی توانند پتک ثور را جا به جا کنند) او حتی به طور اتفاقی و فقط با اشاره دست توانست ۴ موجود قدرتمند که به آنها original Defenders گفته میشد را از دنیا پاک کند!

اهدای قدرت: گایا همچنین می‌تواند قدرت عرفانی را به جادوگرانی که می‌دانند چگونه او را برای این کار دعوت کنند، ببخشد. همچنین در طول جنگ آشوب، گایا مقداری از قدرت خود را به هرکول داد تا با میکابوشی مبارزه کند. این قدرت به هرکول اجازه داد تا آسیب چندجانبه ای را که میکابوشی پس از به دام افتادن او وارد کرده بود، ترمیم کند.

تغییر چهره: گایا به صورت کلی برای حضور بر روی کره زمین یا آزگارد از دو چهره استفاده می کند. در چهره اول او معمولاً به عنوان یک زن جوان با موهای بلند مشکی و چشمان آبی ظاهر می شود. اما در نقش زنی به عنوان جورد به عنوان یک زن جوان با موهای بور و چشمان آبی ظاهر می شود. اگرچه او در مقابل نژاد های مختلف با چهره های مختلفی دیده می شود. برای مثال یک شخص سیاه پوست گایا را سیاه پوست میبیند. یا یک شخص آسیایی تبار او را آسیایی میبیند.

به راستی که گایا جزو قدرتمند ترین موجودات کیهانی و اساطیری مارول است.

حالا درسی را یاد بگیرید که همیشه از آن می ترسیدید. اگر می خواهید همه خلقت را نجات دهید … به فراتر از هر زندگی نگاه کنید. بگذار کسانی که باید سقوط کنند، سقوط کنند. روبه روی هر برگ مرده عزاداری کن. اما برای متوقف کردن آن مکث نکنید. در عوض، شما دوباره ایجاد می کنید. از خاکستر و مرگ بساز. از تاریکی و هرج و مرج خلق کنید. اینگونه بود که هستی برای زندگی جنگید. خودت را بازسازی کن و برخیز

نویسنده:محمد امید سعادتی

احتمالا تا الان اسم این شخصیت به گوش تان نخورده است. یا اگر خورده است اطلاعات زیادی راجب او ندارید. منبع خلقت اتوم با خدایان بزرگ و قدرتمندی یکسان است. که به اصطلاح خدایان بزرگ(Elder Gods) نامیده می شوند. اگر می خواهید اطلاعات جامع و کاملی از او بدست بیاورید در ادامه این مقاله با ایرونی سنتر همراه باشید.

خالقین: آلن زلنتز.باب هال

اولین حضور: Thor #300( انتشار اکتبر ۱۹۸۰) 

سن او در کمیک ها: تقریبا یک میلیارد سال 

نژاد: خدایان بزرگ. خدایان مصر. شورای خدایان

وضعیت در حال حاضر: زنده 

در دنیای کمیک خلق شده توسط: گایا

داستان شخصیت: 

میلیارد ها سال پپیش. اندکی بعد از تولد زمین دمیورژ(Demiurge) نیروی حیاتی زیست کره زمین.این سیاره را با ذات خود کاشت و رشد داد و خدایان بزرگ را ایجاد کرد. از مهم ترین این خدایان می توان به ست(Set) و چتون(Chthon) و گایا(Gaea) اشاره کرد. با گذشت زمان، خدایان بزرگ به شیاطین تبدیل شدند، با یکدیگر جنگیدند و برای قدرت و نفوذ مبارزه کردند. گایا که فاسد نشده بود، از امنیت حیات جدیدی که در اقیانوس‌های زمین شکل می‌گیرد می‌ترسید. او نزد دمیورژ رفت و از او خواست که وسیله ای برای غلبه بر شیاطین در او ایجاد کند. او وارد اعماق زمین شد و آتوم را به دنیا آورد، اولین نفر از نژاد خدایانی جدید. آتوم به دور زمین رفت، شیاطین را کشت و انرژی آنها را جذب کرد، ظاهری هیولایی به خود گرفت و به دموگورگ( Demogorge)تبدیل شد. آتوم پس از انجام وظیفه خود به آسمان رفت، انرژی ذخیره شده در بدن خود را آزاد کرد و به سمت خورشید عقب نشینی کرد. او بعد ها به عنوان خدای مصری آمون را پرستیده شد.

کمک به گایا: 

با تعیین دایناسورها به عنوان یک بن بست تکاملی، گایا تمرکز خود را بر روی پستانداران معطوف کرد و اجازه داد دایناسورها از بین بروند. ست(set) که قدرت خود را از آنها گرفته بود، دایناسورها را برای حمله به تمام پستانداران روی زمین به تلافی فرستاد. گایا ناامید، آتوم را احضار کرد تا از او و پستاندارانش محافظت کند. آتوم که با سرعتی بیشتر از نور از خورشید بیرون آمد، مستقیماً به داخل سر ست(set) پرواز کرد و سر او را از تن جدا کرد. انرژی زیادی که ست منتشر کرد باعث شد آتوم بار دیگر به Demogorge تبدیل شود. ست از این حمله جان سالم به در برد و سر از دست رفته را با دو سر جایگزین کرد. دموگورج و ست به نبرد خود برای میلیون ها سال بعد ادامه دادند و در پایان آن، ست هفت سر رشد کرده داشت و همه دایناسورها مردند. ست که ضعیف شده بود به بعد و دنیای خودش فرار کرد. کار آتوم تمام شد و بعد از تخلیه انرژی دوباره به خورشید بازگشت.

تبدیل شدن به آمون را: 

سرانجام آتوم به زمین بازگشت و جنبه آمون را به خود گرفت. آتوم، خدایان انئاد را که در مصر باستان و دیگر بخش‌های آفریقا پرستش می‌شدند، داد. در حدود ۱۰۰۰ پس از میلاد، آمون را در گردهمایی شورای خدایان برای بحث در مورد آمدن میزبان سوم آسمانها شرکت کرد.

( پی نوشت: انئاد خدایان مصر هستند که از هلیوپولیس آسمانی، ابعاد کوچکی در مجاورت زمین می آیند. یک پیوند بین بعدی بین هلیوپولیس و زمین در مصر واقع شده است. آنها از ۱۰۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح توسط انسان های مصر پرستیده شده اند)

آخرین حضور این شخصیت به عنوان Demogorge:

ثور و دو خدای دیگر در طی سفری به مکانی فراتر از زمان و مکان که خدایان فراموش شده پس از مرگ به آنجا رفتند و توسط دموگورگ مصرف شدند، با آتوم به عنوان دموگورگ روبرو شدند. ثور و متحدانش توسط دموگورگ بلعیده شدند و راه خود را از طریق گورستانی طی کردند که در آن خدایان در زنجیر هایی بسته شده بودند و ذهن شان تیره شده بود. ثور در نهایت با ضربه زدن به قلبش با میولنیر توانست Demogorge را شکست دهد و از طریق یک پورتال به زمین فرار کرد.

قدرت ها و قابلیت ها: 

آتوم دارای توانایی های مافوق بشری مختلفی است که در پانتئون های خدایان مختلف زمین مشترک است. با این حال، او به طور قابل توجهی از اکثریت قریب به اتفاق آنها قدرتمندتر است:

جذب و دگرگونی: اگرچه Atum در حال حاضر بسیار قدرتمند است، اما این توانایی را دارد که به معنای واقعی کلمه خدایان دیگر و همچنین شیاطین را جذب و مصرف کند. در نتیجه، بدن آتوم اساساً از این موجودات جذب شده مانند غذا تغذیه می‌کند و در نتیجه، قدرت‌های آنها به بدن او اضافه می‌شود و در نتیجه تمام قدرت‌های او فراتر از حد آنها افزایش می‌یابد. با این حال، اگر او انرژی زیادی جذب کند، به Demogorge تبدیل می شود، که یک وحشی بزرگ و تقریباً غیرقابل توقف است. بعد از اینکه آتوم خود را از این انرژی اضافی پاک کرد، می تواند به حالت عادی خود باز گردد.

قدرت مافوق بشری: آتوم دارای قدرت فرا انسانی گسترده ای است که محدودیت های آن مشخص نیست. با این حال، اعتقاد بر این است که قدرت بدنی او از هر عضوی از خدا یا شیطان پانتئون زمین بیشتر است. از این رو، Atum در نهایت قادر است بیش از ۱۰۰ تن را بلند کند.

سرعت مافوق بشر: آتوم قادر است با سرعت هایی بدود و حرکت کند که فراتر از محدودیت های فیزیکی حتی بهترین انسان ها یا بیشتر خدایان دیگر است. در این زمینه او برتری نسبی به مابقی خدایان دارد.

استقامت فوق بشری: ماهیچه های پیشرفته آتوم در طول فعالیت بدنی سموم خستگی تولید نمی کند و به او استقامت بی حد و حصر مافوق بشری می دهد. چه چیزی وحشتناک تر از هیولای جهان خواری است که هیچگاه خسته نمی شود؟

دوام فوق بشری: Atum در برابر انواع آسیب های فیزیکی بسیار مقاوم است. حتی بدون تبدیل شدن به Demogorge، آتوم می تواند در برابر حملات برخی از قدرتمندترین خدایان و شیاطین زمین بدون آسیب دیدن مقاومت کند. آتوم می تواند به طور کامل و آسان در برابر دما و فشار درون یک ستاره و خلاء اعماق فضا به طور نامحدود زنده بماند.

چابکی فوق بشری: چابکی، تعادل و هماهنگی بدنی Atum تا سطوحی افزایش می‌یابد که فراتر از محدودیت‌های فیزیکی طبیعی خدایانی مثل هرکول می شود!

فاکتور شفابخشی: اگرچه او عملاً آسیب ناپذیر است، اما ممکن است آتوم دچار آسیب فیزیکی شود. با این حال، بدن او قادر است بافت های آسیب دیده یا تخریب شده بدن را سریعتر و گسترده تر از سایر خدایان بازسازی کند، حتی تا حدی که اندام های از دست رفته به راحتی دوباره رشد کنند.

جاودانگی همه جانبه: آتوم، مانند برخی از خدایان پانتئون روی زمین، از نظر عملکردی جاودانه است به این معنا که کاملاً از تأثیرات پیری مصون است. او همچنین از همه بیماری ها و عفونت های زمینی هم مصون است.

پرواز: آتوم، حتی زمانی که به Demogorge تبدیل شده است، می تواند در هوا یا حتی در اعماق فضا پرواز کند. حد بالایی سرعت پرواز او مشخص نشده است، اگرچه او می تواند به سریعتر از سرعت نور دست یابد.

دستکاری انرژی: Atum قادر است مقادیر زیادی انرژی را برای اهداف متعددی دستکاری و کنترل کند، اگرچه تنها تعداد کمی از آنها آشکار شده است، در سطحی که حداقل با خدایان مانند اودین و زئوس برابر است. Atum می تواند مقادیر عظیمی از انرژی خورشیدی را دستکاری کند، معمولاً به شکل نور شدید یا گرما که در واقع با دمای خود خورشید رقابت می کند. آتوم همچنین قادر به پرواز حتی در حالت انسانی است.

( پی نوشت: اتوم مهارت خاصی در مبارزه کردن ندارد. اما طیف وسیع قدرت های او باعث می شود نیازی به یادگیری هیچ مهارت مبارزه ای نداشته باشد)

او جزو خدایان بسیار قدرتمند است.

اگر غول ها برنده شوند… اگر المپ سقوط کند… آنگاه محور کیهانی جابه جا می شود. و خدا خوار میاید!

نویسنده: محمد امید سعادتی

بعد از انتظار فراوان سومین فیلم از سه گانه فیلم های مرد عنکبوتی در دنیای سینمایی مارول(mcu) منتشر شد. منتظر غافلگیری بودید؟ خب باید بگم این فیلم یکی از غافلگیر کننده ترین فیلم های ابرقهرمانی دنیای سینمایی مارول. اما این غافلگیری جنبه مثبتی داره؟ بریم ببینیم این غافلگیری ها چه وجهی دارن. پس با ایرونی سنتر همراه باشید.

هشدار: این مقاله سرتاسر اسپویل است. 

اول از همه نمرات فیلم مرور می کنیم. خلاصه ای از داستان بازگو می کنیم و بعد به سراغ نقد و بررسی فیلم میریم.

نمرات فیلم: 

Metacritic: 71

Rotten Tomatoes: 95

imdb: 9.2

خلاصه داستان: هویت مرد عکبوتی لو رفته است. او بعد از مشکلات فراوانی که برایش پیش میاید و اتفاقات بدی که برای دوستانش میفتد سعی می کند تا با دکتر استرنج ارتباط بر قرار کند……

داستان فیلم چندان قوی شروع نمیشه. بدون هیچ مکثی  دقیقا از آخر قسمت قبلی شروع می شود. بسیار از هم گسسته و شلوغ.( که با رفتن به خانه عمه می حتی شلوغ تر هم می شود!) البته این فیلم به هیچ وجه نیازی به شروع قوی ندارد. شروع این اثر فیلم Spider-Man: Far from Home بوده است و No Way Home مانند قسمت دومی برای دور از خانه است به همین دلیل بهتر است توجه زیادی به قوی یا ضعیف بودن این شروع نداشته باشیم. برگردیم به نقد. به طرز عجیبی شاهد پخته شدن تام هالند در نقش مرد عنکبوتی هستیم. از نظر بازیگری تام هالند بسیار قوی تر شده است طوری که در بعضی از سکانس ها واقعا باور می کنیم او از اول زندگی اش برای مرد عنکبوتی بودن متولد شده است. شیمی بین او و ام جی( با بازی زندایا کلمن) جذابیت خاصی دارد که اخیرا کمتر در فیلم های ابرقهرمانی شاهد آن بوده ایم. ند هم به عنوان بهترین دوست پیتر پارکر( و البته شاید چاق ترین اشنای پیتر) واقعا نقش آفرینی ویژه ای دارد. گاها شاید حضورش مسخره باشد اما اصل شخصیت او همین است که مسخره باشد! و اگر فکر می کنید که او در این فیلم بسیار مضحک است باید بگویم هدف طراحی این شخصیت هم مسخره و مضحک بودن است! بعد از دیدن عکس یکی از غافلگیری ها نقد ادامه میدیم….

مت مورداک حضور کم اما بسیار بسیار جذابی دارد. آیا این قرار است شروعی باشد برای حضور دردویل در فیلم های مارول؟

میرسیم به عمه می و هپی هوگان. آن ها به تازگی به هم زده اند اما هنوز هم هپی علاقه زیادی به عمه می دارد. عمه می جزو بزرگ ترین مکملین پیتر در طول داستان است. راهنمای پیتر و کسی که او را بزرگ کرده است این بار وظیفه خود می داند در این بحران سخت حکم مادری مهربان را برای پیتر داشته باشد. مادری که هیچوقت پیتر نداشته است اما عمه می سعی می کند همانی باشد که پیتر نیاز دارد. یک دوست خوب. یک پشتیبان. و از همه مهم تر یک مادر دلسوز. ولی در موقعی که پیتر سردرگم می شود و نیاز بسیار زیادی به عمه می پیدا می کند……. او…… پیتر را یا بهتر بگویم دنیای فانی را ترک می کند. گرین گابلین باعث مرگ عزیز ترین فرد زندگی مرد عنکبوتی می شود. خشم فراوانی برای پیتر پارکر به وجود میاید که غیر قابل توصیف است. بریم دو تا غافلگیری دیگه هم ببینیم و برگردیم……..

یکی از موضوعاتی که باعث می شود سکانس های احساسی فیلم ریتم خوبی نداشته باشند  موسیقی ها است. یکی از بزرگ ترین ضعف های این فیلم نداشتن یک موسیقی با کیفیت است. حداقل در سکانس های درام و تراژیک. البته از انصاف نگذریم موسیقی های سکانس های اکشن به خوبی کار شده اند و حسابی هیجان و آدرنالین به خون مخاطب تزریق می کنند. متاسفانه جلوه های ویژه این اثر یکی دیگر از نکات منفی است که می توان بهش اشاره کرد. کافی است طراحی دکتر کانرز این فیلم را با تانوس در فیلم قبلی انتقام جویان مقایسه کنید تا متوجه بشید جلوه های ویژه فیلم مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست نسبت به فیلم های قبلی مارول ضعف های بزرگی دارد. در مجموع می توان گفت این فیلم از نظر داستان پردازی در حد قابل قبولی است و با استفاده از شخصیت پردازی های مناسب توانسته ریتم عالی را شکل دهد که سرانجام آن یکی از بهترین فیلم های مرد عنکبوتی است.

نکات مثبت فیلم: 

بازیگری تام هالند

شیمی بین شخصیت های اصلی مثل پیتر و ام جی و ند 

طراحی مبارزات

استفاده درست از پتانسیل غافلگیری ها 

نکات منفی:

موسیقی های نا به جا و در بیشتر مواقع بد 

جلوه های ویژه می توانست بهتر باشد

پبشبرد داستان بسیار کند است 

نمره ایرونی سنتر به این فیلم: ۸٫۸

نویسنده: محمد امید سعادتی

Metacritic

Rotten Tomatoes

IMDb