رستم فرخزاد فرمانده ایرانی

رستم فرخزاد پسر سپهبد فرخ هرمز سردار معروف و مدبر و دلیر اواخر عهد ساسانی بود. در منابع گوناگون تاریخی او را «رستم سپهبد»،«رستم اسپهبدان»،«رستم فرخ هرمز» نیز نامیده اند. رستم فرخزاد فرمانروای ایالت خراسان بزرگ، فرزند سپهبد فرخ هرمز، از سرداران دلیر اواخر ساسانیان بود. فرخزاد، برادر رستم، نیز شخص بانفوذی بود و خسرو پرویز به او اعتماد زیادی داشت. از آنجایی که اسپهبدان اصالتاً از خراسان بودند، حضور آنان در آذربایجان (و تولد رستم در آنجا) نشان از قدرت آنان در سپهر سیاسی ایرانشهر بوده‌است.

در سال ۶۳۰ و در زمان سلطنت آذرمی‌دخت، رستم فرخزاد به خون خواهی پدرش، که به دست آذرمیدخت به قتل رسیده بود، به تیسفون لشکر کشید و پس از تصرف تیسفون، آذرمیدخت را برکنار کرده و پوراندخت خواهر وی را بار دیگر بر تخت نشاند. رستم فرخزاد در این زمان به راحتی می توانست بر تخت شاهی بنشیند و خود را شاه بنامد و از آنجایی که تمام ارتش از او حمایت می کردند، بر تخت نشستن کاری بس آسان بود. ولی از آنجایی که رستم فرخزاد بسیار خردمند بود، پوراندخت را بر تخت شاهی نشاند. رستم فرخزاد در این زمان با تلاش فراوان توانست فراکسیوس های پهلو (که خود هم اکنون رهبر آن بود) و فراکسیوس پارسی را پس از مدت ها با هم آشتی داده و متحد کند. در این زمان پوراندخت نیز در اتاق خواب خود کشته شد. (بزرگان او را با بالش خفه کرده بودند)

رستم فرخزاد پس از قتل پوراندخت، در واقع کسی از خاندان سلطنت باقی نمانده بود که بر تخت شاهی بنشیند (کشتار دلخراش شیرویه ایران را از وجود افراد لایق محروم کرد) پس از مدتی خبر آوردند که یکی از نوه های خسرو پرویز که از کشتار شیرویه جان سالم به در برده بود، زنده است.
رستم فرخزاد فرستاده هایی برای پیدا کردن یزدگرد ارسال کرد و پس از یافتن وی که خردی ۱۱ ساله بود، او را به شهر استخر (جایی که اولین پادشاه ساسانی تاج بر سر نهاد) بردند و در آنجا توسط موبدان موبد تاج بر سر وی نهادند و با این کار نشان دادند که دوران هرج و مرج به پایان رسیده است. در این زمان بود که اعراب به مرزهای ساسانیان حمله کردند.

اگرچه ساسانیان دچار هرج و مرج بودند و کسی باور نمی کرد که اعراب به نیرومند ترین کشور جهان آن زمان یعنی امپراتوری ساسانی حمله کنند و این حمله به نوعی خودکشی قلمداد می شد. اما بر خلاف انتظار در جنگ های مرزی ساسانیان با اعراب پیروزی ازآنِ سپاهیان عرب بود چرا که در بیشتر این جنگ ها، بخش عمده سپاه ایران از نژاد عرب بودند و هنگام نبرد به هم نژادان خود می پیوستند و باعث شکست ایرانیان می شدند و دربار ساسانی هم با شورش های داخلی و دسیسه های دربار گرفتار شده بود و نمی توانست به موقع سپاهی به یاری شهرهای مرزی بفرستد و بیشتر شهرهای مرزی نیز که امیدی به دولت مرکزی نداشتند، تسلیم می شدند.

رستم فرخزاد در سال ۶۳۶ میلادی از سوی پادشاه ایران، یزدگرد سوم مامور جمع آوری سپاه برای جنگ با اعراب و بیرون راندن آنها از مرزهای ایران شد. سپاهیان رستم به فرماندهی بهمن جادویه می جنگیدند. در این جنگ که به جنگ پل نیز شهرت داشت سپاه اعراب به سختی شکست خوردند و متواری شدند. یکسال بعد از این شکست، عمربن خطاب خلیفه دوم مسلمین، سپاه بزرگ دیگری را برای حمله به ایران آماده کرد که فرماندهی آن را سعد بن ابی وقاص برعهده داشت و دوباره رستم فرخزاد به فرماندهی سپاه ایران انتخاب شد. رسام درفش کاویانی را در مقابل خود قرار داد و دو لشکر در قادسیه رودرروی یکدیگر قرار گرفتند.

به گفته منابع تاریخی، جنگ قادسیه در ۴۰ کیلومتری شهر نجف امروزی در گرفت و ۴ روز و شب به درازا کشید. به علت اضافه شدن ۶۰۰۰ هزار نفر سرباز سوری به نیرو های اعراب در روز سوم و اینکه توفان شن به سوی نیروهای ایران بود سرانجام ارتش ایران از هم پاشید. در اوج نبرد چندین تن از جنگاوران اعراب به نام های(عمربن معدی کرب، طلیحه بن خولید اسدی، قرط بن جماح عبدی و ظرار بن آزور اسدی) به رستم حمله کردند و به نقلی زهیر بن عبد شمس و به قولی غوام بن عبد شمس و هلال بن علفه به رستم فرخزاد حمله کرده و او را کشتند.

هنگامی که رستم را یافتند جای چند ضربه شمشیر بر تنش بود اما هیچ کس نمی داند که چه کسی رستم را به قتل رساند. او در سال ۶۵۱ میلادی کشته شد. تاریخ نگاران او را بزرگترین سردار ایرانی پیش از اسلام می دانند. رستم بر طبق روایات تاریخی نسبت به اسپهبدان زمان خود مدارای بسیاری با مردم داشت و مردم خراسان از او رضایت داشتند. او در واقع نایب السلطنه یزدگرد سوم نیز بود.

خبر مرگ رستم بار دیگر باعث هرج و مرج در شاهنشاهی ایران شد. بسیاری از کهنه سربازان ساسانی مانند پیروز خسرو، شهروراز جادویه، مردانشاه، سیاوخش و موتای دیلمی نیز یکی پس از دیگری در جریان اتفاقات گوناگون کشته شدند. یزدگرد سوم، آخرین شاهنشاه به رسمیت شناخته شده ساسانی نیز در سال ۶۵۱ به دست ماهوی سوری به قتل رسید و چندی بعد مسلمانان خراسان را نیز تصرف کردند. شاهنشاهی ساسانی پس از چهارصد و سی و یک سال به پایان رسید.

2 Comments
  1. […] کنار گذاشت. یزدگرد سوم برای پایان دادن به پیشروی اعراب رستم فرخزاد را مامور سرکوبی دشمنان ایرانی کرد. رستم که سرداری بزرگ […]

  2. سلام کاربر می‌گوید

    رستم فرخزاد از پشتونهای افغانستان بود که در آنزمان آنجا را خراسان بزرگ می گفتند به شدت نژاد پرست و ضد مردم فارس بود هزاران نفر را با طناب و زنجیر بسته جلوی سپاه قرار میدادند که بجنگند و کشته شوند تنفر از این آدم و حکومت ساسانی به قدری بالا بوده که شهرها یکی پس از دیگری تسلیم میشدند و اسلام را قبول میکردند

دیدگاه ها غیر فعال است.