هنر تئاتر در ایران پیش از اسلام

قوم تازه قوام گرفته آریایی که روزگار را با جنگ اقوام بومی و بیابانگرد و گاه آمیختن با آنان می گذراند، مراسم و بزرگداشت هایی در زمان تصاحب و زایش داشتند. تعزیت ها نیز در زمانی بر پا بود که عزیزی از دست می رفت یا مجموعه، دستخوش قهر طبیعت قرار می گرفت. این دوران در تاریخ بشری به دوران قهرمان پروری و پهلوانی معروف می شود. دورانی که در اساطیر و افسانه ها، انسان برتر و کامل با قدرت و هوشمندی وافی، در نقل و قصه ظهور می یابد و سینه به سینه می گردد. لذا آنجا که می جوییم تا ریشه های تناور افسانه های حماسی را بیابیم، بی شک لازم است تا با علاقه بیشتری به دوران پهلوانی بپردازیم.

هشت قرن پیش از میلاد مسیح، مادها نخستین سلسله قدرتمند بودند که بساط تمدن را گستردند. بعد از آنها، هخامنشیان ادامه دهنده این رشته متعالی و اجتماعی بودند. پس از اینکه اسکندر، ابران را فتح میکند، بازماندگانش، تیره سلوکیان را بنیان می نهند. اشکانیان، سلسله قدرتمندی بودند که فرهنگ و سنت دستخورده را پالودند و اصول مدنیت و جامعه را از نو نوشتند. هم اینان بودند که گذشته را به نیکی تبیین کردند و سنت ها را احیا نمودند. اما این بساط در دست نالایقان ساسانی هدر رفت و مردمان از خام اندیشی این تیره پادشاهان، به ستوه آمدند.

بی شک قصه گویی و فن انتقال مشاهدات و تجربه ها، از جمله زنده ترین شیوه های تکامل نمایش بوده است. آثار این سنت و هنر دیرین، بر ظروف و اشیاء بازیافته از آن دوران، به وضوح آشکار است. این تصور که رقص و آیینی همچون آیین سرخپوستان و سیاه پوستان در ستایش برتری و پهلوانی و خدا صفتی رایج بوده، چندان درست نیست، اما دور از باور هم نباید باشد. چرا که به گفته هرودوت، موجودیت های مشابه و مشترک اقوام قدیم در سنت ها و باورداشت ها و آیین ها، سخت شبیه هم بوده اند.

نقالی یک شکل بیان و یک نمایش فردی است که شاید پس از پیدایش و توسعه عصر کلام پیدا شد و رشد یافت. چنانکه برخی آن را در کنار سرودها و رقص های ستایش، قدیمی ترین و ساده ترین شکل نمایش و مقدمه پیدایش نمایش های چند نفری می دانند. افراد در اجتماع های غروب اهل قبیله می نشستند و به آنچه رئیس یا پهلوان یا جادوگر قبیله، در شرح جنگ هایی که دیده است و نزاع با حیوانات وحشی و عوامل به ظاهر عجیب طبیعت می گفت، گوش می دادند. شرح اعمال قهرمانی و داستان های مردان و کارهای فوق انسانیشان به این ترتیب در چنین مجامعی برای شنوندگان منتقل می شده است و برخی از این شنوندگان بعدها به نوبه خود چنین داستان هایی را در چنین مجامعی برای دیگران نقل کردند و برای کسب یا حفظ امتیاز و داشتن تماشاگران بیشتر، بر حرکات نمایشی و بیان کننده خود و نیز حوادث افزودند و طی زمان هر کس با ذوق خود وسعتی به این مرحله داد.

به این ترتیب است که اگر هر کسی می توانست حرکتی نمایشی و کامل تر طراحی کند، آن را در نقل خود به دقت جاسازی می کرد و هر بار که نقل می گفت: برکردار و غنای مفاهیم خود می افزود. لذا تقلید حرکت حیوان، پهلوان افسانه ای، اسب یا صورتک و ماسک همه شیوه هایی هستند که در این اجتماعات به مرور زمان کامل تر شدند. از جمله نمایش ها یا شیوه هایی که در کتب قدیم داخلی و خارجی بر وجود آن تاکید شده است، یکی نمایش جام معروف و افسانه ای جمشید پادشاه است. این جام جهان نمای جمشید، داستانی به قدمت هزاران سال دارد. پادشاه نامور ایرانی جامی در دست داشت که از میانش کار و کردار مردمان و رعایا را به نیکی می نگریست و اگر کژی و خللی در جایی می یافت، آنرا اصلاح می کرد. که نقالان و قوالان پیرامون این جام کردارها و آیین ها عرضه می کردند، بسیار دیدنی و شنیدنی.

همچنین دو نفره خواندن یا گفتگو نیز نوعی نمایش بود که در گات های زرتشت نقل شده است. البته نسبت به نمایش جام جمشید قدمت کمتری دارد و اکنون نیز می توان در باقیمانده کتاب زرتشتیان آنرا پیدا کرد. این گونه تصور می شود که چنین مراسمی در میان موبدان و روحانیون رواج داشته که با آن مردمان را پند و موعظه کنند. درست شبیه اولین نمونه های نمایشی عهد «میراکل» «عصر مسیحیت» در قرون وسطی که نوعی دیالوگ مذهبی و نمایشی بود و در اطراف کلیساها بوجود آمد و رواج یافت. به این گفتگوی دونفره پتواژگویی گفته می شد.

پتواژگو (پتواژگر)

در زبان فارسی پهلوی پتواژ و بدواژ به معنی حاجت، پاسخ و جواب آمده است. علامه دهخدا نیز ذیل واژه پتواژ سخن، گفتگو و مطلب را یکی از معانی این واژه تفسیر نموده است. بر اساس نظر برخی از محققان این واژه با پسوند (گو) و (گر) به بازیگران و سخنورانی اطلاق می شد که وظایف ویژه ای را در دربار و مجامع رسمی بر عهده داشتند. طبیعی است چنین هنرمندانی یک شبه به وجود نیامده باشند. احتمالاً هنر آنان خود محصول یک دوره تکاملی از سنت ها و هنر گوسانی بوده است.

پتواژ گفتن نامی است که ساسانیان به هنر نمایشی خود داده بودند و بازیگر، پتواژگوی خوانده می شد که معنی تحت اللفضی آن پاسخگو می شود. این حرفه در ردیف یکی از بازی هایی نجبای آن عصر مانند چوگان بازی، شمشیربازی و رقص های هنری بود. طبقه هنرمندان و موسیقی دانان، در زمره طبقات عالیه کشور به شمار می رفتند و در دستگاه پر شکوه بعضی از شاهنشاهان ساسانی بالغ بر شش هزار هنرمند و استاد به کارهای هنری مشغول بودند… حمزه اصفهانی در کتاب تاریخ خود می نویسد: «خسروپرویز سه هزار زن داشت و دوازده هزار کنیز ساززن و بازیگر که به کارهای مختلف می پرداختند.» ملک الشعرای بهار نیز طی تحقیقاتی که در مورد واژه بازی (وازیک) به عمل آورد به نقل از یکی از متون پهلوی (رتیک) می نویسد: « به هرگونه سرود و چکامه و نیز پتواژ گفتن و پای بازی مردم ایسادن، و گوینده این هنر ها را که یکی از آنها رقص و پایکوبی است به پای بازی تعبیر می شود.»

با تکیه بر اندک شواهد موجود می توان گفت که در عصر ساسانی هنر پتواژگویی و بازیگری به درجه ای از کمال و پختگی مطلوب دست یافته بود تا جایی که هنرمندان این رشته در جهت ارتقاء منزلت خود در هرم طبقات عالیه، بحث هایی را به خود اختصاص داده بودند.

شرایط اجرای نقل به عنوان فرمی از نمایش ایرانی

هر چند اصلی ترین مناسبت اجرای نقل، شب نشینی ها و محافل خوانوادگی و طایفه ای است اما باید توجه نمود که این گونه شب نشینی ها و محافل و مجالس روزمره، عموماً مربوط به مردمان یکجانشین و اسکان یافته ای است که کشاورزی سنتی اصلی ترین شاخه معیشتی آنان را تشکیل می داد. با گسترش جوامع شهری، میدان ها، بازارها وکاروانسراها، تکایا و برخی دیگر از مکان های پر ازدحام شهری جایگاه ثابتی برای اجرای نقل شد. نقالان با پهن کردن بساط معرکه به اجرای نقل هایی پرداختند که به ذوق و سلیقه مجامع شهری نزدیک تر بود. در عین حال نقل ساده ای که در جوامع روستایی معمول بود در جوامع شهری نیز در شب نشینی ها و محافل خانوادگی ادامه یافت و تا اواسط دوران معاصر به عنوان اصلی ترین سرگرمی میان افراد خانواده به حیات خود ادامه داد.

اگرچه ساختار اصلی نقل های اصیل ملی از شاهنامه و حوادث مندرج در آن اخذ می گردید، ولی نقالان گروه بی شماری از قصه های بومی و ملی را با درونمایه تاریخی، حماسی، غنایی و حتی افسانه ای، به صورت میان پرده بر آن می افزودند تا از طریق ایجاد تنوع و فرازو فرود های حساب شده، کشش های داستانی لازم را برای سرگرمی مخاطبین فراهم نمیاند. از همین رو پیوند با آیین، اساطیر، حماسه و از سوی دیگر ارتباط با حوادث تاریخی و نظامی، بلایای طبیعی تا مسائل روزمره در شکل گیری و بیان اجرای یک نقل یا همان نمایش دخالت داشته اند.

دیدگاه ها غیر فعال است.