تلقین و استعمار نوین

شخصیت انسان ها را باور ها و عقیده های انسان میسازد و به زندگی آنها جهت میدهد. پس اگر بخواهیم بر جوامع بشری حکومت کنیم، میبایست بر عقیده ها و باورهای آنها مسلط شویم. بعبارتی ساده تر در دوران استعمار نوین، سلطه گران به این نتیجه رسیده اند که به جای استفاده از زور و شلاق، میبایست باورها و عقیده های جوامع بشری را دستکاری کرد تا هرچه ایشان اراده کردند را بی اراده برایشان انجام دهند.

برای این منظور میبایست از راه تلقین، بذر مسموم یک فکر و پندار غلط را به مثابه یک ویروس در ذهن هدف کاشت و منتظر ماند تا این بذر رشد کرده و به عقیده تبدیل شود و شخصیت هدف را شکل دهد. فرایند تلقین بدین صورت است که ابتدا با ایجاد احساس ترس کاذب، احساس لذت کاذب، احساس مسئولیت کاذب، احساس پیروزی کاذب، احساس خطر کاذب و هر نوع احساس کاذب دیگر، فضایی غیرواقعی جهت خواب نمودن سوژه را فراهم می آورند.

زمانیکه هدف خواب و درگیر احساسات کاذبِ دستسازی که برای هدایت وی ساخته و پرداخته اند، شد، و به سمتی که کارگردانان این نمایش خواستند حرکت کرد و رویای ساخته شده را به غلط واقعیت تصور کرد، زمان تلقین فکر مسموم فرا رسیده است. آنگاه است که میتوانند هم فکر غلط خود را به هدف تلقین کنند و هم فکر صحیح وی را دزدیده و سوژه را به یک ربات بی اختیار که البته خودش فکر میکند دارای اختیار و آزادی است، تبدیل کنند.

برای خواب کردن سوژه و پدید آوردن فضاها و احساسات کاذبی که وی به اشتباه آنها را واقعی تخیل می کند، میبایست از زیردست ترین طراحان و معماران و دکوریسین ها و جاعلان استفاده کرد تا به کمک ایشان بتوان چندین طبقه از تناقض و رویا های تو در تو ساخت. به طوریکه هرگز نتواند از هزار توی تناقض ها و رویا هایی که برایش فراهم آورده اند بیرون آمده و به حقیقت برسد و هرگاه به حل یک تناقض و هزار تو نزدیک شد، بلافاصله با یک تناقض دیگر روبرو شده و سردرگم و گیج آمادۀ تلقین شود.

آنقدر دنیای کاذب را خوب طراحی میکنند که رویا برای سوژه به واقعیت تبدیل میشود و اربابان جعل که خود اسیر رویا نیستند و واقعیت را میدانند، میتوانند در این فضا به ناخودآگاه هدف دست یابند و آنرا دستکاری کنند. ناخودآگاه انسان ها از روی احساسات تحریک میشود و در وجود تمامی انسان ها احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه دارد، بنابراین اربابان جعل با تلقین فکر و دستکاری عقیده، ذهن را طوری دستکاری میکنند که سوژه تصور کند دارد کار درست را انجام میدهد.

حال به هدف خود دست یافته اند و توانسته اند با کاشت و کمک به رشد و پرورشِ بذر مسموم یک فکر غلط، باور و عقیدۀ مورد نظر خود را بسازند و سوژه را به حال خود رها کنند تا تمام عمر خواستۀ آنها را بدون کم و کاست اجرا کند. اینگونه است که به وسیلۀ تلقین، ویروسِ مورد نظر را در ذهن «علی محمد باب» یا «ابن تیمیه» کاشتند و صبر کردند تا رشد کند و به عقیده تبدیل شود و فرقه های ضالۀ بهاییت و وهابیت را پدید آورند و بدین ترتیب از بیشمار سرباز مفت و مجانی که حاضرند از جان و مال و ناموس خود برای اربابانی که هرگز آنها را نمیشناسند هزینه کنند، بهره مند میشوند.

اینگونه است که چندین خانوادۀ یهودی صهیونیست که جمعیتشان به یک دهم درصد جمعیت جهان نمیرسد، میتوانند بر دنیا حکومت کنند.

امروز لازم است همۀ مردم دنیا خواب و بیداری خود را محک زده، احساسات خویش را جهت جداسازی واقعی از کاذب، مورد بازنگری قرار داده و اجازه ندهند بذر یک فکر مسموم با ایجاد فضاهای غیرواقعی و تولید شبهه، در ذهنشان کاشته شود و رشد کند. سامانه ای که میتواند کاری کند میلیون ها انسان در دنیا از جیب خود خرج کنند و سمِّ مهلکی به نام سیگار را تهیه و استفاده کنند و مریضی و بدبویی و نکبت به همراه آمده از آنرا لذت تخیل نمایند، میتواند خیلی احساسات کاذب دیگری نیز پدید آورد.

دیدگاه ها غیر فعال است.