۱۰ دهقانی که فرمانروا شدند
زمان و سرنوشت به شما بهترین درس را می دهد. آیا روی خوش زندگی را دیده اید؟ همگی موفقیت هایی در زندگی مان داشته ایم اما هرگز به پای دهقانان و رعایایی که به پادشاهی رسیده اند نمی رسیم. بله مردمان عادی بسیاری بوده اند که به بالاترین مقام اداری کشور خود دست پیدا کرده اند. در ادامه به معرفی ۱۰ تا از این افراد خوش شانس می پردازیم.
۱۰. کاترین اول، روسیه:
کاترین یکم، اِکاتِرینا آلِکسِییِونا همسر دوم پتر کبیر، ولیعهد و ملکه روسیه بود و قدرتمندترین همسر تزار در تاریخ روسیه به حساب می آمد و اولین زن قدرتمند روسیه بود که حکومت میکرد. در شبی پتر با خدمتکاری زیبا و لوند به نام مارتا همبستر شد و به قدری از این زن عامی خوشش آمد که روز بعد او را به کاخ سلطنتی برد و با وجود داشتن همسر قانونی، مارتا را به عنوان معشوقه خود در کاخ سلطنتی نگاه داشت.
عیاشیهای پتر و بدرفتاری او با همسر قانونیاش، پسرش الکسی را که ولیعهد روسیه بود در مقابل او قرار داد، ولی پتر به خاطر مارتا، الکسی را از ولیعهدی خلع و به زندان افکند و او را زیر شکنجه کشت. و مادرش را به صومعه تبعید کرد. کاترین نخستین زنی بود که به سلطنت روسیه امپریالیست حکومت کرد و راه قانونی را برای یک قرن تقریباً کاملاً تحت تسلط زنان ، از جمله دخترش الیزابت و نوه اش کاترین دوم ، گشود ، که همگی به سیاست های پیتر بزرگ در نوسازی روسیه ادامه دادند.
۹. ژوستین یکم، بیزانس:
ژوستین با نام کامل فلاویوس ژوستینوس امپراتور روم شرقی از ۵۱۸ تا ۵۲۷ بود که با طی درجات مختلف نظامی در ارتش بیزانس و علیرغم نداشتن سواد، در سن ۷۰ سالگی به این مقام رسید. ژوستین در حدود ۴۵۰ در بادریانا و در یک خانوادهٔ رعیت ایلیریایی زاده شد. در جوانی به کار خوکچرانی مشغول بود و در ۲۰ سالگی به هنگام هجوم بربرها به قسطنطنیه پناه برد. او در آنجا هیچ چیز بهجز لباسهای مندرسش نداشت، با این حال پس از چندی به ارتش پیوست و درنتیجهٔ تواناییهایش مدارج مختلف نظامی را پیمود و در زمان آناستاسیوس یکم، امپراتور وقت بیزانس با عنوان کنت به فرماندهی محافظان کاخ منصوب شد.
آناستاسیوس در ژوئیهٔ ۵۱۸ درگذشت و ژوستین که فرماندهی تنها سپاه شهر را برعهده داشت توانست با دادن رشوه بر تخت امپراتوری بنشیند. او که اطلاعی از کشورداری نداشت مشاوران قابل اعتمادی را در اطراف خود گرد آورد. برجستهترین این مشاوران خواهرزادهاش فلاویوس پتروس ساباتیوس بود که ژوستین او را به پسرخواندگی خود گرفت و او را یوستینیانوس (ژوستینیان) نامید.
۸. دیوکلتیان، رم:
دیوکلسین یا دیوکلتیانوس یا دیوکلتیان امپراتور روم از ۲۰ نوامبر۲۸۴ تا ۱ مه ۳۰۵ بود.این برده زاده در سال ۲۴۵ میلادی متولد شد، ابتدا وارد ارتش شد و با نشان دادن مهارت های خود، مورد توجه امپراتور کاروس قرار گرفت و به درجه فرماندهی سواره نظام شاهنشاهی ارتقا پیدا کرد. هنگامی که کاروس در سال ۲۸۳ میلادی بر اثر صاعقه مرد، دیوکلتیان به حکومت بر متصرفات شرقی پرداخت که شامل مصر، یونان، مقدونیه و ارمنستان بود و بدین ترتیب باعث ثبات امپراتوری شد. با روی کار آمدن وی دوران پرینکیپاته به اتمام رسیده و نظام جدید دومیناته آغاز شد. پس از دوران اصلاحات بنیادی او ساختار دولت را دگرگون ساخت و به پایایی اقتصاد امپراتوری و ارتش یاری رساند و و آن را برای یک سدهٔ دیگر تندرست نگاه داشت.
۷. تئودورا، بیزانس:
ملکه امپراتوری روم شرقی در سال ۵۰۰ میلادی متولد شد و براساس تاریخ حاضر, تئودورا, دومین فرزند یک خانواده سه نفر فقیر است که پدرش را از دست داده و تحت تربیت مادرش بزرگ شده است و تا ۱۵ سالگی در مراکز فساد بود و از وجودش به عنوان یک روسپی و رقاصه استفاده میکردند تا اینکه روزی ژوستینین یکم رقص او را دید و عاشقش شد. همین عشق باعث گردید که آن دو در سال ۵۲۳ میلادی با یکدیگر ازدواج کنند.
تئودورا یکی از تاثیرگذارترین، قدرتمندترین، بحث برانگیزترین و بزرگترین امپراتریس های تاریخ روم و روم شرقی بود که از سال ۵۲۷ تا هنگام مرگ خود در سال ۵۴۸ همانند امپراتریس فرمانروا همراه با همسرش ژوستینین یکم در عمل به عنوان شریک سلطنت وی عمل می کرد و همراه با او بر امپراتوری بیزانس حکومت کرد و در ۲۱ سال حکومت خود به عنوان امپراتریس بیزانس، دادگاه و مهر و همراهان خود را داشت و ژوستینین او را “شریک جلسات من” خواند و تخت سلطنت تئودورا در کنار تخت شوهرش بود و نزدیکترین مشاوره امپراتور به حساب می آمد.
۶. ماکسیمینوس ترکس، رم:
ماکسیمینوس ترکس با نام اصلی گایوس جولیوس وروس ماکسیمینوس که او را ماکسیمین یا ماکسیمینوس نیز نامیدهاند، امپراتور روم بین سالهای ۲۳۵ تا ۲۳۸ میلادی بود. او نخستین سربازی بود که با پیمودن مدارج نظامی به مقام امپراتوری روم رسید و دوران حکومتش زمینهساز بروز نیم قرن جنگ داخلی در درون امپراتوری شد. گایوس جولیوس وروس ماکسیمینوس در حدود سال ۱۷۳ میلادی در سوپیانه (پچ امروزی در جنوب غربی مجارستان) شهری در پانونیای پایینی (از استانهای روم) زاده شد. پدر وی به پیشه حسابداری در دفتر فرماندار مشغول بود و نیاکان او از تبار کارپی (از تیره های داسی که ایرانی تباراند) بودند و بفرمان دیوکلتین از زادگاه خود در داسستان (داکیه) به پانونیا تبعید و جابجا شده بودند. او تا پیش از نامنویسی در ارتش به شغل چوپانی مشغول بود و پس از ورود به ارتش به دلیل قدرت بسیار زیادی که داشت مورد توجه امپراتور وقت سپتیموس سوروس قرار گرفت.
۵. لیو بانگ، هان:
گائوزو (زادهٔ ۲۵۶ یا ۲۴۷ پیش از میلاد – مرگ ۱۹۵ پیش از میلاد) بنیانگذار دودمان هان و فرمانروای چین از سال ۲۰۲ پیش از تولد مسیح تا سال مرگش بود. نام راستین وی لیو بانگ بود. وی از انگشتشمار بنیادگذاران در تاریخ چین است که از طبقهای فرودست برخاست. او فردی طماع بود و دوست داشت بر همه حکمرانی کند. بنابراین تبدیل به یک رهبر شورشی شد. او شش سال با دشمن معروف خود، شیانگ یو، جنگید و او را شکست داد. لیو یانگ سرانجام به امپرانور گائوزو معروف شد و سلسله هان را که ۴۰۰ سال ادامه داشت، تاسیس کرد.
۴. تویوتومی هیدهیوشی، ژاپن:
هیدهیوشی در یک خانواده فقیر کشاورز متولد شد و با واسطهٔ یکی از آشنایانش به خدمت اودا نوبوناگا در آمد. نوبوناگا وی را آشیگارو (سرباز پیاده تفنگدار) کرد و پس از گذشت چند سال بخاطر جدی بودن در کارش در رأس آشیگاروهای خاندان اودا قرار گرفت. هیدهیوشی به عنوان یک مذاکرهکننده بسیار موفق بود و قبل از نبردها با جنگ سالاران طرف مقابل گفتگو میکرد و سعی میکرد تا آنها را متقاعد کند که به نوبوناگا ملحق شوند. او یک سامورایی بزرگ و یکی از سه رهبر متحد کنندهٔ ژاپن در دوران آشوبزده سنگوکو (جنگ های داخلی ژاپن در قرن ۱۵ تا ۱۷) بود.
۳. باسیلیوس یکم، بیزانس:
باسیلیوس در خانوادهای روستایی در نزدیکی شهر آدریانوپل به دنیا آمد. هنگام کودکی به دست بلغارها اسیر شد، و کودکی را در میان بلغارها و در سرزمین مقدونیه کنونی گزراند. در بیست و پنج سالگی فرار کرد و به قسطنطنیه رفت. باسیلیوس، همیشه آماده شایسته بود و هر کار را به او میسپردند، به خوبی از پس آن برمیآمد. از این رو به دلیل لیاقت بالا کمکم به مقامهای بالاتری در دربار راه یافت.
او میخائیل (فرمانروای وقت) را نسبت به داییاش سزار بارداس بدبین ساخت و وی را دستاندرکار دسیسهچینی برای امپراتور شدن جلوه داد و بدین وسیله اجازه کشتن بارداس را گرفت و او را خفه کرد. میخائیل که سالها تنها نام امپراتور را داشت و در عمل همه کار کشور را به دیگران واگذار کرده بود، باسیلیوس را پس از مرگ بارداس در امپراتوری شریک کرده و زمامداری کامل را به دست وی سپرد. هنگامی که میخائیل او را به کنار گذاشتن تهدید کرد، باسیلیوس نقشه کشتن میخائیل را کشید و سرانجام بدون رقیب، امپراتور شد.
۲. ایوایلو، بلغارستان:
ایوایلو در ۱۲۷۷ میلادی یک شورش دهقانی -که به شورش ایوایلو معروفشده- را رهبری نمود. در ۱۲۷۸ میلادی او به تزاری بلغارستان رسید و تا ۱۲۷۹ این مقام را حفظ کرد. به رغم پیروزیهایی که در برابر امپراتوری روم شرقی و مغولها به دست آورد، بر اثر فشارهای داخلی از سوی اشراف و حملات خارجی ناچار به کنارهگیری شد و به تبعید در میان مغولان فرستادهشد و اندکی پس از آن به دست ایشان کشتهشد. ایوایلو در تاریخنگاری مارکسیستی نمونهٔ یک رهبر ضدفئودال است.
۱. جو یوان جانگ، چین:
امپراتور هونگوو با نام واقعی جو یوآنجانگ در ۱۳۲۸ میلادی در دهکدهٔ جنگلی (فنگیانگ امروزی در آنهویی) و در یک خانوادهٔ فقیر روستایی زاده شد. ۱۶ ساله بود که رود زرد طغیان کرد و زمینهای کشاورزی آنها را زیر آب برد. به دنبال شیوع وبا تمام افراد خانوادهٔ یوآن جانگ ازپای درآمدند و تنها او و یکی از برادرانش زنده ماندند. جو یوآنجانگ مدتی را به عنوان طلبه در یک معبد بودایی گذراند اما به دلیل مشکلات مالی معبد مجبور به ترک آنجا شد. او چند سالی را به گدایی گذراند و از نزدیک با مشکلات دیگر مردم عادی آشنا شد. سپس بار دیگر به معبد بازگشت و تا ۲۴ سالگی درآنجا ماند و در این مدت خواندن و نوشتن را از دیگر راهبان آموخت.
در ۱۳۵۲ و پس از آنکه معبدی که یوآنجانگ در آن ساکن بود توسط نیروهای حکومتی که برای سرکوب شورشی محلی به آنجا اعزام شدهبودند تخریب شد، او نیز به جمع شورشیانی پیوست که ضد دودمان مغولی یوآن در چین بهپا خواستهبودند. تواناییهایی جو یوآنجانگ سبب شد تا او خیلی زود به رهبر شورشیان تبدیل شود. جو یوآنجانگ در ۱۳۵۶ نانجینگ را تصرف کرد و آنجا را به عنوان پایگاه خود درآورد. سلسلهٔ یوآن در این زمان به دلیل مشکلات داخلی و شورشهای گوناگون رو به زوال بود. یوآنجانگ بیجینگ را نیز به تصرف خود درآورد و در ۱۳۶۸ موفق شد تا سلسلهٔ یوآن را سرنگون سازد. او در همین سال سلسلهٔ جدیدی را با نام مینگ به معنای «درخشان» در نانجینگ بنیان گذاشت و خود با نام هونگوو (به معنای قدرت بزرگ نظامی) به عنوان نخستین امپراتور این دودمان بر تخت نشست. او سپس باقیماندهٔ مغولها را از چین، کره و منچوری تا ورای کوهستان تینشان بیرون راند.
منبع: toptenz.net
مقاله خوبی بود . خسته نباشید .
من فقط مورد شماره ۴ یعنی هیدهیوشی رو میشناختم . اونم به واسطه بازی سری سامورایی واریروز ( Samurai Warriors ) که قبلا و چندین سال پیش بازی کردم . البته هیدهیوشی زیاد اهل مبارزه جنگ و مبارزه نبود و طبق همین چیزی که در مقاله گفتید ، بیشتر اهل مذاکره بود . اما به هر حال جنگجو و سامورایی ماهری بود .
مقاله خوب بود تو ایران همچین چیزی وجود نداره
[…] خیلی از افراد از تفاوت کلمه هایی نظیر پادشاه، فرمانروا، امپراطور، لرد و دیگر عناوینی که به افراد قدرتمند یک […]