زن اندیشنده چگونه فردیست؟
زن اندیشنده چگونه فردیست؟ آیا موجودیست که زن بودن را فراموش کرده و زن بودن را برساختۀ شرایط اجتماعی میداند؟
یک زن آگاه میداند که زن میتواند و باید زن باشد، با تمام تمایلات و علایقش، که مسلما با یک مرد متفاوت است. میتواند ظریف باشد ولی روحی قوی و مقاوم و مستقل داشته باشد! زن آگاه نیاز نیست خوی و رفتاری مردانه داشته باشد همانطور که نیاز نیست خود را به عروسکی تزیینی تبدیل کند!
زنی که آگاه است در درجه اول به خود میاندیشد، به محدودیتهایش و ظرفیتها و تواناییهایش! یک زن آگاه میداند که حتی مردان نیز از نظر خلق و خو و توانایی و… با هم متفاوتند و او نیاز نیست در رقابت با کلیشههایی از الگوهای مردانه، خود را و بخشهایی از وجود خود را به کناری بنهد! او مانند هر فرد دیگری موجود یگانه ایست در این عالم که اشتراکات زیادی با همجنسانش و نیز مردان دارد اما این همه، یگانگی او را نباید تحتالشعاع قرار دهند!
شاید این تصور را ما با برخی از واکنشهایمان، نه تنها در ذهن مردان بلکه در ذهن برخی زنان جا انداختهایم که زنی که میاندیشد، دیگر از جنبههای زنانه روح خود دور مانده، جنبههایی از روح که نه تنها در همه زنان بلکه در همه مردان نیز وجود دارد!
زنی که میاندیشد نیز به خود می رسد شاید بهتر از خیلیهای دیگر، ولی این خود آرایی همۀ همّ و غمش نیست! چرا که میداند بیش از جسمش این روح و فکرش است که به رسیدگی نیاز دارد!
زنی که میاندیشد نیز مادری میکند شاید بهتر و بیشتر از کسی که خود را تنها یک مادر میبیند، ولی آن را جار نمیزند، آن را با منت و به طور هر روزه بازگو نمیکند. او نیز شبها را بر بالین فرزندش بیدار مینشیند ولی فردایش آن را با آب و تاب برای دیگران تعریف نمیکند، چرا که اولا فکر میکند این وظیفه ایست در قبال موجودی که ناپرسیده و نخواسته او را به این دنیا دعوت کرده (و از این نظر فرزندش را از نظر عاطفی برای کاری که وظیفهاش بوده و هر جانوری هم برای فرزندش انجام میدهد، به گروگان نمیگیرد و عمری اسیر خود نمیکند) و دیگر این که در کنار مادری، کارهای ارزشمند دیگری هم دارد که به او هویت ببخشند. او از مادری هویت نمیگیرد که برجستهاش کند، بلکه به مادریاش هویت میبخشد!
یک زن اندیشمند هم از آشپزی و برخی امور منزل لذت میبرد، ولی در جمع با آب و تاب از آن حرف نمیزند! شاید خوشمزهترین آش رشته را درست کند ولی این برایش هویتزا نیست تا با افتخار از آن صحبت کند. این توانایی برایش قابلیتی عادیست در کنار صدها قابلیت برجسته دیگرش!
او نیز میتواند معشوقی بیمانند باشد، ولی تنها برای کسی همتای خودش که به خود فرصت و زحمت کشف روح او را داده باشد!
پس اگر زنی اندیشمند را دیدید که از پولک و طلا و آش رشته و سرماخوردگی فرزندانش صحبت نمیکند، فکر نکنید او از فضا آمده، نه، او با همه این چیزها مواجه شده، اما خود را در آنها غرق نکرده، در آنها گیر نکرده، از آنها گذر کردهاست!
اما متاسفانه چنین زنی در جامعه در دوره گذار، اصولا تنهاست! در جمع زنان تنهاست، چرا که وقتی آنها از طلا و لباس میهمانی و… صحبت میکنند او چیزی برای گفتن ندارد و آن حرفها برایش چیزی برای وقت صرف کردن نیستند. او با همه آنها مواجه میشود ولی از آنها گذر میکند! چیز مورد علاقه برای گفتگوی او تحلیل کتاب و فیلم و مسائل فکری و… است. چیزی که برای بسیاری دیگر کسالتبار است! و مسلما چون مرد نیست و بویژه چون اکثر مردان نیز از یک زن، تصورات دیگری دارند، به جمع مردان هم کاملا تعلق ندارد.
زنی که میاندیشد، زنی که مینویسد، در این دوره گذار، اگر کسی همفکر و همکلام خود نیابد، باید یاد بگیرد که چه طور تنهاییهایش را با کتاب و کاغذ و طبیعت قسمت کند!
دیدگاه ها غیر فعال است.