داستان پیدا شدن ساعت در قبر سرباز چینی؛ مردی که در زمان به گذشته سفر کرد

باستان‌شناسان بنا به گزارشی در سال ۲۰۰۸، هنگامی که ابزاری ساخته دست بشر و آغشته به گل و لای را در آرامگاه مهروموم‌شده به قدمت ۴۰۰ سال کشف می‌کنند، حیرت‌‌‏زده می‌شوند. از دیدگاه برخی از آنها، چنین کشفی می‌توانست تنها یک معنی را دربر داشته باشد و آن سفر زمان بود. آیا این کشف واقعیت داشت؟ آیا جعلی بود؟

طبق گزارش‌ها تیم مزبور متشکل از باستان‌شناسان بود و خبر‌نگاران از حفاری آرامگاهی مهروموم‌شده در شانگهای واقع در جنوب چین، متعلق به دوره سلسله مینگ فیلمی مستند تهیه کردند. دراین فیلم وقتی خاک‌های روی یکی از تابوت‌ها پاک می‌شد، قبل از اینکه در آن باز شود، اتفاق عجیبی رخ داد.

طبق گزارش‌ها، از جمله مقاله دیلی ایمیل، « جیانگ یان‌یو » متصدی سابق موزه منطقه خودمختار گوآنگ‌شی گفت : « هنگامی که سعی می‌کردیم اطراف تابوت را خاک‌برداری کنیم، ناگهان یک قطعه سنگ فرو افتاد و با صدایی که حاکی از جنس فلزی آن بود به زمین خورد. شیء مزبور را برداشتیم و متوجه شدیم یک حلقه بود. بعد از پاک‌کردن خاک‌های روی آن و بررسی بیشتر دچار حیرت و شگفتی شدیم از اینکه فهمیدیم آن یک ساعت مچی بود. »

گفته شد که شیء فلزی عجیب یک حلقه طلایی کوچک، با یک صفحه ساعت در جلوی آن، حدود دو میلی متر ضخامت داشت. عقربه‌های ظریف ساعت نشان داد که زمان در ۱۰ :۰۶ متوقف شده بود. حیرت‌انگیز‌ترین موضوع دراین‌خصوص، پشت این ساعت کوچک بود که کلمه « سوئیسی » یا « سوئیس » به زبان انگلیسی روی آن نوشته شده بود.

چگونه ممکن است قبری که به مدت ۴۰۰ سال مهروموم شده بود و قدمت آن به زمان سلسله مینگ (۱۶۴۴- ۱۳۶۸) برمی‌گردد، محصولی ساخت دست بشر را در خود داشته باشد که تنها می توانست پس از استقرار دولت کنونی سوئیس، (در سال ۱۸۴۸؛ قبل از اینکه به‌عنوان کنفدراسیون قدیمی سوئیس شناخته شود) تولید شده باشد؟ در ادامه برای شما داستانی که در سایت های معتبر دنیا در این مورد مورد توجه قرار گرفته را می خوانیم.

این داستان مربوط به مردی میشود که میگوید در زمان سفر کرده: گفته های این مسافر زمان: من از سن چهارده سالگی به همراه پدرم به لندن رفتم ولی قبل از اون در استونی زندگی میکردم. او میگوید من از سن چهارده سالگی در لندن زندگی کردم و در آنجا تحصیلات عالیه را به پایان رسوندم و بعد یک شغل خوب پیدا کردم و در همانجا موندم. من در یک آزمایشگاه مخفی که در یک انبار مرکزی بود مشغول به کار شدم.

این آزمایشگاه تحت کنترل دولت بود و تمام هزینه آن را دولت پرداخت میکرد. این آزمایشگاه، یک آزمایشگاه بسیار بزرگی بود که در زیر زمین قرار داشت و برای رفتن به این آزمایشگاه ورودی های مخفی ای وجود داشت که فقط از طریق پله ها میتونستیم به درون این آزمایشگاه بریم و در اونجا هیچ آسانسوری وجود نداشت. این آزمایشگاه دارای چهل اتاق بود که هر کدوم از این اتاق ها مختص یک بخش یا پروژه خاصی بودن و هر کدوم از آنها معنای خاص خود را داشتن به عنوان مثال در یک اتاق حیوانات را با ربات پیوند میزدند، در یک اتاقی در حال ساخت دستگاه تله پورت بودن. در بعضی از این اتاق ها به سفارش بعضی از سرمایه داران معروف دستگاه های خاصی ساخته میشدن با این هدف که زندگی آن ها را آسان تر کنند. بعضی از این دستگاه ها به سفارش ارتش ساخته میشدن به این خاطر بود که امنیت در این آزمایشگاه بسیار قوی بود.

در یکی از اتاق ها یک قطعه سنگ خاصی وجود داشت که گفته میشد این قطعه سنگ متعلق به یک کهکشان دیگر است یعنی این سنگ قطعه ای از یک سیاره دیگر بود و این بدین معنی بود که احتمال زندگی و حیات در سیارات دیگر وجود داشت. من به مدت پانزده سال در این آزمایشگاه مرموز کار کردم و چیزهایی در آنجا دیدم که حتی نمیتونید تصورش رو بکنید، من دستگاه هایی رو در این آزمایشگاه دیدم که وجود این دستگاه ها میتونه همه رو شوکه کنه، یکی از این دستگاه ها نامش ملکه بود. این دستگاه، دستگاه سفر در زمان بود که در بزرگترین اتاق این آزمایشگاه واقع شده بود

این مرد میگوید یکی از این دستگاه هایی که در این آزمایشگاه واقع شده بود دستگاه سفر در زمان بود و این دستگاه به قدری بزرگ بود که تقریبا تمامی اتاق رو اشغال کرده بود و او دارای چند بخش بود، یک صندلی بزرگ در وسط این دستگاه قرار داشت، به این صندلی که مقداری با زمین فاصله داشت کابل های زیادی متصل بود، ملکه زمان قدرتمندترین دستگاهی هست که تا به امروز ساخته شده بود این دستگاه قادر بود که فرد را به گذشته و آینده ببرد، مهترین بخش در این دستگاه آن قطعه سنگی بود که متعلق به سیاره دیگر بود این سنگ دارای انرژی بسیار قوی ای بود که با قدرتش میشد کل سیاره را از بین برد اما خوشبختانه این سنگ فقط در آزمایشگاه مورد استفاده قرار میگرفت. انرژی این سنگ میتونست مرزهای زمانی ایجاد کند و با کمک این انرژی و با کمک کامپیوترهای پیشرفته ما میتوانستیم در زمان تغییراتی را ایجاد کنیم و بدین گونه در زمان سفر کنیم.

همچین او میگوید در این پروژه ایالات متحده آمریکا، روسیه و بریتانیا شریک بودن، هرچند در طول تاریخ این سه کشور از دستگاه ملکه زمان به نفع خود استفاده کردند. به عنوان مثال انگلستان در جنگ با اسکاتلند به نفع خود استفاده کرد و تونست با کمک این دستگاه تغییراتی را در زمان ایجاد کند و با به وجود آوردن این تغییرات و اطلاعاتی را که از این راه به دست آورده بودن تونستن مناطق خود را گسترش بدند، مثال دیگر در این زمینه کشور روسیه است که این کشور هم تونست با کمک این دستگاه در جنگ بین روسیه و ترکیه به نفع خود استفاده کند و در نهایت با کمک این دستگاه تونست شهر کرانسنودار که متعلق به کشور ترکیه بود را از آن خود کند. همچنین آمریکا هم با کمک این دستگاه تونست در گذشته آریزونا و کالیفرنیا که متعلق به مکزیک بودن را متعلق به خود کنند.

تمام این اتفاقات با کمک این دستگاه جادویی انجام شدند. این مرد میگوید فاصله زمانی که ما اجازه داشتیم در آن سفر کنیم به چهار هزار سال بود و سفر به دور تر از چهار هزار سال در این پروژه ممنوع بود، بسیار از افرادی که به فاصله زمانی بیش از چهار هزار سال رفتن دیگر هیچوقت نتوانستند به زمان حال برگردند. ما در واقع برای سفر در زمان دوره های زمانی ممنوعه هم داشتیم و این بدین معنی بود که ما اجازه نداشتیم به یک دوره و یا زمان خاصی سفر کنیم.ب عد از مدت ده سال تلاش در این آزمایشگاه به من پیشنهاد شد که در زمان سفر کنم، ماموریت من جمع آوری اطلاعات در زمینه های مختلف در گذشته بود و تمرکز مٵموریت های ما بر روی جنگ های صلیبی بود.

در هر سفری که در زمان انجام میدادم از تکنولوژی و رباتهای شگفت انگیزی که میدیدم عکس و فیلم میگرفتم اما متاسفانه نمیتونم این عکس و فیلمها رو نشون بدم چون این عکس و فیلمها فوق محرمانه بودن و من دیگر در آن آزمایشگاه کار نمیکنم. مهمترین نکته سفر زمانی ما یک انگشتر بود که به ما داده بودند این انگشتر در اصل یک ساعت بود و این ساعت ساخت سوٸیس که شبیه به ساعت های ساده امروزی که با مارک سوٸیس هستند بود کار این ساعت تشخیص احساسات و موقعیت ما بود و بر اساس این تشخیص زمان بازگشت ما رو تعیین میکرد.

این مرد میگوید این ساعتی که در عکس مشاهده میکنید همون ساعتی است که در زمان سفرش در قرن شانزده در چین در حال فرار از دست سربازان چینی گم کردم، که یکی از سربازان این ساعت رو پیدا کرده و پیش خودش نگه داشته. این ساعت برای اولین بار در قرن بیست ساخته شد اما چند ماه پیش در قبر یک سرباز چینی که متعلق به قرن شانزه بود پیدا شد. بعد از این که مسٸولین پروژه متوجه پیدا شدن ساعت در قبر سرباز چینی شدن من رو از کار اخراج کردن، زیرا بعد از پیدا شدن ساعت خیلی از مردم شروع کردن به باور کردن این که ماشین زمان وجود دارد و در زمان میشود سفر کرد.

من در زمان بارها سفر کردم حتی در آن زمان، زمانی که چین زیر سلطه ژاپن بود من برای اهداف علمی سفر کردم، من چیزی رو در تاریخ تغییر ندادم من فقط در پیچ و خم زمان بودم. من عضو یک گروه چند نفری بودیم که هر کدوم از ما وظایف خاص خود را داشت و برای ماموریت های متفاوت و خاص در زمان سفر میکردیم.

جالبترین سفرم به گذشته سفرم به چین بود که من ساعتم را در این سفر از دست دادم در پایان قرن شانزده هنگامی که امپراطوری مینگ چین را اشغال کرد من در آن زمان آنجا حظور داشتم و شاهد خیلی چیزها بودم. وقتی او ساعتش را گم کرد مسٸولین پروژه او را طور دیگری به زمان حال برگرداندن. ادامه حرفهای مرد: وقتی مسٸولین پروژه متوجه شدن که من ساعتم را گم کردم و با این کارم پروژه را به خطر انداختم من را از کار اخراج کردن و من رو تهدید کردن و گفتن که من اجازه ندارم این داستان رو برای کسی تعریف کنم اما با این وجود تصمیم گرفتم این داستان رو عمومی کنم تا همه مردم از وجود ماشین زمان و امکانپذیر بودن سفرکردن در زمان آگاه شوند.

امیدوارم که خوشتون اومده باشه. واقعی یا ساختگی بودن این داستان رو به عهده خودتون میذاریم.