علل تزلزل احزاب سیاسی در غرب

به طور کلی در دهه های اخیر، اطمینان و اعتماد مردم به احزاب سیاسی، قوس نزولی را پیموده است. گرایش مردم به گروه ها و جمعیت های جدید در انتخابات اخیر برخی از کشور ها، نمونه روی گردانی افکار عمومی از احزاب سیاسی و جستجوی آنها برای یک الگوی نوین جهت تشکیل و مشارکت در امور سیاسی است.

چرا احزاب سیاسی، مخصوصا از دیدگاه مردم و افکار عمومی، دچار تزلزل و بحران شده اند؟ دلایل بسیاری را بویژه در مورد نظامهای مختلف سیاسی و ملی می توان مشاهده کرد ولی عوامل اصلی و مشترک این تزلزل را تقریباً در همه جهات، می توان به طریق زیر خلاصه کرد:

  • از جنبه و دیدگاه افکار عمومی، احزاب سیاسی ابزار نفاق شده اند و نه وسیله تشکل و اتحاد و بسیج ملی.
  • احزاب سیاسی جهت جلب و تحصیل قدرت سیاسی، اصول اخلاقی و شرعی و عرفی را زیر پا می گذارند.
  • احزاب سیاسی برنامه های مشخص و راه حال های واقعی که بتواند مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه و مردم را حل کند ندارند.
  • احزاب سیاسی خود در فساد شخصی و گروهی غوطه ور هستند و تبهکاری و سوءاستفاده های مالی در میان احزاب ساسی، اعتماد مردم را به این سازمان ها تقلیل داده است.
  • احزاب سیاسی شخصیت بارز خود را در مورد نزدیکی و تماس مستقیم با مردم از دست داده و با استفاده از روش های بازاریابی و بنگاه های اقتصادی، ارتباطات انسانی و گروهی را به نوعی داد و ستد و آگهی تبدیل کرده است.
  • گسترش شبکه های ارتباطی مانند ماهواره و تلویزیون و حتی کامپیوتر، انحصار بسیج گروهها را که سالها به احزاب سیاسی تعلق داشت برهم زده و افراد و گروه های مختلف با تکیه بر این شبکه ها، با احزاب سیاسی رقابت می کنند.
  • رهبری احزاب، فاقد اقتدار معنوی بوده و محبوبیت آنها به علت اینکه قدرت و استفاده شخصی را به منافع اجتماعی ترجیح می دهند از میان رفته است.

احزاب سیاسی ای که بصورت امروزی در امور سیاسی شرکت میکنند یک پدیده غربی است که تاریخ پیدایش آن، اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی است. قدیمی ترین سیستم احزاب سیاسی که در انتخابات ملی شرکت نمود، اواخر دهه ۱۷۹۰ در آمریکا بوجود آمد. در اروپا تا مدت زیادی تلاش و فعالیت احزاب از مشروعیت سیاسی برخوردار نبود. مثلا رهبر و متفکر سیاسی انگلیسی «هنری سنت جان ویسکانت بولین _ بروک» احزاب سیاسی را یک «شرارت مضر سیاسی» برای دمکراسی می دانست. او عقیده داشت که احزاب سیاسی، منافع گروهی و شخصی را به منافع ملی ترجیح خواهند داد. قبل از قرن نوزدهم فقط یک اندیشمند سیاسی به نام «آدموند بورگ» مدافع احزاب سیاسی بود. به نظر او حزب سیاسی یک سازمان متشکل از اعضای متحد است که منافع ملی را تحت اصول و مقرراتی که با خود موافقت کرده اند، ترویج می کنند. بعد ها نظریه «ادموند بورگ» درباره احزاب سیاسی مورد تردید رهبران غرب از جمله روسای آمریکا قرار گرفت. «جرج واشنگتن» اولین رییس جمهور آمریکا در سال ۱۷۹۶ در مراسم خاتمه ریاست جمهوری خود از مضرات احزاب سیاسی صحبت کرد. «توماس جفرسون» یکی از پیشوایان و متفکرین سیاسی اولیه آمریکا که خود یکی از معمار های تاسیس احزاب سیاسی به شمار می رفت، نظریات بدبینانه ای به احزاب داشت و به یکی از همکاران خود نوشت: «تقسیم بندی حزبی در این مملکت در بین نمودار های شایسته ما نیست.» بحث بزرگ و معروفی که بین «توماس جفرسون» و رهبر دیگر آمریکا «همیلتون» در زمان ریاست جمهوری جرج واشنگتن در مورد جایگاه جیگاه قدرت و قانون اساسی شکل گرفت، برای اولین بار این دو رهبر سیاسی را به بسیج اعضای کنگره آمریکا در دو جناح فدرالیست ها و جمهوری خواهان سوق داد و این، پایه شرکت احزاب سیاسی آن زمان در انتخابات ملی آمریکا شد. نفوذ احزاب در انتخابات مجلس چه در آمریکا و چه در اروپا سالها طول کشید و در دهه های بعدی ظهور پیدا کرد.

امروز روش انتخاب نمایندگان ارکان مقننه و تشکیل دولتها در کشورهای صنعتی که بر نظام سرمایه داری تکیه دارند مانند اروپا و آمریکا و ژاپن، هنوز در چارچوب احزاب سیاسی انجام می شود. در بسیاری از کشور های دیگر، از جمله کشور های به اصطلاح «در حال صنعتی شدن» آسیا، آمریکای جنوبی و آفریقا که نظامهای مخلوطی از سرمایه داری و سوسیالیستی بر آنها حکومت می کند، الگوی یک حزبی و چند حزبی هنوز متداول است. مثلا در حالی که چین و کوبا نمونه ای از کشور های سوسیالیستی یک حزبی می باشند، هند و برزیل و آفرقای جنوبی نمونه ای از کشور های چند حزبی دنیای «در حال صنعتی شدن» هستند که تمایل نظام سرمایه داری در آنها رو به فزونی است. همچنین نظام هایی را می توان نام برد که علیرغم چند حزبی بودن، حکومت آنها در نیم قرن اخیر همیشه دست یک حزب بوده. دولتهای ایتالیا، مکزیک، هند و ژاپن فقط در دست یک حزب اصلی بوده، بدون اینکه احزاب دیگر موفق شوند نفوذی در کابینه و دولت این نظامها داشته باشند.

در تمام نظامها، چه صنعتی و چه نیمه صنعتی، چه سوسیالیستی و چه سرمایه داری، اگرچه احزاب سیاسی هنوز کشش دارند پایگاههای خود را برای تحصیل قدرت مستحکم کنند و در بسیاری مواقع نیز موفقیت پیدا کرده اند ولی محبوبیت و مشروعیت آنها به عنوان ارکانی که به خوبی و شایستگی بتوانند خواسته های مردم را جامه بپوشانند و در کاربرد سیاسی نظام موثر باشند، در حال ضعف و تزلزل می باشد. این خود یکی از سرچشمه های بحران سیاسی عصر ما شده است. تا موقعی که تجدید نظر و اصلاحات اساسی در زمینه تشکل های سیاسی صورت نگیرد، نظامهای سیاسی متهم به انحصار طلبی و احزاب سیاسی دچار تنگنا خواهند بود. هر نظام با توجه به ارزشهای خویش، باید با ابتکار، الگوی تشکل سیاسی موثر خود را ترسیم کند.

 

همچنین بخوانید:
سقوط معنویت در مدنیت غرب
فروپاشی روم شرقی و روم غربی
اروپایی ها چگونه آفریقا را دریدند؟
اشتباه دکارت و عقب گرد بزرگ غرب
غربی ها طرفدار کدام شاعران ایرانی هستند
بردگی فرهنگی و اقتصادی، هدف نخبگان غرب

دیدگاه ها غیر فعال است.