کلیشه ها و تاثیر آنها بر ذهن

اگر بخواهیم بطور عام تعریفی از کلیشه زبانی ارائه بدهیم، این است که کلیشه های زبانی عبارات یا جمله های فیکسی هستند که در تولید و پردازش آنها، ذهن بصورت فعال درگیر نمی باشد و بیشتر به صورت ثابت به کار می روند. انواع کلیشه هایی که ما می توانیم. نام ببریم عبارتند از: انواع قسم های که می خوریم، ضرب المثل های موجود در زبان فارسی، نفرین ها، دعاها و استعاره هایی که استعاره های زنده زبان نیستند یعنی استعار های مرده زبان می باشند؛ برای مثال هنگامی که ما به یک آدم شجاع می گوییم شیر، این دیگر استعاره زتده ای در زبان نیست و سالها در حال استفاده شدن می باشد. همه مواردی که در بالا گفته شد جز استعاره های زبان می باشند که در تولید آنها ذهن ما دیگر درگیر نیست.

این کلیشه های زبانی ممکن است بسیار بی اهمیت به نظر بیایند ولی از آنجایی که ذهن آنها را جزء بدیهیات فرض می کند و بصورت ناخودآگاه آنها را صد درصد می پذیرد، کاملا بر ناخودآگاه ما و سیستم نظام مفهومی ذهنی ما این کلیشه ها تاثیر گذار می باشند. یعنی این کلیشه ها هستند که می توانند در تصمیم گیری های ما و رفتار ما در همه شئونات زندگی ما خودشان را نشان دهند و بر همه آنها تاثیر بگذارند.

بعض از کلیشه هایی که همه ما در زندگی روزمره خود استفاده می کنیم عبارتند از:

  • گذر زمان همه چیز رو مشخص میکنه!

  • یکی برای همه، همه برای یکی

  • گربه زبونت رو خورده؟

  • خنده بر هر درد بی درمان دواست

  • آرامش قبل از طوفان

  • دهنت بوی سگ میده
  • آخه مرد مومن
  • تو دوباره شکر خوردی که
  • دهنش بوی شیر میده
  • کاریش نمیشه کرد!

  • نمی شود از روی ظاهر آدم ها قضاوت کرد.

  • مرد باید کار کنه، زن خانه داری
  • تو اون دانشگاه خراب شده بهتون چی یاد میدن؟
  • حرف نزنی نمیگن لالی
  • و همچنین کلیشه هایی که در شبکه های اجتماعی به عنوان چالش وجود دارد.
  • و موارد بسیار زیاد دیگر

کلیشه ها خودشان به اصطلاح از رهگذر تعامل زبان با عناصر فرهنگی به وجود می آیند. این عناصر فرهنگی در خلال قرن ها شکل می گیرند. این عناصر می توانند المان های مختلف فرهنگ باشند. از قبیل ایدئولوژی، باور، سنن رایج در جامعه و موارد بیشمار دیگری باشد که می توانند فرهنگ یک جامعه و فرهنگ یک زبان منبعث از جامعه ای بخصوص را بسازد، بنابراین تمام موارد بالا توضیحی مختصر از یک کلیشه می باشد.

حالا این استریوتایپ ها چه هستند؟ در واقع استریوتایپ ها همان تصورات ذهنی ما از یک امری هستند؛ یعنی این کلیشه ها خودشان یک سری تصورات ذهنی درباره چبزهای مختلف، روابط مختلف و اشخاص مختلف در ذهن ما ایجاد می کنند و به این صورت دوباره می بینیم که نظام مفهومی ذهن ما با استفاده از همین کلیشه ها شکل می گیرد.

کلیشه ها فقط در زبان گفتار یافت نمی شوند. شما کلیشه ها را می توانید در رسانه، در قالب فیلم ها و یا حتی تبلیغات بازرگانی و موارد مختلف بسیاری ببینید. و انقدر کلیشه می تواند بدیهی شود تا در نهایت ما به سختی بتوانیم آنرا تشخیص دهیم و گاهی اوقات اینکه شما بگویید چیزی کلیشه ای زبانی است و بخواهید اثباتش بکنید، برای فرد مقابل بسیار سخت می شود اگر اهل فن نباشد. و بخاطر اینکه کلیشه در باور ما می نشیند، کار کلیشه طبیعی سازی است. یعنی آنقدر شما چیزی را درزبان می شنوید که فکر می کنید آن چیز بسیار طبیعی است. یعنی آنقدر شما می شنوید که زنها حسودند، حتی اگر یک متخصص و روانشناس هم باشید  همین فکر را می کنید بخاطر اینکه از کودکی این کلیشه را شنیده اید. این باور در شما شکل گرفته است. و از نظر علمی هم حتی می روید و دنبال شواهد آن می گردید که بخواهید آن را ثابت کنید.

بنابراین کلیشه ها بر ذهن ما حکومت می کنند فارغ از اینکه ما یک فرد عادی باشیم یا عارف باشیم و یا یک فرد دانشمند باشیم، این کلیشه ها وارد ذهن ما می شوند.

حالا کار و نقش ما چیست؟

ما باید این کلیشه ها را شناسایی بکنیم و اجازه ندهیم که این کلیشه ها بر ذهن ما حکومت بکنند، که البته کار بسیار سختی می باشد. در قدم بعدی این می باشد که تا آنجایی که سعی داریم، از کلیشه های منفی در زبان خودمان استفاده نکنیم که باز هم کار بسیار سختی می باشد. برای اینکه این کلیشه ها بخش ناخودآگاه و خودکار زبان ما هستند. و بسیار سخت است که زبان را بخواهیم از کلیشه هایش (همان گفت و گو های روزمره) پاک کنیم.

دیدگاه ها غیر فعال است.