عذاب جهنم را دست کم نگیرید

مسأله قیامت که در ۱۱۴ کتاب نازل‌ شده از سوی پروردگار و در زبان ۱۲۴ هزار پیامبر و دوازده امام مطرح شده، از عظیم‌ترین و مؤثرترین مسائل الهی است. نسخه قیامت و طبابت پروردگار و انبیاء و ائمه طاهرین یک نسخه صد درصد کامل است چراکه درباره تمام حوادث بعد از مرگ تا پایان کار – که ورود بهشتیان به بهشت و ورود دوزخیان به دوزخ است – کاملاً بیان شده و چیزی در این ‌زمینه فروگذار نشده؛ آنچه بسیار مهم است، مسأله باور ماست؛ قیامت که حق، قطعی و یقینی است و کمتر مسأله‌ای در قرآن به ‌اندازه قیامت همراه با دلیل و برهان ذکر شده است که ما باید این حق را باور کنیم.

یک راهنماییِ جالبی برای باور کردن ما تا به باورکردن آیات، روایات و کلام انبیاء برسد، وجود مبارک عالِم کم نظیر عالم اسلام، مرحوم فیض کاشانی(ره) مطرح کرده که به باور کردن ما درباره قیامت کمک می‌کند. این مرد الهی خیلی ساده و روان و ظریف می‌گوید: اگر مسلمانی در شهر خودش بیمار شود که برای درمانش نیازمند به طبیب باشد، ولی طبیبی در شهر به غیر از یک طبیب یهودی نیست و این طبیب یهودی برای مردم ثابت کرده که در طبابتش طبیب ماهر و متخصصی است؛ منهای دینش و اعتقاداتش و فرهنگ یهودیتش، این مسلمان بیمار به این طبیب یهودی مراجعه و معاینه‌ می‌کند و به او می‌گوید: شما به مرز مُردن نزدیک هستی و طب من این را می‌گوید که واقعاً اگر بخواهی نمیری و عمرت باقی باشد، باید دستورات پزشکی من را عمل کنی، من در نسخه‌ام سه‌ برنامه به تو می‌دهم، خوردن این داروها، خوردن این نوع غذا و نخوردن این نوع غذاها؛ به تو هم یقین می‌دهم که اگر به این نسخه عمل کنی، یقیناً بیماری‌ات درمان می‌شود. نسخه را می‌گیرد و شروع به عمل‌کردن می‌کند. دارو را می‌خورد، از غذاهای ممنوعه پرهیز می‌کند و فقط غذاهایی را می‌خورد که طبیب نوشته است؛ با اینکه بی‌نمک و بی‌مزه است و لذتی برای او ندارد. در این گیرودار یکی از اقوامش دعوتش می‌کند و به مهمانی می‌رود، به احترام او یک سفره جامع با غذاهای پرلذت آماده می‌کند و دوست هم دارد مهمان بخورد، آدم کریمی است و از خوردن مهمان لذت می‌برد؛ اما می‌بیند که مهمان یک قطعه نان، کمی سبزی‌خوردن و پنیر برداشت و شروع به خوردن کرد، به او می‌گوید: من دوستت دارم و به احترامت این سفره را پهن کرده‌ام، چرا نمی‌خوری؟ چرا این‌قدر غذایت را ساده گرفته‌ای؟ یک قطعه نان و یک‌ذره پنیر و دوتا پَر سبزی! صاحبخانه به مهماندار می‌گوید: هِزقل یهودی یا هِزقیل یهودی من را معاینه کرده و بیماری‌ام را تشخیص داده، یک غذاهایی را از من منع کرده که همهٔ آن ممنوعه‌ها سر سفره است و یک غذاهایی هم مثل این قطعه نان و یک ذره پنیر و دو پر سبزی مجوز داده است.

 مرحوم فیض می‌فرماید: این‌همه غذای لذیذِ کشش‌دار و جاذبه‌دار با آن اشتهای انسانی، چرا نمی‌خورد؟ چون به حرف آن یهودی یقین دارد. یک دکتر یهودی که هم‌کیش او نیست، شیعه نیست، مسلمان نیست، به او گفته این غذاها تو را در بیماری عقب می‌اندازد، معالجه را کُند می‌کند و ممکن است بمیری. سپس می‌گوید: مسلمان! خدا در ۱۱۴ کتاب خبر قیامت را داده، ۱۲۴ هزار پیغمبر خبر قیامت را داده‌اند، دوازده امام خبر قیامت را داده‌اند، خبر اینها برای تو به‌اندازهٔ خبر هِزقیل یهودی ارزش ندارد که حرف آن یهودی را باور کرده‌ای و به حرفش مؤمن هستی و هنوز خبرِ خدا و انبیاء و ائمهٔ طاهرین(ع) را باور نکرده‌ای! مگر چه دلی در سینهٔ توست؟! قلبت سیاه است؟ سنگدل هستی؟ به قول امیرالمؤمنین(ع) در «نهج‌البلاغه»، صورتت انسان و قلبت حیوان است؟ «الصورة صورة انسان و القلب قلب حیوان»، تو را چه ‌شده‌ که قبول نمی‌کنی؟ اصلاً حرف تو با خدا، با انبیاء و با ائمه(ع) چیست؟ موضع تو نسبت به این بزرگواران و عالم‌آفرین و آدم‌آفرینی که می‌گوید برپاشدن قیامت حق است، چیست؟ چه شده که باور نمی‌کنی!؟

آتش دوزخ نتیجه نفرت خدا از بنده مجرمش است

مرحوم فیض(ره) در ادامه می فرماید: تمام انبیاء با امت‌ها یک حرف داشته‌اند: «انی اخاف من عذاب یوم عظیم»، ای ملت و ای جامعه! من برای خودم که ترسی ندارم، من عبدالله بودم و هستم و عبدالله هم از دنیا می‌روم. من یک‌ گناه هم نکرده‌ام که از کیفرش بترسم؛ ما انبیاء که معصوم هستیم و اهل گناه نبودیم و اگر می‌گوییم می‌ترسیم، «اخاف علیکم من عذاب یوم عظیم»، از عذاب روز بزرگ برای شما می‌ترسیم که با یک بدن هفتاد-هشتاد کیلویی بعد از مُردن درگیر آتش برزخ و در قیامت هم درگیر آتش دوزخ شوید و راه نجات را به روی شما برای ابد ببندند. قرآن می‌فرماید: هرکسی در جهنم می‌رود، «لیس بخارج منها»، دیگر راه خروج ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل می‌گویند: آتش دوزخ که نتیجهٔ نفرت خدا از بندهٔ مجرمش است، اگر خدا شعله‌اش را آزاد کند، تمام آسمان‌ها و زمین نمی‌توانند در مقابل آن شعله مقاومت کنند و همه نابود می‌شوند. «وهذا ما لا تقوم له السماوات و الارض»، عذابی است که تمام آسمان‌ها و زمین نیروی مقامت در مقابل آن را ندارند.

هیچ عذابی را با عذاب دوزخ مقایسه نکنید

پیغمبر(ص) می‌فرمایند: اگر و به قول ما بر فرض، پروردگار عالم یک کوهی مثل کوه دماوند یا کوه هیمالیا را به آتش خالص تبدیل کند، ولی کوه سرپا بایستد و فقط درون و برون کوه از آتش باشد، اگر ضعیف‌ترین فرد معذب در جهنم را که دیگر آخرین‌نفری است که جهنمی شده و اگر یک هُل دیگر به اعمالش می‌داد، بهشتی می‌شد؛ ولی این عذابش در جهنم از همه کمتر و سبک‌تر است را پروردگار دربیاورد و بگوید که این بنده دوزخی من را در دنیا ببرید و روی آن کوه آتش بگذارید، پیغمبر(ص) می‌فرمایند: روی این کوه آتش از استراحت خوابش می‌برد؛ یعنی هیچ عذابی را با عذاب دوزخ مقایسه نکنید، نمونه‌اش در دنیا نیست!

درجه حرارت مرکزی خورشید بیست‌میلیون درجه است، ولی عذاب جهنم با خورشید قابل‌مقایسه نیست، خورشید با بیست‌ میلیون درجه کنار جهنم بهار است، در این عذاب با این یک‌ذره پوست و گوشت هیچ‌کس نمی‌میرد؟ قرآن می‌گوید: «لا یموت فیها»، چون باید خدا اجازه مردن آدم را بدهد و وقتی اجازه ندهد، تا ابد عذاب می‌کشد و نمی‌میرد؛ چون حیات و مرگ دست خداست و نه دست آتش، نه دست عوامل طبیعی. عوامل طبیعی که کنار بستر بیماری که دارد می‌میرد، پر است؛ هوا کنار بینی‌اش، نور آفتاب دارد در خانه‌اش می‌تابد، آب خنک در یخچالش است، بهترین داروهای دکتر کنار دست اوست، بهترین غذاهای مقوّی در آشپزخانه‌ اوست. عوامل طبیعی که عامل حیات به‌نظر می‌آید، کل آن در کنار بستر بیمار است، اما چرا می‌میرد؟

آن که قیامت را باور کرده، می‌گوید: من ساخته نشدم که هزینه گاو و شتر و گوسفند و طلا و نقره و دلار شوم بلکه آنها باید هزینه من برای آبادی دنیا و آخرتم شوند؛ یعنی آن که قیامت را باور می‌کند، دیدگاهش با کل مادی‌گران فرق می‌کند و بعد آن که قیامت را باور می‌کند و قبلاً فاسد، تبهکار، گناهکار و مجرم بوده، حالت اصلاحی عجیبی به خودش می‌گیرد.

باور قیامت دیدگاه انسان را نسبت به خودش، مالش، عمرش و آینده‌اش صددرصد تغییر می‌دهد. کسی که باور دارد بعد از مرگش، طبق خبر خدا، انبیاء و ائمه(ع)، قیامت برپا می‌شود و همه‌چیز او را حساب می‌کنند، درست و با حقیقت زندگی می‌کند.

دیدگاه ها غیر فعال است.