توسعه از دیدگاه ابن خلدون

همان قدر که مفهوم توسعه، به ویژه توسعه سیاسی و تئوری های مربوط به آن، در غرب با بن بست مواجه شده است، همان اندازه نیز علاقه اندیشمندان معاصر به آثار متفکران مسلمان فزونی یافته است. در سال های اخیر، برخی از جامعه شناسان و استادان علوم سیاسی دانشگاه های اروپا و آمریکا، بررسی جدیدی از نظرات و افکار ابن خلدون در رشته های توسعه، اقتصاد و سیاست و ارتباطات را شروع کرده اند. در چند دهه اخیر، بیش از بیست جلد کتاب و مقاله جدید از ابن خلدون، در رشته های فوق به انگلیسی منتشر شده و چندیدن مرکز اسلام شناسی و علوم اجتماعی به نام این دانشمند بزرگ تاسیس شده است.

اهمیت و جایگاه ابن خلدون در علوم اجتماعی از آنجا ناشی می شود که این نابغه قرن هشتم هجری (۱۳۳۲ تا ۱۴۰۶ میلادی) در رشته های تاریخ، تمدن، جامعه شناسی، جمعیت شناسی، محیط شناسی، اقتصاد و ارتباطات صاحب نظر بوده است. آثار ابن خلدون از موقعی در میان پژوهشگران علوم اجتماعی طرفدار پیدا کرد که نظریات تحلیلی و انتقادی در مورد توسعه، در چند دهه اخیر افزایش پیدا کرد. توسعه به عنوان یک مفهوم، اساسا از سوی ابن خلدون در کتاب «مقدمه» مطرح شد. این متفکر مسلمان اهل تونس که پاره وی را بنیانگذار جامعه شناسی و جمعیت شناسی می دانند. از اصطلاح عربی «علم العمران» برای تشریح علم نوین توسعه یا علم الجامعه که همان جامعه شناسی است، استفاده می کرد. ابن خلدون از مفهوم توسعه برای بررسی علل تکامل تاریخی استفاده می کرد، عللی که وی آن را در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جستجو می کرد.

بر طبق نظریه های تاریخ نویس برجسته، آرنولد توین بی و جامعه شناس معروف، پیترام سوروکین و عده زیادی از اندیشمندان اروپایی و آمریکایی که آثار ابن خلدون را برتر از برخی از آثار جامعه شناسان کلاسیک می دانند، معتقدند که وی عامترین شکل را در اشاره به تحولات مکانی و زمانی جوامع، به کار می برده است. ابن خلدون در تشریح روابط نوپای جوامع چادرنشین، چنین تحلیل می کند:

«سازمان های اجتماعی ساده به سوی سازمانهای اجتماعی پیچیده حرکت می کنند و همبستگی گروهی و پیوستگی اجتماعی در میان جوامع قبیله ای مستحکم تر است. به این ترتیب به وجود دو نوع جامعه اشاره می کن. جامعه بدوی و اولیه و جوامع متمدن و پیچیده. جامعه متمدن که از شهر نشینی ناشی می شود و بر سه عامل متکی بود: جمعیت، منابع طبیعی و کیفیت حکومت. با این همه، کیفیت و تداوم توسعه از نظر ابن خلدون، تنها با پیشرفت کمی برحسب رشد اقتصادی محدود نمی شد و پاره ای از عوامل اجتماعی، روانشناسی، فرهنگی و سیاسی نیز برای تداوم توسعه در جامعه متمدن ضروری بودند. به این ترتیب، انحصار فزاینده قدرت نهاد های حکومتی، افزایش تجملات و اسراف و از خود بیگانگی در جامعه، همه از دیدگاه ابن خلدون، نشانه های اولیه فروپاشی جوامع متمدن و توسعه یافته به حساب می آمد. امروز پس از قرن ها، پژوهش دانشمندان غربی و تحولات ملی و بین المللی، نظریات و تئوری های توسعه ابن خلدون را به اثبات می رساند.

رابطه مستقیم مذهب و سیاست، در برداشت ابن خلدون از تحول اجتماعی مشهود است. از نظر ابن خلدون، میان دین و سیاست جدایی نیست و رهبر یک نظام همچون پیامبر، باید برای جامعه یک راهبر سیاسی و معنوی باشد. ابن خلدون از اهل سنت بود و اگر نظریات او را درباره حکومت و رهبری به دقت مطالعه کنیم، بدون تردید او به دنبال مفهوم حکومت و نظامی بود که در چارچوب تشیع اسلامی باشد و «ولایت فقیه» در رأس آن باشد. شیان ذکر است که ابن خلدون بر روابط مسالمت آمیز میان ملت ها تاکید می کرد، یکی از نخستین اندیشمندانی بود که اهمیت ارتباطات و مبادلات اقتصادی و فرهنگی را پیش شرط نیل به صلح می خواند. تبلیغ و اطلاع رسانی از نظر او، اظهار واقعیت بود و نه ابزاری جهت کنترل مغز ها و نشر اکاذیب و عوام فریبی.

آثار عبدالرحمن ابن خلدون، طی سه قرن یعنی از قرن چهاردهم تا هفدهم میلادی، تنها تحلیلی همه جانبه از تحولات و سازمان های اجتماعی به شمار می آمد. با آغاز قرن هجدهم، فیلسوفان، متفکران، اقتصاددانها و جامعه شناسان اروپا، به مفهوم وسیع توسعه پرداختند. توجه به توسه در این دوران از زاویه تغییر شکل جامعه «روستایی و کشاورزی» به جامعه «شهری و صنعتی» صورت گرفت و در عین حال توجه به سیستم صنعتی ملت _ دولت نیز در مرحله بعد قرار داشت. فردیناند تونیس آلمانی، از روابط اجتماعی مبتنی بر «پیوستگی های سنتی و قراردادی مبتنی بر روابط منتقی» سخن گفت. آگوست کنت فرانسوی، بر جوامع ایستا و پویا تاکید ورزید و ماکس وبر آلمانی و امیل دورکیم فرانسوی، هر دو با طرح این موضوع که تقسیم کار و روابط اجتماعی، مبانی همبستگی را در جوامع معاصر تشکیل می دهند، در حقیقت به ارائه یک دیدگاه تفصیلی تر و خوش بینانه تر پرداختند.

در حالی که ابن خلدون توانست پویایی اجتماعی را همانند یک اصل عمده در نظریه توسعه خود معرفی کند و همچنین مصرف پیاپی کالاهای مادی و تجملی را به عنوان شاخصه افول اجتماعی مطرح سازد، متفکران کلاسیک و نئوکلاسیک قرنهای هفدهم تا بیستم، بر مبنای الگوهای لیبرالی و مارکسیستی، به رشد مادی به مثابه پایه جامعه نوین صنعتی تاکید می ورزیدند. به خاطر صنعت گرایی، دنیاورزی و ملی گرایی، توسعه اجتماعی رفت تا بر انباشت ثروت در چارچوب سرمایه داری و بر نظرات مارکس درباره حرکت سرمایه متمرکز شود.

عصری که ابن خلدون در آن میزسیت، همانند امروز از اعصار تحول و انقلاب در سراسر دنیای متمدن آن زمان به شمار می رفت. خط سیر تحول آن دوره این بود که عالم اسلام از یک دوره طلایی به یک دوره تجزیه و انحطاط قدم می گذاشت و اروپا در آستانه جنبش و بیداری گام می نهاد. اروپا در خلال عصری که ابن خلدون در آن زندگی می کرد، نزدیک به اواخر قرون وسطی و اوایل قرون جدید بود. قریب یک ربع قرن پس از مرگ ابن خلدون در مصر، صنعت چاپ در اروپا اختراع گردید. بیشتر شهر های اروپایی _ اسلامی در آن روزگار از تصرف مسلمانان خارج شده و زیر فرمان اسپانیایی ها درآمده بودند، از آن جمله مهم ترین مراکز تمدن اروپای اسلامی مانند طلیطه (تولدو) و قرطبه (کوردوبا) که قرنها بزرگ ترین دانشگاه ها و موسسات علمی را دارا بودند. در حقیقت، ابن خلدون شاهد تحول و تغییر جهان اسلامی به جهان جدیدی بود که امروز بر دنیا حکومت می کند. مطالعه آثار ابن خلدون برای کسانی که تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امروز را جدی می گیرند و به گفتگوی نمدن ها علاقه دارند، یک امر ضروری است.

ابن خلدون در اینکه ملل مغلوب هموراه شیفته تقلید از شعایر و آداب و رسوم ملت غالب است، می نویسد:

«در نهاد انسان، هموره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروز که ملت شکست خورده را مسخر خود می سازد، حاصل می شود و منشا این اعتقاد، یا رسوخ احترام قوم غالب در نهاد ملت مغلوب است و یا بدان سبب است که ملت مغلوب در فرمانبرداری از قوم پیروز دچار اشتباه می شود و بجای آنکه این اطاعت را معلول غلبه طبیعی آن قوم بداند، آن را به کمال و برتری آنان نسبت می دهدو هرگاه چنین پندار غلطی به قوم مغلوب دست دهد، سرانجام به اعتقادی مبدل می شود و در اکتساب کلیه آداب و شئون قوم غالب می کوشد و به آنان تشبه می جوید و این به معنی اقتدا و پیروی است.»

 

همچنین بخوانید:
سقوط معنویت در مدنیت غرب
فروپاشی روم شرقی و روم غربی
علل تزلزل احزاب سیاسی در غرب
اروپایی ها چگونه آفریقا را دریدند؟
اشتباه دکارت و عقب گرد بزرگ غرب
بردگی فرهنگی و اقتصادی، هدف نخبگان غرب

دیدگاه ها غیر فعال است.