افکار رایج در بین کودکان و نوجوانان / چگونه فرزندان بهتری تربیت کنیم؟

در بین کودکان و نوجوانان همانند بزرگسالان افکار گوناگونی مانند افکار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، منطقه ای و فرا منطقه ای، آموزش و پرورش و… به وجود می آید. افکار غالب در بین کودکان معمولاً عبارتند از:

  • بازی و تفریحات زیاد
  • استقلال و روی پای خود ایستادن
  • پرسش و کنجکاوی در موضوعات گوناگون
  • تقلید از بزرگتر ها
  • پسر خوب یا دختر خوب بودن
  • موفقیت در تکالیف درسی
  • پذیرش در گروه دوستان و همسالان
  • داشتن همبازی و دوست صمیمی
  • شرکت و همکاری در فعالیت های گروهی
  • داشتن و خرید انواع رایانه، بازی و گوشی

افکار غالب در بین نوجوانان عبارتند از:

  • تفکرات بلوغ و گرایش به جنس مخالف
  • تفکر درباره معنویت و فلسفه حیات
  • تفکر چگونگی برقراری ارتباط با دوستان
  • تفکر استقلال و استقلال طلبی
  • تفکر در مورد آینده شغلی و تحصیلی خود
  • تفکر در مورد ازدواج و تشکیل خانواده
  • تفکر در مورد تفاوت های فکری خود با والدین
  • تفکر در مورد تیپ ظاهری و جسمانی خود

لازم به ذکر است که هر کدام از حوزه های گوناگون جریان فکری کودکان و نوجوانان، چالش های فکری خاصی را به دنبال دارد. جریان فکری و عاطفی در بین کودکان و نوجوانان همانند آب رودخانه ای است که به سمت دریا جریان دارد. قسمت هایی از آب رودخانه با سرعت بیشتر حرکت می کند و قسمت های دیگر دارای سرعت کمتری هستند و در قسمت هایی نیز آب تقریباً ایستاده است. مثلا در مورد اول یعنی بازی و تفریحات، کودکان تصورات و افکار گوناگونی نسبت به بازی دارند و علایق و سلایق آنها نسبت به بازی های گوناگون با یکدیگر متفاوت است. کودکی ممکن است به یک نوع بازی مثلا پازل بازی علاقه داشته باشد در حالی که کودک دیگر ممکن است علاقه ای به آن نداشته باشد. اما آنچه مهم است این است که تربیت والدین و مربیان باید طوری باشد که بیشتر جریان های فکری و عاطفی مثبت، رشد دهنده و انسان دوستانه را پرورش دهد نه جریان های منفی. در ادامه به بعضی از شیوه ها و عقیده های تربیتی اشاره می کنیم که با آن می توانید فرزندانی سالم از هر لحاظ تحویل جامعه دهید:

صمیمیت در مناسبات:

برقراری پیوند روحی و عاطفی عمیق بین والدین و فرزندان از اهمیت خاصی برخوردار است. این پیوند سبب می شود که بسیاری از نیازهای روحی فرزندان در محیط خانواده برآورده شود و از این بابت دچار کمبود نشوند. وجود روابط صمیمانه بین والدین و فرزندان سبب می شود که آنها رازهایشان را قبل از هر کسی با والدین خود در میان بگذارند و از راهنمایی های آن ها استفاده کنند.

احترام به آزادی فرزندان:

اغلب از دید پدران و مادران، فرزندانی شایسته هستند که مطیع باشند و پدر و مادر خودشان برای او تعیین و تکلیف نمایند. لازم است بسیاری از ما طرز تلقی و بینش خود را نسبت به مسئله تربیت فرزند تغییر دهیم و از آنها اطاعت محض نطلبیم. اطاعت محض در صورتی که عملی شود ، از فرزندان ما انسانهایی خواهد ساخت که به رشد و بلوغ فکری و روحی نرسیده اند؛ علاوه بر این، چنین برداشتی از موضوع، موجب پیدایش توقعات و انتظاراتی در ما می شود که چون معمولاً برآورده نمی شوند، روابط ما را با فرزندانمان تیره می کنند. پدران و مادران آگاه و روشن بین، از همان دوران کودکی فرصت هایی را برای فرزندان خود فراهم می کنند تا اندیشیدن، انتخاب کردن و تصمیم گرفتن را تجربه کنند؛ در این میان اگر فرزندان اشتباهاتی داشته باشند، این اشتباهات را برای رشد طبیعی آنها لازم می شمرند و خود به عنوان راهنما در کنارشان قرار می گیرند. این مطلب به این معنا نیست که فرزندان در انجام آنچه می خواهند آزاد باشند بی گمان چنین برخوردی با موضوع نادرست است. آزادی فرزندان باید با تدبیر والدین آگاه هدایت شود تا به انحراف کشیده نشود.

زیاده روی نکردن در انتقاد:

لجوج بار آمدن برخی کودکان و نوجوانان اغلب در نتیجه مراعات نکردن این اصل است. تقریباً تمام انسان ها از انتقاد خوششان نمی آید. نصیحت کردن و انتقاد زیاد دو نوع از موانع ارتباط صمیمی و دوستانه است. باید به این دو مورد قضاوت را نیز اضافه کنیم. یعنی انتقاد کردن، قضاوت کردن و نصیحت کردن سه مانع بزرگ برای برقراری یک رابطه نسبتاً سالم با کودکان و نوجوانان است. هرگاه انتقاد زیاد شود، آتش لجاجت در کودک و نوجوان برافروخته می شود. حتی اگر فرد بزرگسال هم باشد باز آتش لجاجت برافروخته می شود. بهتر است بسیاری از خطاهای کودکان را نادیده بگیریم.

احترام به شخصیت والای فرزندان:

فرزندان ما همانند سایر افراد انسان هستند. و از شخصیت منحصر به فردی برخوردار هستند. در نتیجه ما باید آنها را به عنوان یک فرد انسانی بپذیریم. ما باید تفاوت های فرزندانمان را با خودمان بشناسیم، آنها را بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم. هیچ انسانی بی عیب نیست. ضمن اینکه عیب از هر خانواده ای به خانواده ای دیگر و از محله ای به محله ای دیگر و از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت است.

مشورت با فرزندان:

مشورت کردن با فرزندان و بخصوص با نوجوانان، به آنها شخصیت می دهد و موجب رشد شخصیتی آنان می شود. این کار باعث می شود که آنها احساس ارزشمندی کنند. احساس کنند که موجود مفید و برای خود و دیگران هستند و احتمالاً در دفعات بعدی مشورت های بهتری به والدین یا مربیان خواهند داد. ضمن اینکه تقویت قوه تصمیم گیری برای زندگی آینده آنان بسیار لازم است.

محر و محبت:

هر فرد و انسان دارای ظرفی است که باید از محبت پر شود. خالی یا نیمه خالی ماندن این ظرف عوارض و پیامدهای ناگواری برای آینده فرد در پی خواهد داشت. تقریباً تمام کسانی که این نوع مشکل را دارند، به نحوی احساس خلاً عاطفی و روانی پیدا می کنند و برای پر کردن این خلاً کم کم به مواد مخدر روی می آورند. محبت باید به اندازه ظرف فرد باشد چنانچه ظرف فرد پر از محبت شود و حتی سرشار شود، احتمالا با مشکلاتی مواجه خواهد شد. پس زیاده روی در محبت میتواند همانند کمبود محبت عوارضی را در پی داشته باشد.

قاطعیت در تربیت:

تربیت همراه با محبت و قاطعیت و جدیت، بهترین نوع تربیت است. منظور از قاطعیت، محکم، جدی و استوار بودن و… است. تربیت شخصیت می بایست با قاطعیت و جدیت همراه باشد در غیر این صورت زیاد موثر نخواهد بود. معمولاً فرزندان از عدم قاطعیت و جدیت والدین سو استفاده می کنند و دچار خطاهای تربیتی می شوند. این خطا در بزرگسالان در محل کار، تحصیل، اداره یا جاهای دیگر برای خود فرد و افراد دیگر مشکل ساز می شود. ببینید در جهان، بی رحمی ها، دشمنی ها، کینه ها، حسادت ها و… چقدر رواج دارد. تمامی اینها نشانگر تربیت ناصحیح است. تربیتی که بر پایه فطرت خدایی نیست. اگر ما به فطرت الهی خودمان باز گردیم، آنرا بشناسیم و شکوفایش کنیم از بهترین انسان های روی کره خاکی خواهیم شد.

آثار نامطلوب خشونت در تربیت:

خشونت گمراه کننده ترین احساسات منفی است. در هنگام خشم فکر خوب کار نمیکند، تعادل رفتاری فرد به هم میخورد و از لحاظ هیجان وضعیت عادی ندارد. خشونت همانند فیلتر، ذهن فرد را می بندد و اجازه فکر کردن به او نمی دهد و حتی فرصت فکر کردن به فرزندان در مورد رفتار خودشان را هم نمی دهد. آثار مثبتی که ممکن است کوتاه مدت در خشونت وجود داشته باشد، برخی پدران و مادران را به اشتباه انداخته، می پندارند در دراز مدت نیز چنین آثار مثبتی وجود خواهد داشت اما دچار اشتباه بزرگی می شوند. بنابراین این سخن حضرت علی (ع) را همیشه به یاد داشته باشید که: «در هنگام عصبانیت هرگز تصمیم گیری نکنید، و عمل خاصی هم انجام ندهید و سعی کنید از صحنه خارج شوید».

پرهیز از تبعیض بین کودکان:

داشتن رفتار عادلانه و به دور از تبعیض در میان فرزندان از اصول تربیت است. نداشتن عکس العمل یکسان در مقابل رفتارهای یکسان فرزندان موجب بی اعتمادی و کاهش علاقه نسبت به پدر و مادر و ایجاد کینه نسبت به خواهر یا برادری است که بیش از دیگری مورد توجه قرار گرفته یا می گیرد. بطور کل باید نیازهای فرزندان را با توجه به جنسیت، سن و تفاوت های فردی شناخت و سپس بر اساس آن تفاوتها با آنها رفتار نمود. تربیت هر فرزند، رویه تربیتی خاص خودش را می طلبد که با دیگران متفاوت است.

پرورش حس خودباوری:

پرورش حس خودباوری از اهداف تعلیم و تربیت فرزندان است. اعتماد به نفس پایین یعنی زبونی، بیچارگی و ناتوانی. چنین فردی نمی تواند از امکانات و استعداد های موجود خود به درستی بهره برداری کند. از دست دادن اعتماد به نفس روح را فلج می کند. فرد را مایوس می کند و متکی به دیگران بار می آورد. بنابراین کودکان نیازمند پرورش اعتماد به نفس اند و این از مهم ترین عوامل موفقیت آنها به حساب می آید.

لقمه حلال:

از دیدگاه مکتب وحی، عوامل موثر در ساخت شخصیت و سرنوشت روحی و معنوی انسان بسی فراتر از مطالبی است که در بسیاری از کتب به آن اشاره شده است. از نظر اسلام غذایی که ما میخوریم علاوه بر آثار مادی که در جسم ما دارد بر حسب اینکه از راه حلال یا حرام به دست آمده باشد، آثاری متفاوت در روح و شخصیت ما بر جا می گذارد. از این رو والدین باید تلاش کنند تا روزی حلال برای خانواده خود فراهم کنند و بدانند که نوع درآمد از لحاظ مشروع بودن یا نبودن در حیات و سرنوشت خود و خانواده اش موثر است.

1 Comment
  1. کاربر می‌گوید

    بزار یه انسان هم واسه این مطلب کامنت بده😅

دیدگاه ها غیر فعال است.