بهترین مکان ها برای تاسیس لژ های فراماسونری

همواره دانشگاه ها و مراکز آموزشی یکی از بهترین مکان ها برای تأسیس لژ های فراماسونی بوده و هَست. تحقیق و بررسی پیرامون اعضای حکومت مخفی یهود در ایران طی دویست سال گذشته نشان میدهد تقریباً تمامی آنها در مراکز آموزشی خاص در ایران و در دوران قبل از دانشگاه و بعد در دانشگاه های خارج از کشور که اغلب در انگلستان و فرانسه و بعد در آمریکا و سایر کشورها قرار دارند، تحت آموزش قرار گرفته اند. همانطور که میدانید فراماسونری اساساً بر پایۀ جذب نخبگان استوار است و برای سنجش میزان استعداد و جذب نخبگان، چه جایی بهتر از مراکز آموزشی و دانشگاه ها!؟

همچنین هیچ ابزار و پوششی بهتر از علم و مراکز علمی نمیتواند خباثت ها، خیانت ها و سلطه گری های “حاکمانِ حاکم بر حاکمانِ دنیا” را از دید مردم دنیا پنهان نگاه داشته و اثر گذار باشد. شیوۀ کار بدین صورت است که حکومت مخفی که افراد آن عمدتاً صهیونیست ها هستند ابتدا با تأسیس مراکز آموزشی خاص با امکانات پیشرفته آموزشی، از نام آنها برندی معتبر ساخته و سپس با به کار گیری دستور العملی نانوشته و کاربردی، افرادی را که در پیشینه خانوادگی شان خدمت به اربابان مخفی ثبت شده و یا کسانی را که طبق چک لیست آنها امکان به کارگیری شان زیاد است را انتخاب کرده و تحت آموزش با نوع نگاه خود قرار میدهند و اگر طی آموزش فرایند جذب نخبگانی فراماسونری به خوبی طی شود، هم مورد آموزش تخصصی قرار میگیرند و هم جایگاه و شغل و مأموریت متناسب به ایشان واگذار میگردد. وگرنه از سیستم به روش های مختلف حذف خواهند شد. در سالهای پیش از انقلاب و از زمان ورود رسمی یهودیان مخفی و فراماسونری ها به ایران و به دست گرفتن حاکمیتِ مخفی، چنین مراکزی جهت آموزش تأسیس شد و برای تحصیل در این مراکز گذشته از پیروی از دستورالعمل های خاص و نانوشته، داشتن ثروت و امکان پرداخت شهریه آنها در اولویت قرار داشت.از جمله لژهای فراماسونری در دوران پهلوی را می توان به لژ روشنایی در شیراز، لژ بیداری ایرانیان، لژ همایون، لژ مهر، لژ خیام و لژ تهران و ستاره سحر نام برد.

 

همچنین تحصیلات عالیه، زمانی امکان پذیر بود که فرد مورد نظر بتواند هزینه های اعزام به خارج از کشور و تحصیل در دانشگاه های مخصوص در نظر گرفته شده را پرداخت نماید که البته همانطور که مستحضرید، رسماً از دوران زندیه به بعد، یا مسلمانان را با تعصبات خشکِ مذهبی از ادامۀ تحصیلات عالیه به روش های گوناگون باز داشتند و یا وضعیت اقتصادی آنها اجازه نمیداد که بتوانند به راحتی امکان تحصیل در چنین مراکزی را داشته باشند. بدین صورت بود که اکثر قریب به اتفاق اولین نخبگان ایرانی در هر زمینۀ علمی که شما تصور کنید، از فیزیک و پزشکی گرفته تا جغرافیا و تاریخ و ادبیات و غیره، یا از خاندان های مخفی و رسمی یهودی و بهایی بوده اند و یا اگر ریشۀ مسلمان داشته اند، که البته تعدادشان به مراتب کم است، طی فرایند تحصیل، تعداد زیادی از آنها جذب سازمان های فراماسونری شده و در خدمت حکومتِ مخفی در آمدند.

حال کشوری را تصور کنید که پدر فلان علم و مادر فلان دانش و اولین مؤسس فلان بنیاد فکری و بنیان گذار شورای کتاب بهمان در آن، همگی از اعضای اصلی حکومتِ مخفیِ یهودی صهیونیستی باشند. مردمی را تصور کنید که طی حداقل دو قرن، محکوم به افتخار کردن به کسانی بوده اند که همگی در عقب ماندگی و غارت و استعمار و بدبختی و کنترل ایشان نقش اصلی و کلیدی داشته اند. دانشجویان و تحصیل کردگانی را تصور کنید که بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب همچنان اسیر بِرَند های دانشگاهی و شخصیتی هستند که در ریشه در استعمار پیر انگلستان و حاکمیت صهیونیست در جهان دارند و حرف و نگرش و آموزش و کتب اساتیدی برایشان معتبر و قابل استفاده است که تحصیلکردۀ فلان دانشگاه معتبر بین المللی بوده است و خود از نخبگان مشهور و مورد افتخار ایرانی است!

اینجاست که معنای سخن حضرت امام خمینی که فرمودند : «ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این
زودیها نجات نخواهیم یافت.» را درست درک میکنیم و اینجاست که می فهمیم چرا رهبری میفرمایند: «از کلمۀ “بِرَند” بدم می آید» (نقل به مضمون) اینجاست که دیگر از دستگیری یک دانشمند و استاد دانشگاه در دانشگاه امام صادق بعنوان جاسوس محیط زیست نه تنها تعجب نمیکنیم، بلکه به احتمال اینکه چند نفر امثال وی در دانشگاه های ما حضور دارند نیز فکر خواهیم کرد.

1 Comment
  1. سهیل کاربر می‌گوید

    آخ آخ گفتی. از اونموقع برنامه ریزی کردن. ولی دیگه کار از اینم گذشته. دانشگاه بجای اینکه محل درس و علم باشه. شده محل دختر بازی و کلاس گذاشتن. همه میان یه مدرکی بگیرن برن. هیچ کس نیست دلش برا کشورش بسوزه.

دیدگاه ها غیر فعال است.