بهرام چوبین را بهتر بشناسید

بنابر روایات در دسترس، بهرام چوبین یا همان بهرام مهران فرزند بهرام گشنسب  که یکی از هفت خاندان با نفوذ ساسانیان بودند در ری بدنیا آمد. به علت قد بلند و عضلانی بودن اندامش به بهرام چوبین(مانند چوب) معروف شد. در آن زمان او از سوی شاه ایران حاکم شمال غربی ایران بود. در سال ۵۸۸ بعد از میلاد، ارتش ایران در جنگ با خاقانیان چین از سلاح تازه ای که از نفت خام تولید می شد استفاده کرد. در این جنگ فرمانده ارتش ایران را بهرام چوبین بر عهده داشت که در تاریخ جهان از او به عنوان یک نخبه یاد می شود.

بهرام از میان ارتش چندصد هزار نفری ایران، نزدیک به ۱۲ هزار سرباز جنگ دیده میان سال را که اضافه وزن نداشتند و میهن پرستی آنان ثابت شده بود و از همه بیشتر تبحر داشتند را برگزید. او به جای انتخاب راه معمولی از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق یزد و بعد از آن از طریق کویر خود را به خراسان رساند به گونه ای که خاقانیان متوجه نشوند.

بهرام که اعتقاد بر این داشت که روحیه سربازان از همه چیز برتر است، هر چند روز یکبار نیرو هایش را جمع می کرد و با آنها درباره وطن دوستی و رسالتی که در این زمینه دارند سخن می گفت و آنان را امید ایران می خواند که خواهان کشوری متمدن و آسوده بودند.

خاقان زمانی از لشگرکشی بهرام آگاه شد که او تنها چند روز با بلخ بیشتر فاصله نداشت و همچنین شنیده بود که بهرام با نزدیک به سیزده هزار سرباز می آید آنچنان نگران نشد و با تمامی نیرو های خود که مورخان تعداد آنها را بیش از صد هزار نفر تخمین میزنند به مقابله با بهرام شتافت. بهرام به واحد های آتشین (همان نفت اندازان) توصیه کرد که اول حمله را با پرتاب پیکان های آتشین آغاز کنند تا آرایش نیرو های خاقان بهم بریزد و دیگر توانایی جمع کردن آنها را نیز نداشته باشد. و به اسب سواران گفت که همزمان با حمله کمانداران شما هم به فیل ها حمله کنید و خود نیز با چند هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد.

عملیات با پیش بینی بهرام پیش می رفت. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که اابته موفق هم نبود و توسط سوار نظام ساسانیان کشته شد و ارتش عظیم او تنها در طول یک روز بطور کامل از هم پاشید. همچنین خانواده خاقان نیز در این نبرد هم اسیر شدند.

مخالفت بهرام با پادشاه شدن خسرو پرویز که به پایان شکوه و ابهت امپراطوری ساسانیان در عهد باستان انجامید از فصول آموزنده تاریخ عمومی در دوران معاصر است. زمانی که بهرام در حال پس راندن خاقانیان به سوی کوه های پایمر و ایجاد استحکامات مرزی در حوالی چین (شهر های سین کیانگ و کاشغرستان) بود شنید که در پایتخت، پسر شاه(خسرو پرویز) بر ضد پدرش کودتا کرده است. او خود را به سرعت به تیسفون رساند. خسرو که هنوز در حال تدارک پادشاه شدن بود با ضدیت ژنرال بهرام روبرو شدو نتوانست بر تخت شیند.

در نهایت خسرو پرویز به قسطنطنیه گریخت و از موریس امپراطور روم شرقی کمک خواست. موریس که در انتظار چنین فرصتی بود یک سپاه کامل در اختیار خسرو پرویز قرار داد و خسرو در نبرد داخلی ساسانیان در سال ۵۹۱ بعد از میلاد بر خسرو پیروز شد و بر تخت پادشاهی نشست. بهرام هم خروج از صحنه سیاست را بر برادر کشی و قتل ایرانیان به دست یکدیگر ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمرش در همانجا ماند و وفات یافت. به نگارش بسیاری از تاریخ نگاران ایرانیانی که بعد از اسلام باعث حفظ زبان پارسی و فرهنگ ایرانی شدند از نسل بهرام چوبین هستند.

مردم خراسان او را بسیار گرامی می داشتند و حاضر بودند تا پای جان برای او بجنگند. او نماد مقاومت و مقابله با زورگویی درباریان و زورگویان زمان شد. او با مردانگی و دلیری خود آنچنان اعتبار کسب کرد که حتی چند صد سال بعد از اسلام زمانی که هر فردی قصد شورش بر علیه اعراب را داشت طوری نسبش را به بهرام چوبین نسبت میداد(برای مثال آل زیاریان و آل بویه خود را از نسل بهرام چوبین می دانستند). اما افسوس که نام این دلاور ایرانی امروزه حتی در کتاب های درسی تاریخمان نیز مشاهده نمی‌شود. بسیاری از افراد فکر می کنند که بهرام چوبین فردی بود که تنها برای پادشاهی بر علیه ساسانیان غیام کرد آما اصلا اینطور نیست. وظیفه هر ایرانیست که بهرام چوبین را بشناسد و زندگی نامه او را بخواند.

4 Comments
  1. Mehrshad کاربر می‌گوید

    واقعاً عالی بود 👌👌

  2. رندال اوباشگر کاربر می‌گوید

    خسرو پرویز عجب فشاری خورد ولی

  3. رندال اوباشگر کاربر می‌گوید

    البته خاقانات ترک ۳۰۰ هزار سرباز داشتن در اون جنگ

دیدگاه ها غیر فعال است.