جنگ هیبریدی ایران در آفریقا

آفریقا یک پنجم خشکی های زمین را در برگرفته است. در این قاره، ۵۴کشور مستقل وجود دارد و بیش از ۷۰۰میلیون نفر که ۱۵%جمعیت دنیا را تشکیل می دهند در آن زندگی می کنند
۹۶%الماس
۹۰% کروم
۸۵%پلاتین
۵۰%کبالت
۵۵%منگنز
۴۰%بوکسیت
۱۳%مس
۵۰%فسفات
۶۵%طلا
و ۳۰%توریوم و اورانیوم جهان در آفریقا قرار دارد. این در حالی است که آفریقا مالک ۲۰ تا ۲۵درصد پتانسیل هیدروالکتریک جهان نیز هست که تاکنون بخش کوچکی از آن تحت کنترل درآمده است. ده کشور این قاره از جمله سودان،نیجریه، لیبی، گابن، الجزایر و آنگولا از صادرکنندگان نفت هستند.
از نظر ژئوپلیتیک قرار گرفتن آفریقا در بین قاره های آسیا و اروپا و وجود چهار آبراه استراتژیک دریایی:
کانال سوئز
تنگه جبل الطارق
تنگه باب المندب
دماغه امیدنیک
اهمیت ویژه ای به این قاره داده است.

به لحاظ فرهنگی بیش از ۵۵درصد از مردم آفریقا مسلمان هستند و به عبارتی می توان گفت آفریقا تنها قاره ای است که بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می دهند. بنابر آمار منتشر شده رشد جمعیت مسلمانان در آفریقا از بقیه قاره ها سریعتر بوده و رشد اسلام در آفریقا به عنوان یک مکتب در دهه گذشته از رشد بقیه مذاهب از جمله مسیحیت بیشتر است.

از نظر مساحت بزرگترین کشورهای آفریقا کشورهای مسلمان هستند (سودان و الجزایر) و از نظر جمعیت نیز دو کشور مصر و نیجریه در رده های اول و دوم قرار دارند و به لحاظ بین المللی مجموعه کشورهای آفریقایی حدود یک سوم اعضای سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای وابسته را تشکیل می دهند.

جمهوری اسلامی ایران به دلایل زیادی در آفریقا حضور دارد و اساسا حضور در آفریقا قدرت محسوب می شود برخی از دلایل حضور ما شامل:

  • حفظ منافع ملی و استفاده از منابع و ثروت آفریقا به شکل برد-برد می باشد.
  • تهدید منافع دشمنان ما که در این قاره حضور دارند  ترسیم جبهه ای جدید برای تقابل با دشمنان و دورتر از مرزهای جغرافیایی خودمان.
  • فروش محصولات تولید شده در کشورمان و کسب درآمد.
  • تربیت نیروهای نیابتی و نزدیک به خاک دشمنان.
  • سبقه تاریخی (اسلامی-ایرانی) حضور ما در این قاره.

اساسا جهان اسلام به سه بخش مهم تقسیم می شود که شامل:

  • بخش آسیایی که از نظر جمعیت زیاد اهمیت دارد.
  • بخش خاورمیانه(غرب آسیا) که به جهت تئولند و انرژی اهمیت دارد.
  • بخش سوم هم افریقا که به جهت نزدیکی به اروپا(تمدن غرب) اهمیت دارد.

اسلام از طریق اروپا و اسپانیا به غرب راه یافت. کشور ما هم به جهت حضور در افریقا از تکنیک های جنگ_هیبریدی، استفاده از ظرفیت های آموزشی، دیپلماتیک، صنعتی و امنیتی و به ویژه استفاده از نیروهای حزب الله استفاده می کند. در واقع حزب الله فقط در لبنان کارایی ندارد و به عنوان یک سازمان پیچیده در گوشه گوشه دنیا فعالیت دارد.

دعوت از ساکنین این قاره برای آموزش در دانشگاه ها و حوزه های علمیه و انتقال تفکر جمهوری اسلامی یعنی قدرت نرم یکی از همین تکنیک ها می باشد. به عنوان مثال فعالیت های شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه در واقع از تکنیک های ما این هست که به جای اجاره پایگاه نظامی و دادن هزینه، یک نیروی وابسته به خودمان در کشور هدف تربیت کنیم و کسب درآمد هم داشته باشیم و اگر شد ریاست دولت و کشور هدف را در اختیار داشته باشیم تا دولتی همسو با منافع ما در کشور هدف حضور داشته باشد.

منطقه شاخ آفریقا، متشکل از کشورهای سودان، اتیوپی، اریتره، جیبوتی و سومالی است که از نظر موقعیت جغرافیایی، یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان به شمار می آید این اهمیت، ناشی از برخورداری منطقه از پارامترهای مهمی، نظیر احاطه بر دریای سرخ و تنگه باب المندب به عنوان گلوگاه ارتباطی اقیانوس هند به دریای مدیترانه و قاره اروپا، دروازه ورود آسیا و خاورمیانه به آفریقا، محل تلاقی تمدنهای خاورمیانه و آفریقا و خاستگاه رشد و گسترش فرهنگ اسلامی آفریقایی است. به همین دلیل، این منطقه، همواره یکی از کانونهای نفوذ قدرتهای بزرگ، به ویژه در دوران نظام دو قطبی و جنگ سرد بوده است.

علاوه بر این، منطقه شاخ آفریقا، بر خلاف میزان و وسعت آن، بحرانهای سیاسی و امنیتی زیادی را در خود جای داده است؛ که می توان به بحرانهای داخلی این کشورها، همانند:
سودان (دارفور )
سومالی (الشباب)
و تنش های مرزی این کشورها با یکدیگر (اتیوپی با اریتره، اریتره با جیبوتی، سودان با اتیوپی، اتیوپی با کنیا، سومالی با اتیوپی) اشاره کرد؛ که گاه به درگیری های نظامی شدید نیز منجر شده است.

استراتژی آمریکا و رژیم صهیونیستی در شاخ آفریقا، بر اصل قرار دادن اریتره و اتیوپی به عنوان بازدارنده، در برابر رشد اسلامگرایی در کشورهای این سو و آن سوی باب المندب و همچنین کشورهای حوزه رود نیل در جنوب سودان، استوار شده است. استراتژی رژیم صهیونیستی و آمریکا در این زمینه بر تشکیل چند حکومت کوچک و ضعیف در منطقه و برپایی آشوب در کشورهایی مانند سومالی، سودان و اریتره استوار است. به کارگیری اتیوپی به عنوان پایگاهی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی و نیز برقراری روابط میان کشورهای شاخ آفریقا و رژیم صهیونیستی،از دیگر اهداف صهیونیسم در این منطقه استراتژیک به شمار می رود.

بنابراین جهت مقابله با گسترش و نفوذ رژیم صهیونیستی در این قاره، جمهوری اسلامی ایران باید نفوذ خود را در کل قاره آفریقا به ویژه قسمت شمالی آن گسترش دهد. یکی از مهمترین جبهه های ما در افریقا جبهه سودان بود که بحث های پیرامونی زیادی دارد.

این کشور تقریبا نقش سوریه در قاره افریقا را برای ایران بازی کرد اما بک یکباره از ایران جدا شد. عمرالبشیر رئیس جمهور سودان نتوانست مثل بشار اسد مقاومت کند و کشورش به دو بخش سودان و سودان جنوبی تجزیه شد. سودان جنوبی به اسرائیل گرایش دارد و خود عمرالبشیر و سودان هم به سمت عربستان و امارات رفتند و از ایران فاصله گرفتند و حتی دیپلمات های ایرانی را اخراج و قطع رابطه کردند. اما استراتژی ایران در قبال این حرکت چیست؟

از آنجائیکه بودجه دفاعی ایران محدود هست، ایران یاد گرفته با پول رقبای منطقه ای مثل امارات و عربستان و قطر و ترکیه، از متحدین خودش دفاع کند. مثلا در فلسطین، سازمان های رزمی در زمان صلح با رزیم صهیونیستی به سمت عربستان و دیگر رقبای ایران گرایش دارند و حتی ممکنه به ایران توهین هم بکنند که یک نقشه هست و در مقابل رقبای ما حقوق پرسنل این سازمان ها را پرداخت می کنند و در مجامع جهانی از آنها تا حدودی حمایت می کنند چه بسا تسلیحاتی را هم در اختیار آنها قرار بدهند، مثل تسلیحاتی که قطر برای حماس از چین و روسیه می خرد، اما در زمان جنگ با اسرائیل این گروه ها به سمت ایران گرایش داشته و وارد نبرد با آمریکا و اسرائیل می شوند.

درباره سودان هم، چون جمهوری اسلامی ایران درگیر جنگ سوریه و عراق بود، توجه چندانی به سودان نداشت اما الان که امریکا در باتلاق ونزوئلا و کره شمالی و درگیری های داخلی فرو می رود و اسرائیل هم درگیر سوریه و حزب الله شده، عربستان هم درگیر جنگ یمن و مشکلات داخلی هست، خود عمرالبشیر هم درگیر اعتراضات داخلی است، بهترین فرصت برای بازپسگیری سودان می باشد.

آنچه در سودان انجام دادیم فقط انتقال کارخانه های تسلیحاتی نبود،بلکه انتقال تفکر انقلابی و شیعی بود که بین مردم و مدیران میانی، بسیار تاثیرگذار بوده است. در واقع سودان کشوری است که محل زورآزمایی کشورهای قدرتمند شده، امریکا، اسرائیل، عربستان و امارات در مقابل ایران.

اهداف رژیم صهیونیستی در آفریقا شامل:

اهداف سیاسی
بهره برداری از آرای کشورهای افریقایی در محافل بین المللی قدیمی ترین هدف سیاست افریقایی رژیم صهیونیستی بوده و هنوز هم در قضیه منازعه اعراب و روند صلح خاورمیانه از آرای کشورهای افریقایی استفاده می کند. رژیم صهیونیستی جهت رهایی از محاصره کشورهای عربی در منطقه از این مناسبات بهره برداری کرده و همچنین برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با کشورهای افریقایی مدخلی برای برقراری مناسبات اقتصادی و امنیتی با کشورهای این منطقه بوده است. رژیم صهیونیستی با داشتن روابط سیاسی با قاره آفریقا توانسته است، حجم زیادی از آرای سیاه پوستان آمریکا را برای اهداف خود جذب کند.
اهداف اقتصادی
رژیم صهیونیستی با افزایش صادرات خود به کشورهای این منطقه تا حدودی توانسته است، بخشی از کسری بودجه خود را ترمیم و طی دو دهه اخیر میزان صادرات خدمات فنی به این کشورها را افزایش دهد. اسراییل از طریق تقویت روابط اقتصادی برای صنایع خود مواد خام ارزان تهیه کرده است. طی۱۰ سال گذشته این رژیم جهت مقابله با فلسطینی ها اقدام به جذب نیروی کار افریقایی ارزان نموده و مهاجران سیاهپوست از نیجریه، بنین و لیبریا به عنوان نیروی کار ارزان در فلسطین مشغول به کار شده اند.
اهداف امنیتی

  • تقویت همکاری در زمینه تامین اسلحه و تجهیزات فنی نظامی.
  • استفاده از گروههای جدایی طلب سودان، چاد و نیجریه جهت تجزیه کشورهای اسلامی افریقا، رژیم صهیونیستی نقش مهمی در مدیرت و هدایت مسیحیت صهیونیستی در منطقه داشته به ویژه در نیجریه، سیرالئون، گینه کوناکری و لیبریا با استفاده از این سیاست توانسته، تا جامعه مسلمانان را تا حدود زیادی تضعیف کند.
  • همگرایی با سیاست های امنیتی آمریکا.
  • تقویت همکاری با کشورهای آفریقایی در زمینه اطلاعات و جمع آوری گزارشهای مورد نیاز امنیتی.

در واقع ایران و اسرائیل تقابل خودشان را در کشورهای دیگر دنیال می کنند و همطراز با حفظ منافع ملی به یکدیگر فشار می آورند، این تکنیک از تقابل مستقیم و جنگ رو در رو بهتر هست که به آن جنگ هیبریدی می گویند.

 

همچنین بخوانید:

شبیه‌سازی نبرد فرضی ایران و آمریکا در نشنال‌اینترست

دیدگاه ها غیر فعال است.