درباره فکر، ذهن و مقاومت در برابر فهمیدن

ما می‌دانیم که می‌توانیم فکر کنیم اما نمی‌دانیم که فکر کردن چه جور کاری است. بعضا حتی نمی‌دانیم که نمی‌دانیم. واقعا فکر چیست؟! و فکر کردن دقیقا چه کاری است؟! فکر کردن با چیزهای مختلفی اشتباه گرفته شده و معانی گمراه‌کننده‌ای پذیرفته. به عنوان مثال تصور می‌شود که «فکر کردن» یعنی «زور زدن» با «مغز» یا «زورِ مغزی زدن». در اینجا «فکر» با «وزنه» معادل فرض شده و «مغز» برابر با «عضله». در حالی که «ذهن» ما ابدا «باشگاه» نیست. ذهن چطور می‌تواند انقدر حقیر تلقی شود و به لوکیشن تشبیه؛ آن هم لوکیشنی که خودش مخلوق ذهن است. در واقع ما معنای فکر کردن را نمی‌دانیم چون با ذهن‌مان بیگانه‌ایم.

ذهن از هر جغرافیایی وسیع‌تر و مشرف بر «زمان» است. سفر می‌کند به دیروز و به فردا پرواز می‌کند. اصلا «زمان» تقویمِ ذهن است. ذهن یک روز زمان را تعریف کرد و به آن معنای تقویم بخشید تا وقتی دنبال چیزی می‌گردد یا به گذشته و آینده سفر می‌کند، توالی و ترتیب وقایع را گم نکند. ذهن ته ندارد و هیچ دری به رویش بسته نیست. امروز همان فردایی است که ذهن‌های دیروز ساخته‌اند. هر آنچه به عینیت درآمده حاصل تصور ذهن است. ذهن، هم می‌تواند خودش را از بیرون ببیند و هم می‌تواند تقسیم شود به خودش و اذهان موازی را زایمان و مدیریت کند. می‌تواند بماند توی خودش و اگر بلد باشد می‌تواند برود توی ذهن دیگری. همه چیز به واسطه ذهن درک می‌شود؛ از ماده تا معنا. ما به وسیله ذهن و در درون ذهن زندگی می‌کنیم.

خوب نگاه کنید به این جمله که رسوب کرده در محاورات فارسی: «فکری به سرم (به ذهنم) زد». این جمله یا بهتر بگویم این «کهن‌جمله» یک شهادت دسته‌جمعی است مبنی بر اینکه فکرها از بیرون وارد ذهن‌ها شده‌اند؛ در همه ادوار تاریخ. هیچ‌کس تا این لحظه چنین جمله‌ای را نشنیده‌: «سرم (ذهنم) را زدم به فکری». اگر هم کسی شنیده، لابد گوشش به جهان آرایه و عالم ادبیات بدهکار بوده.

فکرها همیشه از بیرون می‌آیند و فرو می‌روند توی ذهن. اصابت فکر به ذهن لحظه‌ای بسیار مهیب و کاملا متمایز است. حال آدم در آن لحظه با همه حالات عمرش فرق دارد. بیایید لحظه اصابت آخرین فکر به ذهن را تداعی کنیم. اگر نتوانیم، معنایش این است که مدت‌هاست فکر نکرده‌ایم. اگر هم تداعی کرده‌ایم اما مهابت و تمایزی حس نمی‌کنیم، لابد چیز اشتباهی را به یاد آورده‌ایم.

فکر که می‌خورد به ذهن، آدم بی‌خود می‌شود از خودش، فرو می‌رود توی خودش و سقوط می‌کند به عمق. گوش دارد اما انگار نمی‌شنود. به این خاطر که جهت شنوایی معکوس شده تا صدای درون را بشنود. ایضا مسیر بینایی هم معکوس شده. نیم‌کره بیرونی چشم از سر بطالت خیره مانده به نقطه‌ای بی‌معنی، مثل گل‌های فرش یا سوراخ روی دیوار. از آن طرف نیم‌کره پنهان چشم باز شده و دارد درون را می‌بیند. بقیه سنسورها هم همینطور، چرخیده‌اند و استثنائا به جای استخراج داده از محیط و تخلیه در درون (ذهن)، مشغول استحصالِ ارمغان از معدنِ درون هستند برای انتشار در محیط پیرامون.

معمولا ناظران بالاخره مرتکب این اشتباه می‌شوند که برای سوژه نوتیفیکیشن بفرستند و او را فرا بخوانند. البته قبل از این کار به اندازه کافی پیش خودشان مسخره‌اش می‌کنند که فلانی باز در عالم هپروت است. حوصله‌شان از مسخره‌بازی که سر رفت، صدایش می‌کنند، جلوی صورتش دست تکان می‌دهند و در نهایت سوژه را تکان می‌دهند، می‌کشند، هل می‌هند و … . ای لعنت به فراخوان بی‌محل. سوژه را از اعماق ذهن به زور می‌کشند بیرون و سپس از عصبانیت سوژه در بازگشت به محیط متعجب می‌شوند و طلبکار. طبیعی هم هست. مزاحم خودش نمی‌داند چه فرآیندی را مختل و چه لذتی را قیچی کرده. دارم درباره مقوله «مزاحمتِ ذهنی» حرف می‌زنم که از «مزاحمت تلفنی» و «مزاحمت خیابانی» جرم بزرگ‌تری است اما قانون‌گذاران وضع موجود مجازاتی برایش در نظر نگرفته‌اند.

فکر، گرامی است. مثل مهمان. و ناگهان می‌آید. در نمی‌زند. مَحرم است. ناگهان می‌بینی که نشسته در درون. فکر یک مهمان ناخوانده است و وقتی می‌رسد، حواسِ انسان ترکِ روزمرگی می‌کنند، فی‌الفور کرکره را می‌کشند پایین و با دستپاچگی مشغول پذیرایی می‌شوند. فکر کردن، ضیافتی است با حضور فکر و به میزبانی ذهن. حاصل این بزم، خلق معنا و تولید روایت است که در بازگشت از درون برای محیط به ارمغان می‌آید. فکر پس از فکر شدن در قالب روایت به حیاتش ادامه می‌دهد. ما روایت‌های‌درونی‌مان را بیرون می‌ریزیم تا محیط نامطلوب را تغییر دهیم.

لذتی بالاتر از فکر کردن وجود ندارد. کسی از فکر کردن خسته نمی‌شود. ما خسته‌ایم از فکر نکردن و -بدانیم یا ندانیم- بی‌تاب این ضیافتیم. فکرِ تکراری، غلط و منفی وجود ندارد. فکر یک موجود انقلابی است که وقتی در محیط به روایت درمی‌آید، مرزها را تغییر می‌دهد و معانی را جابجا می‌کند. فکر همواره علیه وضع موجود خطور می‌کند اما روی چه حساب؟! تصادفی خطور می‌کند؟! اگر خطور نمی‌کند یا کم و دیر خطور می‌کند، تقصیر ماست؟! می‌شود کاری کرد که فکرها رگباری خطور کنند، همواره ببارند و شبانه روز توی پارتی باشیم؟!

فکر از جنس «روزی» است و قسمتِ «ذهن» می‌شود. ما در آن طرف قصه که دستی نداریم. این طرف اما یک چیزهایی دست ماست؛ از جمله کاستن از مقاومت درونی ذهن در برابر فهمیدن. این یکی از ضروریاتی است که به رزقِ ذهن دامن می‌زند. میزان نفوذ فکر به عمق ذهن، تابع مقاومت ذهن است. ذهنِ سخت، فکر را پس می‌زند و فکر کمانه می‌کند تا قسمت ذهن بهتری شود. بعضی از ذهن‌ها هم آنقدر مقاومت‌شان بالاست که فکرها را روی سطح، منهدم می‌کنند.

همه ما -کم و زیاد- در برابر فهمیدن مقاومت می‌کنیم. به این ترتیب که پس از فهمیدن، تظاهر می‌کنیم به نفهمیدن. بارها خودمان را به نفهمیدن زده و کفر دیگران را در آورده‌ایم. از آن طرف هم بارها کفری شده‌ایم از اینکه دیگران خودشان را به نفهمی زده‌اند. سوژه‌ها خودشان را به نفهمیدن می‌زنند چون فهمیدن نمی‌صرفد و هزینه فهمیدن -به اشتباه- گزاف‌تر از هزینه نفهمیدن ارزیابی می‌شود. آدم‌ها از باب منفعت‌طلبی، وحشت از مواجهه با حقیقت، ابتلاء به مرض تعصب، مسخ شدن به عادت و سنت، تن‌پروری، ارضاء سادیسم مازاد بر نیاز و … خودشان را به نفهمی می‌زنند. «مقاومت در برابر فهمیدن» بیراهه‌ای است برای فرار از مسئولیت اما ورود به کوچه علی چپ همیشه از حقارت ناشی نمی‌شود. نوادری هم پیدا می‌شوند که تظاهر به نفهمیدن شیوه فداکاری آن‌هاست؛ مثل مادر. لیاقتِ میزبانی هم یک متغیر مهم است. پذیرایی درست از آذرخش‌هایی که به ذهن می‌خورد، سطح افکار ‌و بسامد نزول‌شان را تعیین می‌کند. ذهن تا از پسِ سطح مشخصی از افکار برنیاید و روایت‌شان را نسازد، میزبان سطوح بالاتر نمی‌شود.

و آن ادامه‌ای کوتاه: اما عنصر «خلوت» از همه این‌ها مهمتر است. ما غالبا «خلوت» را با «تنهایی» اشتباه می‌گیریم و دور و برمان را از آدم‌ها خالی می‌کنیم. با این وجود در وقت تنهایی هم احساس «خلوت» نمی‌کنیم. «خلوت» یک موقعیت ذهنی است و صرفا با کنترل ورودی‌های ذهن محقق می‌شود؛ مخصوصا گوش و چشم. ذهن ما مستقل نیست از آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم. بینایی، شنوایی و الباقی دروازه‌های ذهن اگر حدالامکان به اولویت‌ها اختصاص نیابند، ذهن نمی‌تواند خلوت کند. وگرنه در بحبوحه و ازدحام هم فقط به مدد یک هندزفری می‌توان خلوت کرد.

25 Comments
  1. حامد کاربر می‌گوید

    بسیار خوب بود
    متاسفانه ما توجهی بر این جنبه از افکار و زندگیمون نداریم و جایی هم به ما این مطالب رو یاد نمیدن

    1. admin
      admin کاربر می‌گوید

      بله متأسفانه.
      مدارس و دانشگاه‌های ما بجای درس زندگی یاد دادن چیزایی رو به ما یاد میدن که هیچ ارزش در هیچ دوره ای برای ما نداره متاسفانه.

  2. آزوگ حرمت شکن کاربر می‌گوید

    ادمین نه به اون مدت مقاله نگداشتنتون نه به این شروع طوفانی . 💣💣
    خسته نباشید .

  3. VIDAR کاربر می‌گوید

    فوق العاده 👌 مقاله خیلی خوب و تفکر برانگیزی بود 🌷 (مقاله سنگین بود ، ۳۰ دقیقه تنفس مصنوعی 😂😂)

    فکر کنم تعداد ادمین های سایت بیشتر شده 🌟 چون سرعت بارگذاری مطالب بالا رفته 🌙
    با آرزوی موفقیت 🌈

  4. Attack titan کاربر می‌گوید

    مقاله خوبی بود گرچه نتونستم‌کامل بخونم فکرم نکشید مغزم را😂

    1. admin
      admin کاربر می‌گوید

      منم همینطور 😂😂

      1. Attack titan کاربر می‌گوید

        شت پس چطور نوشتی ادمین خواهشا چنین مقاله کمتر بزار مغزمون اب شده😂😂😂

  5. امیررضا حسینی کاربر می‌گوید

    ادمین مقاله عالی بود دمتون گرم
    بچه یا لینک میدم مال سایت cbr هست مطالعه کنید مقاله خیلی عجیبیه
    https://www.cbr.com/characters-destroy-doctor-manhattan-watchmen-doomsday-clock/

    1. admin
      admin کاربر می‌گوید

      😂😂😂😂
      سنتری وآدام وارلاک هیچ
      بتمن و دختر سنجابی و گالاکتوس رو کجای دلم بزارم.😂

      1. Mhd.k کاربر می‌گوید

        تانوس😐😑

        1. admin
          admin کاربر می‌گوید

          متنو نخوندم شاید تانوس رو با سنگ حساب کرده باشه
          اگه هم نکرده که واقعا جای خنده داره

      2. آزوگ حرمت شکن کاربر می‌گوید

        ادمین ، حالا باز گالاکتوس از سنتری و آدام والارک خیلی قویتره همینطور دختر سنجابیم نیروی پلات داره . من بیشتر رو کف سنتری و دکتر استرنج و آدام والارک و سیلور سرفر و پروفسور ایکس موندم رو چه حساب کتابی گفته ؟!؟!؟
        اصلا به نظر من از این لیست نهایتا فقط هفت نفر بتونن دکتر منهتن رو شکست بدن باقیش بچه بازیه .
        البته بتمن بحثش جداست اون از کل کمیک فراتره . 😅😂😂😂

        1. admin
          admin کاربر می‌گوید

          اون که اره 😂

    2. Randall sepector کاربر می‌گوید

      😐😐 دختر سنجابی ؟ 😔😔

    3. Attack titan کاربر می‌گوید

      یا اجازه جناب حسینی اشغال ترین مقاله ای بود که خوندم من دیگه از سی بی ار مقاله نمیخونم اگه این سایت یا دیگر سایت ها هم ترجمه کنن بازم نمیخونم تانوس اودین زیاد کاری کنه فک کنه بعد تجزیه اسپکتر نبرد سخت سر اخر برنده منهتن فک کنم سنتری؟ سنتری؟ سنترییییییییییییییییییییی ادمین ببخشید خاطر حرف حرفی که زدم اما خودتون دیدید دیگه صد البته کسی که تو سی بی ار مقاله رو نوشته یه مال فن متعصب افراطی بود

      1. admin
        admin کاربر می‌گوید

        الان به آقای حسینی داشتین توهین میکردین با سی بی ار؟ 😂😂

    4. دکتر منهتن کاربر می‌گوید

      بنده در این مقاله تنها فردیش رو که قبول داشتم اسپکتر بود اگه منظورش نامحدود باشه تانوس با شش سنگ خیلی قویه اما منهتن کمی قویتره سنتری ؟ سرفر؟اودین؟!!! اینا هیچ شانسی جلو منهتن ندارن هیچی گالاکتوس؟سوپرپرایم باز منطقی تره اما اونهم کمی ضعیفتره و اینکه ملوکول من هم با منهتن برابره بتمن؟!! بتمن که هیچی بتمن خیلی خوبه اما حتی با فاینال بت سوییت هم شانسی نداره در این نبرد مبگم راکت راکون هم بنویسن ! دادگاه هم درسته کمی قویتره ،اما دکتراسترنجو کجای دلم بذارم ؟! درمورد بیاندر کاملا و کاملا درست گفته منهتن برای بیاندر هیچی نیست هیچی دارکساید؟! اگه تروفورم باشه قبول دارم قویتره اما کلون باشه صدسال البته اگه از سورس استفاده نکنه تنها افرادی که این مقاله درست گفته:
      ۱-بیاندر
      ۲-دادگاه کمی قویتره
      ۳-اسپکتر نامحدود
      همینا درست بود بقیش فقط از تعصب بود

      1. Randall sepector کاربر می‌گوید

        مولکول من از منهتن قویتر عزیز

        1. دکتر منهتن کاربر می‌گوید

          نیست کاربر محترم

  6. Randall sepector کاربر می‌گوید

    خسته نباشید خیلی مقاله ی سنگینی بود 😐😐😐

  7. Attack titan کاربر می‌گوید

    سی بی ار سی بی ار نوب

  8. Attack titan کاربر می‌گوید

    ادمین جان من به سی بی ار توهین کردم جناب حسینی بهتون برنخوره من با شما نبودم ببخشید

    1. admin
      admin کاربر می‌گوید

      میدونم.
      قصدم شوخی بود. 😂😂

  9. امیررضا حسینی کاربر می‌گوید

    انصافا برگام که هیچ من خزون شدم با این مقاله…

  10. دکتر استرنج کاربر می‌گوید

    کمیک اینجا ، کمیک انجام ، کمیک همه جا.
    بابا بزارین یه مقاله از شر ابر قهرمان ها در امان بمونه.

دیدگاه ها غیر فعال است.