اختلاف سنی بالا در زوجین و مشکل روابط جنسی

دکتر محمدرضا صفری نژاد گفت:«تفاوت سنی میان زن و شوهر بایستی در حد معقولی باشد و در صورتی که تفاوت سنی میان زن و شوهر زیاد باشد مشکلات بسیاری در زندگی زناشویی آنها بوجود می آید که از جمله مهمترین آن مشکلات روابط جنسی و ارضاء زوجین است.»

 

این استاد دانشگاه علوم‌ پزشکی ارتش ادامه داد:«اختلاف سنی زیاد چه از طرف زن و چه از طرف مرد مشکلاتی را در روابط جنسی آنها بوجود می آورد و ما اصطلاحی به اسم یائسگی زنانه و یائسگی مردانه داریم.

 

همانطور که می دانید زنان در سن ۴۰ تا ۵۰ سالگی اکثرا دچار یائسگی می شوند و هورمون های مردانه در مردان نیز بعد از سن ۵۰ سالگی کم کم رو به کاهش می‌رود حال اگر زوجی تفاوت سنی بالایی داشته باشند به عنوان مثال اگر زنی ۱۵ سال تفاوت سنی با همسر خود داشته باشد در زمانی که هنوز او جوان است و یائسه نشده است همسرش توانایی برقراری رابطه جنسی نداشته و یا نمی تواند روابط جنسی متعددی با همسر خود داشته باشد و انتظار وی را برآورده کند که عکس این موضوع هم صادق است.»

 

وی تصریح کرد: «اگر زنی از همسر خود بزرگتر بوده و اختلاف سنی بالایی با همسر خود داشته باشد زمانی که سن وی بالاتر می رود به دلیل تغییرات فیزیولوژیکی که در بدن وی رخ می دهد در برقراری روابط جنسی با همسرش دچار مشکل می شود.»

رییس انجمن علمی سلامت خانواده ایران خاطر نشان کرد:«اختلاف سنی بالا میان زوجین آنها را به هنگام بچه دار شدن نیز دچار مشکل می کند به این صورت که یکی از زوجین که سن بالاتری دارد تحمل سر و صدای نوزاد خود را ندارد و یا به دلیل بالا بودن سن احتمال اینکه ممکن است هر اتفاقی برای وی افتاده و فرزند وی از نعمت داشتن پدر محروم بماند.

بنابراین می توان گفت اختلاف سنی بالای میان زوجین می تواند در بسیاری از مسائل خانوادگی تاثیرگذار باشد.»

یکی از علت‌هایی که در گذشته تاکید می‌شد پسر از دختر بزرگ‌تر باشد، داشتن درک متقابل بین زوجین بود؛ چرا‌ که دختران با تفاوت سه الی چهار سال دوران بلوغ را زودتر تجربه می‌کنند و برای همین بعضی افراد بر این عقیده هستند زن‌ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل‌تر می‌شوند و درک‌شان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق‌تر است؛ بنابراین مسئولیت‌پذیرترند، به‌همین دلیل سعی بر این بود تا تفاوت سنی بین دختران و پسران وجود داشته باشد تا از نظر شناختی، رفتاری و اجتماعی بیشتر به یکدیگر نزدیک باشند، اما باید به این نکته اشاره کنم که امروزه دیگر فقط سن شناسنامه‌ای به‌عنوان یک ملاک برای درک متقابل نیست بلکه باید بیشتر به‌دنبال سن شناختی، سن اجتماعی و سن احساسی آدم‌ها باشیم چرا‌ که دو فرد باید از این لحاظ بیشتر به یکدیگر نزدیک باشند تا سن شناسنامه‌ای‌شان. به‌ علاوه هم دختر و هم پسر باید رشد و ویژگی شخصیتی‌شان در یک دامنه باشد تا بتوانند به یک درک متقابل برسند. با این حال در جامعه‌ای که زنان دست به فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی مطالعاتی و سیاسی می‌زنند، از نظر تحصیلات ارتقا پیدا می‌کنند و جایگاه‌ها و موقعیت‌هایی برتر‌ یا همسان مردان به‌دست می‌آورند و همین باعث می‌شود مقوله سن در ازدواج آنان نیز دچار تغییر شود.

تفاوت سنی ایده‌آل کدام است؟

در‌ مورد اختلاف سنی مناسب بین دختران و پسران نمی‌توان یک عدد ثابت را مشخص کرد و آن را به همه تعمیم داد؛ به‌ عنوان مثال نمی‌توان گفت اختلاف سنی بین ۵تا ۶‌ سال برای دختر و پسر مناسب است چرا‌ که برخی زوجین بوده‌اند که با این میزان اختلاف سنی بعد از مدتی به مشکل برخورده‌اند و عاقبت کار به طلاق منتهی شده است؛ اما در مقابل زوج‌هایی هم هستند که اختلاف سنی چندانی ندارند و حتی دختر چند سالی از پسر بزرگ‌تر است اما در زندگی زناشویی‌شان با مشکل حادی مواجه نشده‌اند.
برای همین می‌توان به صراحت گفت که سن شناسنامه‌ای شاید درصدی دارای اهمیت باشد اما تا زمانی که زوجین از نظر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و شخصیتی به یکدیگر نزدیک باشند، تفاوت سنی به تنهایی قادر به ایجاد بروز اختلاف بین زوجین نیست. حال بعضی افراد بر این باور هستند که هرچه سن پسر بالاتر باشد زوجین از نظر مسائل گفته شده یعنی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، شخصیتی و… به یکدیگر نزدیک‌تر خواهند بود! در پاسخ به این مسئله باید بگویم که الزاما این‌گونه نیست و سن تنها یک عدد است و افراد باید از جنبه‌های دیگر به رشد اجتماعی، فرهنگی، شخصیتی و… دست پیدا کنند.

توجه داشته باشید در صورت بزرگ‌تر بودن زن، آسیب‌هایی که ممکن است بروز کنند عبارتند از:

۱- جابجایی یا تغییر نقش از همسری به «والد- فرزند» یا «معلم- شاگرد». یعنی زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پخته‌تر، باتجربه‌تر و عاقل‌تر از مرد کم‌سن و سال می‌‌‌داند (که می‌‌تواند نگاه درستی هم باشد) در طول زمان با تغییر نگاه همسری به نگاه مادری، شروع به نصیحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود می‌کند و در عین حال ممکن است یکی از این اتفاق‌ها بیفتد: گاهی زن دچار خستگی، درماندگی و استیصال می‌‌شود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشکلاتی است که زن آن را قبل‌تر به نوعی تجربه کرده و برخی رفتارها، ناپختگی‌ها و حتی خطرکردن‌های معقول مرد برایش جذاب نیست و حتی او را به نوعی بی‌مسئولیت تصور می‌‌کند. در برخی موارد، مرد برای حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ایستادگی در مقابل همسرش می‌کند طوری که حتی شاید نظرهای پخته و منطقی او را هم نپذیرد و محیط پرتنشی ایجاد کند. برخی زنان هم در ازدواج دنبال تکیه‌گاه مطمئن و عاقلی هستند که احتمالا نمی‌‌توانند این حس را از همسری که تصور می‌‌کنند ناپخته است، بگیرند.

 

۲- اگر ازدواج بر مبنای توان اقتصادی زن انجام شده باشد، چند حالت ممکن است پیش بیایید؛ زن احساس عشق واقعی از مرد نگیرد، زن به خاطر مسئولیت امور مالی، دچار فرسودگی جسمی‌‌ و روانی شود و رابطه به تعارض کشیده شود، زن عامل اقتصادی را وسیله‌ای برای حفظ تسلط یا زن‌سالاری قرار دهد که اگر با شخصیت مرد سازگار نباشد، شرایط بحرانی ایجاد خواهدشد. البته بعضی مردها، مخصوصا مردان وابسته یا کسانی که همیشه دنبال مادر حامی‌‌ یا فرد حامی‌‌ در زندگی خود بوده‌اند یا از لحاظ مالی وضعیت چندان مطلوبی ندارند و به دنبال برآورده شدن آرزوهایشان هستند، این وضعیت را احتمالا با رضایت می‌پذیرند.

 

۳- اگر ازدواج با تصور تغییر کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ این اشتباه رایج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانم‌ها فکر می‌‌کنند با تزریق عشق و محبت و علاقه می‌‌‌توانند طرف مقابل را تغییر دهند که به‌هیچ‌وجه درست نیست. در بیشتر موارد این رفتار باعث بروز تغییرات ماندگار و نهادینه در طرف مقابل نمی‌‌‌شود. از طرفی، دور شدن از خود واقعی و خود را مطلوب دیگری کردن، بالاخره به‌تدریج باعث نارضایتی از خود می‌شود و کم‌کم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعی ایجاد خواهد شد.

 

۴- اگر ازدواج بر پایه عشق و دوستی بنا شده باشد، باز هم نمی‌‌شود روی آن حساب باز کرد چون عشق در طول زمان تمایل بیشتر به کمرنگ‌تر شدن به دلیل شناخت بیشتر از هم و دیدن تفاوت‌ها دارد. علاوه بر این، عشق هیچ سیر ثابت و مشخصی ندارد و می‌‌تواند در طول زمان نوسان داشته باشد. از طرفی، عشق برای زندگی لازم است ولی کافی نیست و باید عوامل دیگر هم تا حد ممکن هماهنگ باشند.

 

۵- اگر ازدواج با اجبار یکی از دوطرف، مخصوصا مرد باشد و خانواده رضایت نداشته باشد، به‌خصوص اگر مرد از استقلال مالی و فکری برخوردار نباشد، آثار منفی آن می‌‌تواند به‌دلیل از دست دادن حمایت‌های خانواده یا نگاه منفی همیشگی خانواده به عروس، تا مدت‌ها بر خانواده تاثیر داشته باشد.

 

۶- امکان دارد در صورتی که زن از مرد بزرگ‌تر باشد، در آینده در مورد مسائل جنسی و زناشویی دچار مشکلاتی با همسرش شود هرچند که این هم باز به دو طرف بستگی دارد.

دیدگاه ها غیر فعال است.