تئاتر و ادیان آسمانی

هر چند که سیر تاریخ مدنیت و فلسفه انسانی، بر هر چیز تاثیر گذاشت و در دوره ای از تاریخ، پدیده هنری نمی توانست بی نشان و مقصود از دین به ثبت برسد و در دوره ای نیز آن قدر از باور ها و ایدئولوژی های دینی فاصله گرفت که سر به نیهیلیسم و خود انکاری گذاشت. اما به راستی در فرهنگ ما که در ملازمت با تاریخ اسلام به سوی وضعیتی چون امروز حرکت کرد و همواره تئاتر از بدو ابداع آن در ایران که تاریخی بیش از صد و اندی سال ندار، نتوانست وجوب و ضرورت خود را به اثبات رساند، بحث از تاثیر دین اسلام بر تئاتر، بحثی دور از ذهن می آید.

تئاتر چه بوده و در جامعه ما چه کرده و مبدعین آن چقدر به دین آیینی آن اندیشیده اند؟ به نظر می رسد که این مداقه و تحلیل، تا اندازه ای نو و بعید باشد. به طور افراطی نیز، بی مورد و غیر واقعی! چرا که آغاز تاریخ منورالفکری و سیر نهضت ترجمه و اعزام دانشجو به خارج، مصادف با همان آغاز ابداع و تاسیس تئاتر در تهران است. جامعه ما آنقدر که به وعظ و تکیه و مسجد و دعا و نماز اعتقاد داشت، به حضور روشنفکر و حرف های او اعتنای چندانی نمی کرد. هنوز هم فرهنگ عامه، متاثر از کوچه و بازار و طبقات عامیانه است و کتابت و فلسفه و دانش به قشری خاص تعلق دارد. این واقعیت نشان می دهد که تاریخ روشنفکری در اساس خود نتوانست دیانت و دانش و تفکر را در ظرفی مناسب گرد آورده، به زبانی مناسب و چاره ساز ارائه دهد.

از سوی دیگر ما آیین و مناسک عزاداری خود را به آذین تعزیه و طبل و سرنا شکوفا ساختیم و مظهری از هنر و دیانت را به روایت گری تعزیه بخشیدیم. این بخش که به چگونگی شیوه های مختلف نمایش در هر قبیله و کشوری مربوط است، در فرهنگ ما سابقه ای چند صد ساله نه، بلکه هزار و چند صد ساله داردکه در اثر سیر تکوینی تاریخ مدنی، تغییر شکل یافته و چیزهایی از آن کم و زیاد شده است.

به هر حال تعزیه در نوع خود آیینی برجسته و ممتاز به حساب می آید. البته بسیاری از اهل مطالعه و تحقیق، هنوز هم به اشتباه آن را هم عرض تئاتر می پندارند. در حالی که اصل به وجود آمدن تعزیه یا شبیه خوانی، نه به سبب زیبایی که به دلیل مشاهده عینی وقایع ناگوار تاریخی بوده و مخاطب به دلیل هم ریشه بودن با اعتقاد اسطوره ای که به آن باور دارد، خود را در روایت تلخ ترین واقعه تاریخ، محاکات می کند و به نوعی تخلیه روحی یا آرامش درونی (از به یاد آوردن آن همه سختی) دست می یابد.

این نیل به مقصود تنها جنبه پسیکانالیستی ندارد، بلکه بیشتر به جهت صیقل آن ایمان و اعتقاد آسمانی به اولیای خداست. لذا پدیده ای چون تعزیه، با تمامی جلوه ها و مظاهرش در رنگ، صحنه آرایی ساز، سخنوری و… هم هنر است و هم نسک و آیین، اما نسک است چون هنرمندانه پرداخته شده و هنر است، چون اعتقاد در به جای آوردنش، بیش از هر چیزی ضرورت دارد.

بسیاری از پژوهشگران به خطا یا درست بر این اعتقادند که شکل هزار و اندی ساله تعزیه، همان مراسم سوگ سیاووش بوده و سیاوش خوانی، نمونه ای بارز از شکل اجرایی تعزیه است. این قضیه هم که تعزیه را برآمده از واقعه عاشورا بدانیم، زیاد معتبر نیست. چرا که ما تعزیت را به معنی عزاداری می دانیم، ولی شبیه خوانی را در نوع خنده آورش نمی توان تعزیت و سوگواری به حساب آورد. با این همه، شبیه خوانی و آیین مندی تعزیه، هنری مختصر، پرایجاز، و بسیار شیوه پردازانه و بی نظیر است.

تاثیر اعتقادات اسلامی و به خصوص بزرگداشت  حماسه خونین سومین امام شیعیان، در هنر شیوه پردازانه تعزیه، از جمله عینی ترین تاثیر و تاثراتی است که سبب تکامل و شکوفایی پدیده مزبور شده است. «کنت دوبینو» و «هانری کوربن» و دیگر مستشرقان اروپایی، هرگاه که به تعریف یا روایت درباره تعزیه رسیده اند، چنان قلم به ستایش و تحسین رفته اند که این پدیده را با تئاتر کشورهای موطن خود غیر قابل قیاس برشمرده اند.

دیدگاه ها غیر فعال است.