مفهوم زمان
زمان همیشه برای ما به عنوان یکی از ابعاد تعریف شده. بُعد چهارم. همیشه هم به صورت مستقیم نبوده، اما طوری برنامهریزی شده که مثل سایر علوم دیگه، با پرداخت زیاد به فرضیه بُعد زمان، وجود چنین مؤلفهای رو در ذهن ما متبادر کنه. زمان، گاهی ثابت و گاهی متغیر بیان میشه. ساعت مکانیکی (به عنوان زمان معیار) و قوانین هستی زمان مشخصی داره درحالیکه زمان برای هر یک از ما به صورت متفاوت میگذره. مثلا برای کسی که عجله داره زمان تندتر میگذره و برعکس.
بیاید فرض کنیم یک فردی از کما بلند میشه و هیچچیزی رو از گذشته و مفاهیم به یاد نمیاره، این آدم رو در یک اتاق خالی و در بسته بگذارید. با چه چیزی قراره مؤلفهای به نام زمان رو براش توضیح بدید؟ آیا اصلاً نیاز به معیاری برای گذر در اون اتاق وجود داره؟! چون فرد نسبت به چیزی سنجیده نمیشه، چون تغییر رشد رو نمیبینه، گذر زمان براش معنیای نداره. پس زمان نسبت به چیزی براش تعریف میشه.
زمان، در اصل نسبت به ابعاد مکان تعریف میگیره. اگر ما تغییر رو نبینیم، باز هم احساسی نسبت به گذشت زمان داریم؟! یعنی جا به جایی ما در مکان، مفهومی به نام زمان رو شکل میده که اگر ما به همه مکانها دسترسی داشته باشیم، زمان وجود نخواهد داشت!
مفهوم ما از گذشته چیه؟ من در فلان لحظه بودم! خب اگر اون لحظه، همین الان قابل دسترس باشه باز هم «بودم» و «گذشته» معنیای میده؟ اگر آسمان و زمین و خورشید و ماه نسبت به هم حرکتی نداشته باشن، باز هم گذر زمان و روز و شب معنی میده؟! .
ما در این دنیا، چرخه ای رو شروع کردیم و قراره به درکهایی برسیم. یعنی منی که در حال حرکت در چرخه هستم با حرکت در مکانهای چرخه، مؤلفهای به نام زمان برام تعریف میشه. اگر من در این چرخه بایستم چطور؟ نه جلویی خواهم داشت نه زمان حرکت.
مثال: فکر کنید در راهپله، روی یکی از پله های میانی ایستادید. به طور مثال شما روی پلۀ پنج هستید. مکان شما پلۀ پنج هست. جلو برید و به صورت کامل روی پلۀ ششم بایستید، مکان شما پلۀ ششم خواهد بود. حرکت از روی پلۀ پنج به شش، زمان رو به وجود میاره درحالیکه اگر یک پاتون روی پلۀ پنج و پای دیگرتون روی پلۀ ششم باشه، شما به هر دو مکان دسترسی دارید و گذشته (پلۀ پنجم) با حال (پلۀ ششم) یکی هست؛ بنابراین زمانی هم وجود نخواهد داشت!
بهترین مثالِ تصویری که احتمالاً عدۀ زیادی هم دیدید، فیلم اینتراستلار هست. جایی که کوپر خاطراتش با مورف رو در ابعاد مختلف، به صورت لحظهای قابل دسترس داره. در اون سکانس به خوبی نشون داده شده که بعد چهارم، در اصل شکسته شدن سه بعد دیگر، یعنی طول، عرض و ارتفاع هست که به صورت بینهایت با معیار زمان در لحظه، دسترسی به همۀ اون مکانها داره!
یعنی ما با فایق اومدن به جابهجایی در مکان و بودن در کل هستی، از مفهومی به نام زمان گذر میکنیم. مؤلفهای به نام زمان وجود نخواهد داشت و این، فرکانس دید ماست که زمان رو به سبب محدودیت دید به وجود میاره درحالیکه که اگر همۀ مکانها با هم قابل دسترس باشن و در دید ما بگنجن، گذر در اونها و در نهایت زمان، معنیای نخواهد داشت. انسان با نداشتن دید کامل نسبت به تمام مکانها به دلیل کاستی های معنوی و جسمی ای که داره با پدیدهای به نام زمان رو به رو میشه.
چیزی به نام زمان وجود نداره بلکه حرکت در مکانهای چرخه، ما رو با این مفهوم مواجه میکنه که اگر با معیار زمان به صورت همزمان، به همۀ چرخه دسترسی داشته باشیم و یا به عبارتی درستتر، فراتر از ابعاد مکانی باشیم، فراتر از بودنِ طول، عرض و ارتفاع باشیم، دیگر با چنین مفهومی درگیر نخواهیم بود. به همین سبب هست که بخشی از چرخۀ زندگی، درگیر زمان هست و از بخشهای شکستن ابعاد مکانی، زمان بیمعنا خواهد بود.
به وجودآورندگان زمان در مفهوم بُعد، با بحث پیرامون ماشین زمان و جذابیتهای سفر در گذشته و آینده، وجود زمان به عنوان بُعد و نه صرفاً معیار رو در ذهن ما تثبیت میکنن. فیزیک هولوگرافی ما با محدودیت الان ذهن ما، قابلیت بازگرد به ابعاد مکانهای دیگر جز ابعاد مکانی که در اون هست رو نداره، و اگر قرار بر سفر باشه حتماً با ماشین نخواهد بود بلکه دسترسی به اطلاعاتش به صورت ناظر دیداری خواهد بود. به سبب اینکه دسترسی حضور بسته است تا پارادوکسِ وجودی اتفاق نیوفته.
اینکه میگیم به عنوان ناظر دیداری به سبب اینه که فیزیک ما شامل سه بُعد طول، عرض و ارتفاع میشه اما چیزی که میتونه اون رو دور بزنه، روح اصلی ماست که فراتر از تعریف با ابعادِ این هولوگراف و این قسمت از چرخه است. تا دسترسی درستی به اطلاعاتش نباشه، فقط با کالبدهای لطیفتر میتونیم دیدار با مکانهای غیر از مکان حضور فیزیک داشته باشیم. وقتی فیزیک شامل سه بُعد طول، عرض و ارتفاع میشه، پس دسترسی به مکان سه بعُدی قبلی که رد کرده نداره و به مکان جلوتر هم نمیتونه بره. ما درحال عبور از تونلها هستیم. مثل حذف عدد سیزده از سری اعداده! اگر سیزده رو حذف کنیم، واژه تغییر میکنه اما وجود چهارده، همون وجود سیزده خواهد بود. به سبب اینکه ما داریم سیر اعداد رو طی میکنیم، عدد چهارده موقع شمردن، در اصل، همون سیزدهمین عدد میشه!
در زندگیهای بعدی هم ابعاد مکانی تغییر میکنن، بنابراین تعریف زمان هم برای ما تغییر خواهد کرد. اما در نظر من سفری برای دسترسی به تمام ابعاد مکانی نداریم، به سبب اینکه اگر میتونستیم، خیلی وقایع رو تغییر میدادیم و شاید خیلی از کمکهایی که به ما میشه هم به سبب ناظر بودن در قسمتهای بالاتر چرخه است. اما توانایی دیدن ازش رو داریم. به احتمال زیاد این دسترسی برای ایجاد نشدن پارادوکس و گردش بینهایت در چرخه (اول مرغ بود یا تخم مرغ) بسته شده.
البته اینجا جای یک مزاح هست: در بحث اول تخم مرغ بود یا مرغ احتمالاً اول مرغ بوده و تخم در بدنش مثل پستانداران بارور میشده اما بعد تخمش به بیرون از بدن انتقال پیدا کرده.
حذف مقولۀ زمان در معنای بُعدش مثل حذف گرانش از زمینه! هر دو در تعریف درستشون نیازی به پدیدههای من درآوردی ندارن! متأسفانه علم برای تطبیق زمان با ابعاد دیگر و برای توجیه سفر روح در زمان، از نظریۀ ریسمانی استفاده کرد به جای ارایۀ تعریف درست، و با این کارش بیشتر تعریف واقعی زمان رو گم کرد.
زمان همون تونلی هست که دسترسی رو محدود کرده و همون محدودیتی هست که اگر عدد سیزده حذف بشه، چهارده در شمردن، باز هم سیزدهمین عدد محسوب میشه. زمان رو میشه فقط و فقط یک محدود کنندۀ دسترسی در نظر گرفت؛ یعنی کانال قرار گرفتن مکانها به صورت پی در پی. از منظرِ ناظر بیرون، دنیای ما سه بُعدی هست درحالیکه از منظر خودمون بالا، پایین، جلو، راست، عقب و چپ داریم، و یک کانال به عنوان کانال حرکت این مکعب!
مقاله بسیار خوبی بود. راستش واقعا خیلی از مفاهیمی که ما میشناسیم در اصل مثل همین موضوع زمان هست و در واقع وجود نداره و فقط بخاطر محدودیت ها و کاستی هایی که ما داریم معنی پیدا میکنن. در مورد محدودیت زمان هم میشه گفت که سرعت میتونه همین محدودیت باشه که طبق گفته انیشتین اگر بشه به سرعت نور دسترسی پیدا کرده میشه در زمان سفر کرد و در واقع به بعد چهارم یا همون زمان فایق اومد البته شاید با سرعت نور فقط بشه به آینده رفت، ولی در کل به نظرم یکی از محدودیتها یا بخشی از محدودیت، سرعت باشه. موفق باشید
با سلام
مقاله عالی بود اما اشکالاتی در اون بود برای مثال گفتید برای کسی که عجله داره زمان تند می گذره که از نظر من بالعکس این هست بگذریم چرا چون اگر بتونیم با سرعت بالا سد فضا زمان رو بشکنیم میتونیم به گذشته بریم
#gow
نمی خوام خرف شما رو تکذیب کنم اما ایم حرف شما اشتباه هست از کمیک کمک بگیریم یه بار فلش آنقدر سریع میره که به میلیارد ها سال قبل بر میگرده اینو فک کنم تو همین سایت دیدم
پس در مورد ما هم این درسته اگر بتونیم سد فضا زمان با سرعت ما فوق نور بشکنیم میتونیم به گذشته بریم راه دیگه ای هم هست اینکه احتمالاً شاید بشه از طریق دنیای کوانتومی در زمان سفر کنیم البته اینکه سد فضا زمان رو بشکنیم باعث ناهنجاری های زمانی زیادی خواهد شد برای مثال ما بخواهیم به گذشته بریم تا واقعه ای رو تغییر بدیم اینطوری میشه
ما به گذشته میریم تا اونو تغییر بدیم اونجوری سرنوشت عوض میشه بعد اینطوری لازم نیست به گذشته بریم تا تغییرش بدیم که اگه تغییرش ندیم همون سابق رخ میده و دوباره این چرخه تکرار میشه
اقا محمد رضا اطالاعت زیادی ندارم ولی فکر کنم نباید فلش که یک تخیل محض کمیکه رو با واقعیت مقایسه کرد. تمامی حرف های شما هم همه نظریه است و تایید نشده تا به حال؟ آیا کسی تا بحال در زمان سفر کرده؟
البته حرف های این مقاله هم همش نظریه است ولی من که این مقاله رو خوندم داره در مورد زمان معنوی و الهی و خدایان که زمان دستشونه صحبت میکنه و در مورد ابعاد و اینکه ما نسان ها باید از ماتریکس بیایم بیرون تا به زمان دسترسی داشته باشیم. حرف شما هم متینه.
#کیوان
با شما هم موافقم که باید از این تونل یا به نوعی ماتریکس بیرون بیایم تا به چنین ویژگی دست پیدا کنیم دنیایی که ما زندگی میکنیم هم به نوعی شبیه به ماتریکس در سری فیلمها هست که وقتی بتونیم ازش بیرون بیایم، میتونیم به زمان غلبه کنیم البته من با کل نظریه ماتریکس موافق نیستم و فک کنم فقط بخشی از اون که شامل زمان و مکان میشه درست باشه، و برخی موارد واقعی و موجود باشن و در واقع خیالی نباشن.
#mohammad reza ebrahimi
خوب من هم دقیقا همین مطلب رو در کامنتم گفتم که در واقع محدودیتی که باعث میشه نتونیم در زمان سفر کنیم یا به اصطلاح نتونیم به زمان فایق بیایم نداشتن سرعت کافی هست یا همون سرعت نور، که البته قبلتر هم گفتم که فقط موضوع سرعت نیست و به احتمال زیاد فقط با سرعت زیاد نمیشه به این هدف دست پیدا کرد و باید موارد دیگه ای هم در کنارش باشه و خوب صد در صد صرفا با استناد بر کمیک نمیشه گفت که تنها ابزار لازم برای این کار سرعت هست و برای قرار گرفتن در خارج از این تونل باید دانش خاصی هم استفاده بشه. موفق باشید
من جرا هرچی میخونم متوجه نمیشم؟ 😂😂☺️☺️
البته یک توضیح دیگه در ادامه کامنت های قبلی بگم اونم اینکه، از طریق سیاهچاله ها هم گویا میشه در زمان سفر کرد و در واقع به کمک سیاهچاله ها میشه به گذشته سفر کرد چون سیاهچاله ها بسیار متراکم هستن به طوری که انگار یک کوه مثل اورست به اندازه یک تیله متراکم شده و برای همین حتی نور هم نمیتونه از سیاهچاله ها عبور کنه و در داخل اون گیر میکنه و اگه بشه از انتهای اون سیاهچاله به ابتدای اون سیاهچاله رفت در واقع تونستیم با سرعت مافوق نور حرکت کنیم و در واقع فقط در طول سیاهچاله حرکت نکرده ایم بلکه با حرکت به سمت ابتدای سیاهچاله تونستیم به زمان پیدایش یا به اصطلاح زمان ابتدای تشکیل اون سیاهچاله برگردیم که با این کار در حقیقت در زمان سفر و به گذشته برگشتیم که مقدار زمانی که به عقب برگشتیم بستگی به زمان تشکیل اون سیاهچاله داره، برای مثال اگه اون سیاهچاله یک میلیون سال قبل تشکیل یافته شده باشه ماهم به یک میلیون سال قبل برگشتیم و اگه مثلا پنج هزار سال قبل تشکیل شده باشه ماهم به پنج هزار سال قبل برگشتیم.
مرسی بابت مقاله .
راجب مقاله که حقیقتش بعضی قسمت هاش رو دقیق متوجه نشدم داره چی میگه ؟! و بعضی قسمت هایی رو هم که متوجه شدم اصلا موافق نبودم باهاش . البته با بخش کوچکی از قسمت ها هم موافق بودم .
اینطور که من متوجه شدم مقاله اومده میگه زمان به خاطر سه بعد طول ، عرض و ارتفاع معنی پیدا کرده و اگه مکان معنی نداشته باشه یعنی زمان هم معنی نداره . !! البته این دیدگاه از لحاظ علمی و منطقی زیاد مورد قبول نیست . بگذریم چون توضیحاتش خیلی زیاد میشه . نکته دیگه اینکه این مقاله بیشتر معنوی به موضوع نگاه کرده تا علمی . این چیزی بود که من برداشت کردم .
راستش زمان هیچ مفهوم خاصی نداره از نظر من . زمان زندان ( نمیدونم واژه بهتری هم براش هست یا خیر ؟! ) فیزیکی هرچیزی هست . زمان کمر هرچیزی رو خم میکنه ، به هرچیزی قدرت میده و از هرچیزی قدرت رو میگیره . !
اگه بشه این عامل ناشناخته را کنترل کرد ، تقریبا میشه بر هرچیزی مسلط بود . هرچند بستگی به میزان کنترل هم داره .
در کل اینکه فکر نکنم مثل کمیک و اینا بشه صرفا با سرعت نور به زمان چیره شد چون چون موضوع خیلی خیلی فراتر از سرعته و ایناست . شاید تا یه حد خیلی کمی بشه اما چیره کامل را هرگز فکر نکنم به این راحتی ( البته راحت نیست رسبدن به سرعت نور و اتفاقا تقریبا غیرممکنه با علم امروزی اما کلا میگم . ) بشه بهش دست یافت . منظورم از چیره شدن کامل اینکه راحت به گذشته و آینده و هر زمان دلخواه رفت و دوباره برگشت . اینکه بشه هر شیئی را به هر زمان دلخواهی برد و هر شیئی را از هر زمان دلخواهی آورد . !! منظورم ایناست .
در پایان فقط یک جمله را بگویم : (( تمام آنچه که ما میدانیم یک قطره هست و آنچه که نمیدانیم یک اقیانوس . )) .
موفق باشید .
ببخشید که دخالت میکنم اما با سیاهچاله ها میشه اما غیر ممکنه ، چون هرچزی که در سیاهچاله فرو بره به اندازه ی ۲۰ متر کش می اد و در اخر به چیزی شبیه 🍝 تبدیل میشه ( ماکارونی)
انیشتین در نسبیت نتیجه میگیره که در سرعت های بالا جرم و انرژی به یکدیگر تبدیل میشن همینطور که انرژی عظیم ناشی از حرکت سریع به جرم تبدیل میشه حرکت سریع هم سخت تر میشه !! پس اگر با سرعت نور برویم جرم ما بیشتر از جرم کل کیهان نخواهد بود!!!!!!!!!!!!!!!
امیدوارم فهمیده باشین چی گفتم😂😂😂😂😂😂
#دکتر استرنج
فک کنم منظورتون فرمول E:MC^2 باشه که طبق اون بله جرم و انرژی قابل تبدیل به همدیگه هستن، البته من خودم اشاره کردم که به نظر من مثل نظر دوستان فقط سرعت نمیتونه باعث غلبه بر زمان بشه و دانش خاص و پیشرفته ای نیاز هست، البته اینا همش نظر امثال ماست که در برابر دانشمندان مثل یک بیسواد هستیم و خود اون دانشمندان هم دقیقا مثل حرف جناب راجرز علمشون مثل قطره ای از اقیانوس هست و خیلی کار داریم که بتونیم یه همچین کاری انجام بدیم ( سفر در زمان ) . موفق باشید
# gow
حرف شما درسته از طریق سیاهچاله هم شاید بشه اما اگه از سیاهچاله بشه پس از سفید چاله هم میشه
ببینید اکثر دانشمندان اینطور فکر می کنند که اگر هر بعدی انحنا پیدا کنه و بعد ازش بیرون بریم به یه بعد دیگه رفتیم مثلا خط یک بعده اگر انحنا پیدا کنه به مثلا دایره یا هر شکل دیگه ای که دوبعدی هست تبدیل میشه بعد ما اگر هم دایره رو انحنا بدیم تبدیل به توپ میشه یا مربع رو انحنا بدیم تبدیل به مکعب میشه مکعب و توپ هم سه بعدی هستن مثل دنیای ما بعد اگر دنیای خودمون رو انحنا بدیم و بعد از اون بریم بیرون بعد اون وقت میتونیم در زمان سفر کنیم