نمایش نوروزی عروس گولی (غولی)

تا چند دهه پیش به هنگام فرا رسیدن اسفندماه و تقریباً همزمان با ایام مراسم نوروزخوانی در مناطق کوهستانی و جلگه البرز در گیلان و مازندران غربی آیینی نمایشی رایج بود که به نظر بیشتر پژوهشگران فرهنگ مردم و آگاهان، این آیین ریشه در باورها و اعتقادات پیش از اسلام و حتی پیش از زرتشت داشته است. این آیین نمایشی را عروس گولی (گلی) و یا غولی می گویند و فرم دیگری در مازندران نیز دارد که به آن پیربابو می گویند.

دو زن به نام «نازخانم» و «کاس‌خانم» هستند که با هم نقش عروس گوله را بازی می‌کنند. برای آنها دو مدعی وجود دارد؛ «غول» دوده بر چهره می‌مالد و کلاهی از کاه بر سر دارد. پیرمرد عاشق (پیربابو) ریش سفیدی از پشم دارد. «سرخان» شعرهای نمایش را می‌خواند و هدایت گروه را به عهده دارد. کوله بارکش هم هدایا را جمع‌آوری می‌کند.

در آغاز ورود به خانه‌های روستایی، غول نعره‌ای می‌کشد و زنگوله‌های آویخته به خود را به صدا درمی‌آورد. غول نازخانم و کاس‌خانم را تعقیب می‌کند. سپس غول و پیرمرد درگیر می‌شوند. غول با استفاده از موقعیت، کنده‌ای یا چیز سنگینی را پیدا می‌کند و به سمت پیرمرد می‌آید.

سرخان به خواندن قطعه شعری، پیرمرد را از نیت غول با خبر می‌کند. پیرمرد به همراه نازخانم و کاس‌خانم پشت سرخان پنهان می‌شود. غول زمین را بو می‌کشد و از سرخان می‌پرسد من دو تا نازخانم و کاس‌خانم داشتم، چه شدند؟سرخان می‌گوید پهلوانی آنها را برد. اما پهلوان حاضر است با تو کشتی بگیرد. غول پس از چندی تلاش پیرمرد را به زمین می‌زند. دو زن جوان با حرکاتی آهنگین بر بالای سر پیرمرد می‌آیند و او را با گوشه دامن خود در حین رقص باد می‌زنند تا به هوش آید. ولی در مناطقی از شرق گیلان پیرمرد بر غول پیروز می شود و کاس خانم و نازخانم از این پیروزی شادمانه می رقصند.

شخصیت های نمایش پیربابو نیز چهار نفرند: عروس،‌ پیربابو، غول، محافظ عروس. این نقش‌ها را پسرهای جوان بازی می‌کنند.

پیربابو: دارای ریش سفید از پشم بز و گوسفند است.

غول: مردی قوی‌هیکل است که صورت خود را با دوده سیاه کرده. جارویی به‌عنوان دم به کمرش بسته و لباسی مندرس به تن دارد. گاهی دو شاخ گاو هم بر سر می‌گذارد.

جوان محافظ عروس: لباس محلی مردم گیلان را می‌پوشد چوب‌دستی برای دفاع از عروس به دست می‌گیرد.

عروس: لباس محلی رنگارنگ به تن دارد.

کودکانی هم به دنبال گروه راه می‌افتند و با کوبیدن دو تکه سنگ یا چوب به هم رقص عروس و محافظ را همراهی می‌کنند. در برخی جاها نفر دیگری به نام «کوله بارکش» گروه را همراهی می‌کند و هدایای مردم را در کیسه‌ای جمع می‌کند. این گروه دم غروب جلوی خانه‌های روستایی می‌روند. دسته جمعی ترانه «عروس گوله» را می‌خوانند و نمایش را اجرا می‌کنند. در ازای آن برنج و تخم‌مرغ و گندم و گاهی پول می‌گیرند.

ریشه یابی منشا و خاستگاه اعتقادی و اجتماعی این آیین نیازمند بررسی های ژرفکاوانه ای است. گویی برخی مفاهیم و پیام های آیین مذکور، سر در حضور اولیه آریاییان در این مناطق و درگیری و مخاصمات آنها با بومیان دارد. در عین حال برخی نیز تعمیم تعارض و تضاد میان سرما و گرما و بهار و زمستان که پیوسته از باورمندی های خاصی برخوردار بوده و تعمیم آن به جنبه هایی دیگر از زندگی را اساس پیدایش این آیین نمایشی دانسته اند.

پرداختن به کارکردهای نمایشی آیین عروس گولی اعم از شخصیت ها، گریم، پوشش، بازیگران، نماد پردازی و نیز فلسفه آیین با تحقیقات و بررسی های جدی تری قابل دریافت است. در همین رابطه وجود شعر و موسیقی به عنوان اصلی ترین وجوه تشکیل دهنده تظاهرات آیینی در عروس گلی نیز شاخص است. حضور مستمر دو نوازنده سرنا و نقاره از آغاز تا پایان نمایش و نیز اشعار طویلی که در حاشیه آیین و معمولاً توسط یک دایره نواز خوانده می شد، وجود همه پدیده های ذوقی و اجزا آیینی را جهت تکمیل این آیین نشان می دهد.

نمونه ای از اشعار عروس گلی:

نمونه های متفاوتی از اشعار عروس گوله موجود می باشد اما جالب ترین و بهترین آن، اشعاری است که در پایین می خوانید:

غول در را می زند و صاحب خانه را می خواهد که از خانه بیرون بیاید و پس از رد و بدل شدن صحتهایی می گوید:

ای خانخواه بیرون بیه (ای صاب خانه بیرون بیه)
تی سگ مره گیره،
یه لقد زنم میره (یکی زنم میره یا یته زنم میره)
اون گناه مره گیره
ای خانخواه بیرون بیه
عروس گوله بیاردیم/
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیردیم
تی پسر بیاردیم/
از راه دور بیاردیم
چه ظرف زور بیاردیم /
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم /
آهای پیربابو
تی افسار کهنه وابو،
تی پالون پیربابو /
تی جوه چرکم بو
عروس گوله بیاردیم
جان دل بیاردیم.

پیر بابو نیز در جواب می گوید:

غول ببین
غول کمر بجیر توله
کمر بجور نقره

و غول پاسخ می دهد:

عروس میشه
می جان شه
می دل شه
سیاه کشمشه /
زحمت بکشه
آهای پیربابو
تی ریش سفیدابو /
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم /
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم/
غلام بما
غلام پیر غلام بما
شمی محله چره بمه
برای حاجتره بمه

غلام می گوید:

غلام دروغ گونه،
غلط کنه
عروس میشه
سیا کشمشه.

دعوا غول و غلام با کچک شروع می شود بعد از مدتی همه با هم می‌گویند:

عروس گوله همینه
ببینین چه نازنینه /
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم/
عروس شب بیاردیم
بی چادر شب بیاردیم/
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم/
آهای پیر بابو
تی کاره وه چه وابو
تی ریشه سفیدابو/
عروس کی شه
پیر بابو شه
پیر بابو زحمت بکشه /
ای غولک شیرازی
یه قدری بکن بازی
تا خانخواه ببو راضی/
حمام بزار بیاردیم
چه ظرف زور بیاردیم /
عروس گوله همینه
عروس نازنینه
عروس بهار چینه /
ای پیربابو
تی افسار کهنه وابو
زمستانم بهارابو/
عروس گوله بیاردیم
جان دله بیاردیم
خانخواه تره نیاردیم
تی پسر بیاردیم /
عروس گوله همینه
ببین چه نازنینه.

دیدگاه ها غیر فعال است.