بررسی تطبیقی مضامین اجتماعی در اشعار اخوان صالث و معروف الرصافی

شاعر يا نويسنده مولـود و محصـول اجتمـاع اسـت و بـه عنـوان فـردي كـه در درون گروههـاي اجتماعي رشد
مي كند، زبان را نه به عنوان هدف بلكه به عنوان وسيله به خـدمت مـي گيـرد و بـا استفاده از همه ي امكانات آن، ساختار ذهني خويش را در قالب يك اثر بـه جامعـه ي خـود عرضـه مي دارد و دردهاي اجتماعي، رنج هاي مردم، سرخوشي ها و ناخوشي ها، مهـر و خنـده ، شكسـت و پيروزي، سياست و مدنيت، تاريخ و فرهنگ، جامعه و خانواده و شخصيت را در آيينه مـي داننـد. شـعر معاصر آن «انسـان مـدار »اي به نام شـعر در برابر ديد مخاطب قرار مي دهد. تحليل گران اين نوع شعر را گونه كه بايد براي انسان به طور اعم و انسان عصر خويش به طور اخص ارزش قائل است و آيينه ي دردهاي جامعه ي انساني است. بدين ترتيب شعر معاصر در چنين فضايي است كه به تبيين اهداف خويش مي پردازد.
شعر معاصر تعهد به اجتماع را وظيفه خويش مي داند و شاعراني را به اجتماع معرفي مي كند كه در راستاي تصوير مفاهيم اجتماعي و حل مشكﻼت آن مي كوشند. از برجسته ترين شعرايي كه در اين راه حركت كرده اند ميتوانيم به معروف الرصافي و مهدي اخوان ثالث در دو كشور اسلامي ايران و عراق اشاره كنيم كه در شرايطي مشابه زندگي كرده اند و با توجه به زمينه هاي فكري و عقيدتي مشتركي كه داشتند داراي ايده هايي مشترك در برخورد با مسائل اجتماعي دوران خود بودند.
اين مقاله مي خواهد با نگاهي به شعر و مضامين اجتماعي شعري اين دو شاعر به بررسي تشابهات مصاديق شعرشان نسبت به مسائل اجتماعي بپردازد.

آغاز قرن بيستم طليعه تحوﻻتي شگرف در سطﺢ جوامﻊ انساني بود .ايـن تحـوﻻت كـه بـا حركت چرخ ماشين ها آغاز گشته بود. در عرصـه روابـﻂ انسـاني بـه شـكل برجسـته اي رخ نماياند و در منﺰلگاه سوم هنر و به ويژه شعر را تحت تاثير خود قرار داد .لﺬا شـعر ايـن قـرن ، پژواك همه انسان تجربه مي كرد و اين مهم آن گاه كه قرن از نيمه جريانات و تحوﻻتي شد كه انسان تجربه مي كرد و اين مهم آن گاه كه قرن از نيمه گﺬشت . مسير تكاملي در پيش گرفت و خود را به عنوان اصلي ترين شاخصه مطرح نمود.
پرداختن به مسائل اجتماعي در شعر سرلوحه ي تجربيات شعري شاعران قرار گرفت، شعرهاي عربي و فارسي با توجه به ضرفيتي كه در خود داشتند در برابر دغدغه هاي اجتماعي رويكردي مشابه را دنبال كردند شاعران مختلف اين دو زبان كه مسائل اجتماعي مشتركي دغدغه ي شعري آنها بود آنها خود را مديون مردم و مكلف به هدايت آنها مي دانستند.
از ميان اين دست از شاعران فارسي و عربي دو شاعر برجسته هستند كه مسائل اجتماعي در شعرشان متبلور شده است اين دو شاعر مهدي اخوان ثالث و معروف الرصافي هستند كه در اين مقاله قصد دارم تشابهات مضامين اجتماعي در اشعارشان را بررسي و بيان كنم.

 

نگاهي به زندگي مﻬدي اخوان ثالث:
مهدي اخوان ثالث شاعر پرآوازه و موسيقي پژوه ايراني بود. نام و تخلص وي در اشعارش م. اميد بود. اشعار او داراي لحن حماسي آميخته با صلابت و سنگيني شعر به سبك خراساني و نيز در بردارنده تركيبات نو و تازه است. اخوان ثالث در شعر كلاسيك فارسي توانا بود و در ادامه به شعر نو گراييد. از وي اشعاري در هر دو سبك به جاي مانده است. همچنين او آشنا به نوازندگي تار و مقام هاي موسيقيايي بود .
الف ( سبك شعري مهدي اخوان ثالث :
چيره دستي اخوان در شعر حماسي است. او درون مايه هاي حماسي را در شعرش به كار مي گيرد و جنبه هايي از اين درون مايه ها را به استعاره و نماد آراسته مي كند
تصويري كه از م. اميد در ذهن بسياري به جا مانده اين است كه او از نظر شعري به نوعي نبوت و پيام، به گفته برخي از منتقدين آوري روي آورده و از نظر عقيدتي آميزه اي از تاريخ ايران باستان و آراء عدالت گاه ايران ، خواهانه پديد آورده و در اين راه دوستي او جنبه نژادپرستانه پيدا كرده است. در واقع اخوان ثالث شعر را چنين تعريف مي كند: شعر محصول بي تابي انسان در لحظاتي است كه در پرتو شعور نبوت قرار مي گيرد
شعرهاي اخوان در دهه شمسي روزنه هنري تحوﻻت فكري و اجتماعي زمان بود و بسياري از جوانان روشنفكر و هنرمند هاي آن روزگار با شعرهاي او به نگرش تازه اي از زندگي رسيدند. مهدي اخوان ثالث بر شاعران معاصر ١٣٣٠ و ١٣٤٠ . ايراني تأثيري عميق داشته است.
مجموعه هنر اخوان در آمیزش شعر كهن و سبك نيمايي و سوگ او بر گذشته اي به وجود آورد كه خاص او بود و اثري عميق در هم نسلان او و نسل هاي بعد گذاشت

 

اخوان از نگاه ديگران :
جمال ميرصادقي درباره اخوان گفته است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهاي اخوان جهان بيني و بينشي تازه به من داد و باعث شد كه نگرش من از شعر به كلي متفاوت شود و شايد اين آغازي براي تحول معنوي و دروني من بود.
اسماعيل خويي، شاعر ايراني مقيم بريتانيا و از پيروان سبك اخوان معتقد است كه اگر دو نام از ما به آيندگان برسد يكي از آنها احمد شاملو و ديگري مهدي اخوان ثالث است كه هر دوي آنها از شاگردان نيمايوشيج هستند. اخوان از ادب سنتي خراسان و از قصيده و شعر خراساني الهام گرفته، به گفته خويي آشنايي او با زبان و بيان و ادب سنتي خراسان به حدي زياد است كه اين زبان را به راستي از آن خود كرده است.
آثار و درگذشت :
از كتب معروف مهدي اخوان ثالث مي توان به كتابهاي ارغنون ، زمستان ، آخر شاهنامه ، از اين اوسطا ، پاييﺰ در زندان و منظومه شكار اشاره كرد.
در تهران دار فاني را وداع ١٣٦٩اخوان ثالث چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهريور ماه سال گفت و در توس در كنار آرامگاه فردوسي به خاك سپرده شده است.
نمونه شعرﺮ :
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت سرها در گريبان است
كسي سر برنيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد نتواند كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كس يازي به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است

 

نگاهي به زندگي معروف عبد الغني الرصافي :
در عراق متولد شد. قرآن را حفظ كرد و سپس وارد مدرسه نظام شد. اما طولي نكشيد كه از مدرسه نظام ١٨٧٥در سال انصراف داد و به مدارس علمي در بغداد روي آورد . در بغداد وارد مدرسه محمود شكري اﻵلوسي كه دانشمند مشهور در زبان و ادبيات عرب بود شد. و نزد وي ۱۲ سال شاگردي كرد و او بود كه راه ادبيات را به او نشان داد ؛ راهي كه تاثير شگرفي در زندگي شاعر به جاي گذاشت . شاعر از سختي و تنگي معيشت بسيار در رنج بود تا آن جا كه در برخورد با مردم به خاطر اوضاع بد و بي مايگي اش احساس ناراحتي مي كرد. گاهي به حرفه آموزش روي مي آورد و گاهي هم بازرس زبان عربي در وزارت معارف عراق وهم استاد دانشسراي عالي بغداد گشت. و در ١٩٢٤به روزنامه نگاري. و در سال سال عضو مجلس بغداد گشت و بعد از آن دوره هشت ساله از كار كناره كشيد ٨ از شغل خود استعفا دادو به مدت ١٩٢٨سال بدرود حيات گفت . و سپس در سال١٩٤٥  رصافي بر تهيدستان و بينوايان بسيار مهربان بود و در اين موضوع قصائد بسيار ي سروده است كه در اين اشعار درد ها و مصيبت هاي آنان را به تصوير كشيده است . مردمش را به مهرباني با آنان و دستگيري از آن ها و كاستن درد ها و غمهايشان تشويق مي كرد . قصائد زير در باره ي موضوعات ذكر شده معروف است : المهجورة – الطفل في مشهد الحريق – اليتيم في العيد.– أم – قة – المطل
شاعر در اين فن استادي كامل داشت چون خود تلخي زندگي را چشيده بود. و قصيده ” اﻷرملة المرضعة ” نمونه اي از اشعار اجتماعي وي مي باشد كه سرشار از احساس و عاطفه فراوان است. بر همگان روشن است كه تنها كسي مي تواند جلوه هاي بد بختي و بينوايي را ترسيم كند كه هم اديب باشد و خود تلخي فقر و ناداري را چشيده باشد وهم شاعر باشد و احساس لطيف و انساني داشته باش.

 

نمونه شعر :
تبكي لتشكو من داء الم بها
و لست افهم منها كنه شكواها
ويﺢ ابنتي ان ريب الدهر روعها
بالفقر و اليتيم آها منهما آها
كانت مصيبتها بالفقر واحده
و الموت والدها باليتم ثناها!
ﻓضاي ﺳياﺳي و اجتماعي در زمان اخوان ثالث و معروف الرصافی :
كه سالهايي بسيار حساس و پر از تنش در تاريخ ايران اسلامي ٤٠ و ٣٠زندگي مهدي اخوان ثالث مصادف است با دهه ي است كه از طرفي عدم كفايت سلسله پهلوي از طرفي وقوع جنگ جهاني دوم و حمﻼت متفقين از شمال و جنوب به ايران و استفاده از ايران به نفع خود و پس از آن بلوك بندي شرق و غرب و فعاليتهاي احزاب مختلف و تنش هاي بين نيروي هاي ملي و مذهبي و … مي باشد كه هر كدام به تبع بر فضاي اجتماعي و اقتصادي ايران تاثيراتي بسياري گذاشته بود.
آغاز جواني او مصادف بود با شروع جنگ جهاني دوم و استعمار فكري و اقتصادي كشورهاي آمريكايي و آفريقايي و تلاش مردم براي رهايي از استبداد رضا خان و گرچه او اهل حزب خاصي نبود اما فعاليت هاي سياسي بسياري انجام مي داد و به مرداد بود كه ٢٨ همين دليل زنداني و سپس به كاشان تبعيد شد. يكي از اتفاقاتي كه روي شعر او تاثير گذاشت كودتاي حاصل آن شعر زمستان بود. اخوان از مسئوليت خويش در قبال مردم ايران آگاه بود و در تظاهرات مردم عليه رژيم شاه شركت مي كرد و پس از پيروزي انقلاب وقتي كه به خواسته خود رسيد از فعاليتهاي سياسي كناره گرفت.

 

زندگي معروف الرصافي با استبداد ها و استكبار ها و جريانات سياسي ظالمانه در كشور عراق مثل اتفاقات مربوط به قانون ، انقلاب رشيد عالي گيلاني در عراق ، هم عصر شده ١٩٣٠ ، معاهده ١٩٢٠اساسي كشور عراق، جنگ جهاني اول ، انقلاب بود كه ميتوان بازتاب هاي اين مسائل سياسي كه به تبع بر روي مسائل اجتماعي تاثير مي گﺬارند را در شعر هاي او مشاهده كرد . عمده مسائل اجتماعي كه در شعر معروف الرصافي وجود دارد از مفاهيمي مثل جهل و عدم آگاهي مردم ، تلاش براي استقلال و آزادي ، اقتصاد ضعيف و وابسته و فقر مردم عراق ، نگاه خصمانه به زن در جامعه و … تشكيل مي شود.
شعر معروف الرصافي آينه تمام نماي اين جريانات سياسي و اجتماعي كشور عراق است .رصافي شعرش را در خدمت به اجتماع وطنش به كار گرفت و به تلاش براي مبارزه با جهل و ناداني مردم كشورش پرداخت او همچنين از مردم كشورش ميخواست تا با فراگيري علم و دانش از رخنه ي جهل و ناداني دوري كنند . همچنين او سرسختانه خواستار آزادي زن از قيد و بند هاي موجود در جامعه عراق و اجازه به حضور زنان در اجتماع بود. رصافي ميخواست تا مردم جامعه اش آزاد باشند و در بيان و انديشه آزادي داشته باشند .
او در حالي به مبارزه با جريانات مخل سياسي و اجتماعي ميپرداخت كه هر شاعري جرات چنان جسارتهايي را نداشت او علاوه بر مبارزه با قلم با عمل هم مبارزه مي كرد و در بسياري از مسائل سياسي وطنش حضور فعال داشت .
همچنين بايد گفت كه او بيش از همه از افكار سيد جمال الدين اسد آبادي درباره وحدت جامعه اسﻼمي تاثير گرفته بود . همچنين درباره اختراعات تازه زمانه اش مثل قطار ، ماشين ، ساعت و تلگراف اشعاري دارد.
با ترسيم گذرايي كه از فضاي سياسي دوران اين دو شاعر شد ميتوان به راحتي به تاثير منفي آن بر فضاي اجتماعي آن دوره شد . اين مشكﻼت سياسي نتيجه اي جز فقر و فساد و جهل و بي عدالتي نداشت كه در اشعار اين دو شاعر تﻼش و مبارزه بر ضد آنها مشخص است و فضاي سياه اجتماع دوران خود را در اشعارشان نشان داده اند.

 

مسائل اجتماعي در اشعار اخوان ثالث و معروف الرصافي:
– جهل : ١
يكي از مسائل اجتماعي كه در شعر اخوان ثاثل متبلور مي شود مساله جهل و ناداني است كه از موجبات سرنگوني ملـت هــا برشــمرده مــي شـود .جهل باعــث مـي شــود انســان همــواره در تسلســلي از عقب ماندگي و تباهي زندگي كنند در اشعار او عموما شب و تاريكي نشانه ناداني و جهل استو اين غفلت و بي خبري با خواب تشديد مي يابد او مردم را از ناداني بر حﺬر مي دارد و آگاهي را چون آتشي گرما بخش مي داند.
پديده جهل از جمله پديده هايي است كه معروف الرصافي از آن به تنگ آمده بود . فريادهايكوبنده شاعر در مبارزه با اين زالوي بي رحم همواره در طول زندگي اش در جهان طنين اندازبود . ازآنجا كه شاعر عامل اصلي عقب ماندگي و از دست دادن هويت و استقﻼل سياسي را در جهل و ناداني ميديد . او همچون انسان در حال مرگ از سايه جهل مي هراسد و به فرياد در مي ايد اين أمر نوعي اضطراب و پريشاني را در سراسر وجود شاعر بوجود آورده بود . لﺬا مرگ را براي هموطنان جاهل خود آرزو ميكند . رصافي از زندگي كه به غبار ظلم و خفت و خواري آلوده باشد گريﺰان است و آنرا با زندگي حيوانات يكي ميداند.
– فقر : ٢
مساله اي ديگر كه در شعر اخوان ثالث وجود دارد مساله فقر است او اين مساله را در شعر خزاب بيان مي كند و سود جويان را كساني مي داند كه جز بت زرد طﻼ معبودي را نشناخته و نمي پسندند از طرفي هم فضاي فقر آلود اطرافيان را نمي پسندد و از آنها مي خواهد تا آگاهانه همتي كنند و فقر را از زندگي خود حذف كنند.او نابرابري اجتماعي و سو استفاده از دسترنج كارگران را از نمونهاي اعلاي ناهنجاري اجتماعي مي داند و معتقد است اگر در اجتماع آگاهي حاصل شود مي توان با مبارزه فقر و ناداني را ريشه كن كرد.وضعيت اقتصادي مردم عراق مساعد نبود ، او عامل فقر مردم عراق را حاكمان مي دانست كه با رفتار و مديريت غلط خود موجب فراگيري فقر شده بودند . شايد مهم ترين مسئله اجتماعي در شعر رصافي هم مسئله فقر باشد كه رصافي بطور معمول براي بيان مسائل مربوز به فقر از شعر هاي داستاني استفاده كرده است . او در شعري عامل خشك شدن دجله و فرات را كه موجب رونق زندگي مردم بودند ، حاكمان بي كفايت مي دانست . او در آن قصيده به گفتگو با دجله و فرات نشسته و از نوحه سرايي بلبلان اطراف اين دو رود سخن مي گويد :
رب يوم وردت دجله فيه موردا خاليا عن الوراد
حيث ينصب في سكوت عميق مائوها دائما ضفاف الورادي
او در قصيده آل السلطنه وضعيت زندگي عافيت مندانه حكمرانان بر خانه هاي خراب . فقيرانه مردم عراق را بيان كرده و به آنها هشدار مي دهد كه سزاي اعمال خود را خواهند ديد :
و لهم اعبدو بهاء و اماء و نعيم و رفعه و جﻼله
ياكلون اللباب من كد قوم اعوزتهم سخيئه من نخاله

 

٣- زن:
شعر مهدي اخوان ثالث در مضوع زن گرايش به بررسي جايگاه زن در خانواده ، شوهر داري و تربيت فرزندان است و بدليل فضايي نسبتا آزاد براي زنان در ايران اشعار بارزي نسبت به عقب ماندگي زنان در اجتماع به چشم نمي خورد.
اخوان ثالث در اشعار خود بيشتر به وصف زن و ربﻂ آن به توصيفات اساطيري از زنان مي پردازد و از كلماتي مثل پري ، اژدها ، مار خوش خﻂ وخال و … استفاده ميكند.
او زني را كه متعهد باشد و مسئوليت خانه داري و شوهر داري و تربيت فرزندان را به دوش بكشد زني با غيرت معرفي كرده است .

جامه جنست زن است اما
دردو غيرت در تو دارد ريشه ايي ديرين
كه از بسيار هم بيشي كم مبين خودرا٬
گوهر غيرت گرامي دار٬ اي غمگين
زندگي مي گويد…
جهان عرب پس از مشاهده پيشرفت هاي كشور هاي غربي در صدد جبران عقب ملندگي هاي خود بر آمد كه در اين راه شاعران و روشنفكران زيادي تﻼش كردند با توجه به افكار قديمي كه نسبت به زن بدبينانه بوده و با توجه به قدمت خود در افكار اعراب دوانيده شده بود ، بر طرف كردن آن هم كار ساده اي نبود . رصافي سرسختانه خواستار آزادي زن از قيد و بند هاي موجود در جامعه عراق و اجازه به حضور زنان در اجتماع بود. رصافي ميخواست تا مردم جامعه اش آزاد باشند و در بيان و انديشه آزادي داشته باشند .
ياد مي شود و خواهان اعاده حقوق از «نسائيات » او بخشي از ديوان خود را به زنان اختصاص داده است كه از آن با عنوان دست رفته زنان است، رصافي عادت هاي نا پسند و كج فهمي هاي مردم از دين را عامل اين ظلم ها ميداند .

۴- آزادي :
اخوان از آن شاعران ژرف نگر است كه آزادي را در فرايند تاريخ در سير تحوﻻت فكري انسان مينگرد و ميرسد به ايران خود مطرح است كه شاعر پاسداري از آن «غياب»و «نبود» روزگار خود، كه در فقدان آزادي ميسوزد از اين زاويه آزادي در را وظيفه ي خود ميداند: درين سرما، گرسنه، زخم خورده دويم آسيمه سر بر برف، چون باد وليكن عزت آزادگي را نگهبانيم، آزاديم، آزاد

نگهبان آزادي بودن در سرما و زمستان، بيانگر وضعيت حاد و بغرنج اجتماعي و سياسي و فرهنگي ايران دهه ي سي و چهل است، اين دو دهه از پربارترين دوران شعر معاصر است و همچنين همراه با بيان دردهاي اجتماعي و يافتن آزادي است آزادي با هر تعريفي كه، در جوامﻊ استبدادي به منصهي ظهور ميرسد، در اين جوامﻊ آنقدر فضاي اجتماع رو به ركود و انﺰوا ميرود كه قشر روشنفكر براي رهايي از وضعيت به دنبال آزادي و تفسير آن ميرود، حتي از دختر كوچك خود ميخواهد با دستهايش حصار سردي نور را بشكند: با دستهاي كوچك خويش بشكاف از هم پرده ي هوا را بشكن حصار نور سردي را كه امروز در خلوت بي بام و در كاشانه ي من پر كرده سرتاسر فضا را به خوبي گوياي وضعيتي متشنج و پا در هواست كه شاعر با چشم هاي تيﺰ بين خود آن را درك ميكند، و «حصار نور سرد» شرايﻂ آنقدر بهم ريخته ميشود كه نور اين عامل روشنايي- خود تبديل به حصار و زنداني براي افراد جامعه ميشود اخوان در صحبت از آزادي، در بسياري از مواقﻊ از زندان ياد ميكند، زندان معادل خوبي براي فقدان آزادي و نبود رهايي در جامعه ي ماست، زندان يادآور اسارت در چنگال استبداد و رفتن به حوالي فاجعه است: هي فﻼني ! با شما بودم هيچ ميداني كه زندان چيست از كدامين قاره ست اين بوم هيچ ميداني كه اين بوم آشنا، اين شوم از چه اقليميست اصلش اول يادگار از كيست ؟

شاعر از مخاطب ميپرسد:<< آيا ميداني زندان چيست >> اولين تلنگر را اين سوال در ذهن مخاطب ايجاد ميكند و در سطرهاي بعدي با بر شمردن مشخصات اجتماع خود با سوال مطرح ميشود، فضاي آن روز را شرح ميدهد، اخوان، عاشق ايراني آزاد است، بارها و بارها در جاي جاي شعر خود آن را با زبان و تصويرهاي متفاوت بيان ميكند، زندان براي اخوان، حكايت از دردي عميق دارد، در انسان هاي دربند و اسيري كه از استنشاق هواي آزاد محروم اند:

آه باور كن فلاني جان من درين زندان بي فرياد ميشناسم بي نواياني كه خود را نيﺰ نشناسند ميشناسم تيره بختاني كه حتي اسم خود را نيﺰ برده اند از ياد در كنار شاتقي، با من گرگلي خان ساكت و غمگين قدم ميزد من دلم ميسوخت اما حيف كاري از دستم بر نميآيد آزادي در انديشه ي معروف رصافي نيﺰ به معناي به دست آوردن حقي براي ابراز افكار و انديشه ها به صورت بي قيد و بند السجايا فوق العلم و فوق : مترادف با مفهوم امروزي آزادي انديشه، بيان »است. به عبارت ديگر مفهوم آزادي در شعر رصافي در قصيده اي رصافي پس از تشويق ملت عرب به جهاد در راه وطن، از فقدان آزادي انديشه شكايت مي كند «و قلم است كه ترجمه اي از آن را به اختصار مي آورم : ) از روي جهل و ناداني در تاريكي كامل راه مي رويم كه ما را در هم مي شكند و ظلم و تاريكي مطلق بر ما وارد مي كند. آزادي انديشه در ميان ما مجاز نيست و آزاده ميان ما مورد اهانت قرار مي گيرد و مورد احترام نيست.( رصافي در قصيده ي ) شكوي الي الدستور( شكايت خود را نﺰد قانون مي برد: فهل ايها الدستور تسمﻊ شاكيا بك ايوم نرجو ان يري نهضه الشرق نراك بايديهم علي الخلق حجه و انت عليهم حجه ﻻ علي الخلق ……….

ترجمه كامل قصيده : اي قانون آيا صداي شاكي را كه امروز به نزد تو آمده و اميد دارد كه بيداري مشرق زمين را ببيند، مي شنوي؟ ما تو را مانند حجتي در دست مردم ميدانيم در حالي كه تو به حجتي براي دشمنان تبديل گشتهاي.آيا رضايت ميدهي كه حكومت را به جماعتي اختصاص دهي و براي ديگران بسان جوهري بر پوست باشي؟! پس اي قانون هر گونه ميخواهي حكم كن و بدرخش اما بسان ابر برق زننده بي باران مباش و بي فايده مباش. ما امروز به دنبال حكم كردن بر آنان نيستيم ولي ما آنان را صدا ميﺰنيم و به سوي حق فرا مي خوانيم . نتيجه گيﺮي : مسائل اجتماعي در عصر جديد به پيچيده ترين شكل ظهور مي كنند و شاعران متعهد معاصر نيﺰ وطيفه ي خود مي دانشتند تا با روشنگري در شعر خود مردم را راهنمايي كنند تا از زندان فجايﻊ اجتماعي رهايي يابند . دو شاعر معاصر و متعهد در دو شاعران عراقي و ايراني بوده اند كه در برابر ، كشور اسﻼمي كه تقريبا هم عصر بودند معروف الرصافي و مهدي اخوان ثالث مشكلات فرهنگي ايستادگي نموده، مردم را به مبارزه عليه آنها دعوتكردهاند . اين دو شاعر در يك شرايﻂ اجتماعي و سياسي مشترك زندگي كردند و مشاهده كردند كه مردمشان غرق در فقر و جهل و رذائل اجتماعي به جاي تﻼش براي رهايي در خواب اند و خود را سرگرم كار هاي بيهوده كرده اند و در سلطه كساني زندگي مي كنند كه خود زير سايه استعمار غرب خفته اند و با استبداد و استكبار خانه هاي فرهنگ جامعه را ميسوزانند . مهدي اخوان ثالث يك فعال سياسي و اجتماعي كه خود زخم ديده استبداد بود و سالها در زندان و تبعيد به سر برده و به خوبي از اوضاع سياسي و اجتماعي كشورش آگاه بود و با استفاده از سﻼح شعر ، آن هم سﻼحي جديد به نام شعر نيمايي سعي در فرياد در گوش مردم خفته داشت . آري او مي دانست كه مردم كشورش با فقر و جهل و استبداد پادشاهان و هﺰاران مشكل و رذيلت هاي اخﻼقي دست و پنجه نرم مي كنند و تﻼش مي كرد تا با آتش شعرش ، يخ هاي ظلم و فقر و جهل و … را آب كند تا تن مرده فرهنگ اسﻼمي ايراني نفسي دوباره بكشد. رصافي هم با آن اشعارش نشان دادكه وطن براي او كه جانش را فداي وطن ميكرد خيلي مهم بود و نمي توان ست بي فرهنگي و تيره بختي هاي آن را تحمل كند و از آن به راحتي عبور كند و با تمام وجود كوشيد تا ملتش را از قيد و بند ذلت و بردگي و جهل و فقر رهايي بخشد و به سوي فرهنگ و آزادگي رهنمون گردد . شعر تنها سﻼحي بود كه شاعر مي توانست بوسيله ي آن و با تمام وجود از فرهنگ جامعه خود دفاع كند . در ابياتي كه بررسي شد به خوبي آشكار ميشود كه معروف الرصافي از تمام توان شعري خود براي مبارزه با ظلم و استفاده از قدرت شعر اجتماعي بر عليه استبداد و مشكﻼت اجتماعي بهره مي جويد تا به روشنگري نسل خود در عراق و ديگر كشور هاي اسﻼمي بپردازد و سنگ بناي مخالفت با هر گونه استبداد و تضييﻊ حق ديگران را در زمان خود بنيان گﺬاري كند .

 

منابع و مآخذ: ١٣٧٩. اخوان ثالث . مهدي . زمستان . ج شانﺰدهم . مرواريد . تهران . ١ ١٣٧٣. دستغيب . عبد العلي . نگاهي به مهدي اخوان ثالث . ج دوم . مر.اريد . تهران . ٢ ١٣٧٢ زمانه . تهران . –. شاملو . احمد . هواي تازه . ج هشتم . نگاه ٣ ١٣٦٣. اخوان ثالث . مهدي . آخر شاهنامه . چاپ هشتم . مرواريد . تهران .٤ ١٩٧٩. ابو حامد . احمد . اﻻلتﺰام في الشعر العربي. دار العلم متعلمين . بيروت . ٥ ١٩٧٨. الحاوي . ايليا . معروف الرصافي الثائر و الشاعر . دار الكتاب اللبناني . ٦ ٢٠٠٠ . رصافي . معروف . اﻻعمال الشعريه الكامله . دار العوده . بيروت . ٧ ١٩٥١. بدري . سعيد . آراء الرصافي في السيايه . بغداد . ٨ ١٣٧٧. محمدي عاملي. محمد رضا . آواز چگور . ثالث . تهران . ٩ ١٣٦٩. اخوان ثالث . مهدي . در حيات كوچك پاييﺰ در زندان . بﺰرگمهر . تهران . ١٠ مقاﻻت : ١٣٩٠ . .رجبي. فرهاد . دغدغه هاي اجتماعي اخوان ثالث .مجله زبان و ادبيات عرب شماره چهارم ١ ١٣٩٣ . عموري . نعيم . واكاوي تطبيقي مضامين ادبيات پايداري در شعر اخوان ثالث . دو فصلنامه ادبنامه تطبيقي . ٢ ١٣٩١ . ۳تسليم . فاطمه . بررسي مضامين سياسي در شعر اخوان ثالث . انجمن علمي زبان و ادبيات فارسي .

 

برای دسترسی به نسخه pdf و کامل تر این مقاله بر روی گزینه  دانلود کلیک کنید.

 

دیدگاه ها غیر فعال است.