نقد سریال وانداویژن WandaVision

واندا ویژن اولین سریال مرتبط با دنیای سینمایی مارول mcu  که واقعا یک شاهکار در زمینه خود به حساب میاد و بسیاری از دیگر کمپانی های مشغول در این زمینه رو به چالش کشید. سریالی که ساخت آن با سرو صدای زیادی همراه بود و افراد زیادی را برای پخش خود منتظر گذاشت. که البته این اشتیاق تا حدودی هم به تبلیغات و شایعات گسترده مارول و دیزنی ربط داره کاری که دیزنی در ان استاد است و بار ها با این کار فروش محصولات خود را تضمین کرده است. درست مانند سخنان پاول بتانی درباره این سریال که گفت این سریال دیوانه کننده ترین و متفاوت ترین اثر مارول خواهد بود و باعث شد تا سریالش حدود ۵۳ میلیون بازدید ۲۴ ساعت داشته باشد. در این مقاله می پردازیم به نقد این سریال در زمینه های متفاوت و گوناگون :

قبل از نقد ان می پردازیم به نمره های سایت های گوناگون به اپیزود های این سریال:

IMDB:

قسمت اول : ۷٫۵ از ۱۸۰۰۰ رای

قسمت دوم : ۷٫۸ از ۱۷۰۰۰ رای

قسمت سوم : ۸٫۲ از ۱۵۰۰۰ رای

قسمت چهارم : ۸٫۹ از ۱۷۰۰۰ رای

قسمت پنجم : ۹٫۲  از ۱۶۰۰۰ رای

قسمت ششم : ۸٫۹ از ۱۴۰۰۰ رای

قسمت هفتم : ۸٫۶ از ۱۲۵۰۰ رای

قسمت هشتم : ۹٫۱ از ۱۳۵۰۰ رای

قسمت نهم (پایانی) : ۸٫۶ از ۱۳۰۰۰ رای

و در اخر نمره ۸٫۳ از بین ۹۲۰۰۰ رای نمره کلی این سریال از IMDB هست.

Metacritic:

این سایت از بین ۴۰ نقد نمره ۷۷ رو برای این سریال در نظر گرفته است .

Rotten Tomatoes :

قسمت اول : %۱۰۰ از ۱۵ نقد

قسمت دوم : %۱۰۰ از ۱۶ نقد

قسمت سوم : %۸۶ از ۲۱ نقد

قسمت چهارم : %۹۱ از ۲۲ نقد

قسمت پنجم : %۱۰۰ از ۲۲ نقد

قسمت ششم : %۹۵ از ۱۹ نقد

قسمت هفتم : %۸۴ از ۱۹ نقد

قسمت هشتم : %۹۵ از ۱۹ نقد

قسمت نهم (پایانی) : %۸۱ از ۲۱ نقد

و این سایت نمره %۹۱ رو به صورت کلی برای این سریال در نظر گرفته است.

---

داستان پردازی:

نکته مهم درباره داستان پردازی تاثیر فوقالعاده کوین فایگی در ان است که نشان داد مارول حاظره برای موفقیت دست به چنین ریسک های بزرگ و متفاوتی بزنه. داستان یک زاویه واقعا متفاوت از مارول رو به ما نشان داد که تا قبل از این شاهد ان نبودیم یک سیتکام قوی و متفاوت. سریال با یک لوگوی متفاوت مارول استودیو مربوط به دهه ۶۰ و جلوه های مربوط به سیتکام اغاز شد. همه ی اینها به ما نشان داد که قرار است با یک سریال کاملا سیتکام روبرو شویم. البته سیتکام هایی مخلوط با کمدی و تبلیغات مخصوص به دهه ۶۰٫ مارول واقعا به خوبی توانست داستان دو شخصیت واندا و ویژن در قالب سیتکام جای بده که این خود یک کار جالب در زمینه خود به حساب میاید. همچنین طنز های جالب که مرتبط با قدرت های دو شخصیت است مثل شوخی ای که با ویژگی های بیولوژِکی بدن ویژن انجام شد. فیلم واندا را در حالی نشان می دهد که یک زندگی مناسب و مطابق با میل خود ساخته و به ظاهر شادمان است. و کم کم به دیگر قسمت های این زندگی ساخته شده می پردازد.

روند پیشروی داستان در دو قسمت اول اگر چه کند ولی مناسب است. در ادامه داستان در بین شرایط تقریبا غیر عادی داستان یک چیز خیلی غیر عادی است و ان همسایه پر جنب و جوش واندا و خانواده اش هست اگاتا هارکنس. این دو قسمت حاوی رمزو راز های مختلف است و سوال زیادی رو در ذهن ما ایجاد می کند. داستان در دو قسمت اول در پایان قسمت دوم تقریبا کمی اوج می گیرد و باعث تعجب ما می شود جایی که زنبور دار از سازمان سور از راه فاضلاب بیرون میایند. سریال در قسمت بعدی به خود رنگ می گیرد و واندا را درحالی نشان می دهد که باردار است ولی سرعت پیشرفت او در بارداری بسیار بالا و عجیب است و به سرعت دوقلو ها متولد می شوند. اما سریال در شوخی ها و سیتکام های خود به خوبی این نکته را نشان می دهند. اگر چه این خود یک شرایط بیش از حد غیر عادی است در کنار این ماجرا اما کار های اگاتا شاید بیش از حد به چشم بیاید و باعث ایجاد تئوری های گوناگون در ذهن ما شوند. در حالی که داستان رنگی می شود ولی داستان پشت پرده ی این اتفقات هر لحظه پر رمزو راز تر می شود.

شاید یکی از نکته های منفی سریال این است که در این سه قسمت داستان برای ما هنوز مبهم است و واضح نیست که این خود باعث سردرگمی ما می شود. در ادامه داستان ما مشاهده می کنیم که ویژن هم به شرایط غیر عادی شهر وست ویو پی برده و ان را با واندا در میان می گذارد که واندا با قدرت خود به چند ثانیه قبل باز میگردد و این نکته را از ذهن ویژن پاک می کند . قسمت چهارم برخلاف قسمت های قبلی شروعی امیدوار کننده و قوی را دارد شروعی که باعث وارد شدن شوکی شدید به مونیکا می شود. او درحالی در کنار یک تخت خالی در بیمارستان بیدار می شود و شاهد یک هرج و مرج زیاد است. او در ادامه متوجه می شود که در زمانی که نبوده مادرش در اثر سرطان مرده است. در این قسمت شاهد این هستیم که بیشتر به اتفقات اطراف مونیکا و سازمان سورد می پردازد. همچنین در این قسمت مشخص می شود که هدف مونیکا در شهر چه بوده.

یک نکته مهم روشن شدن تفاوت فاحش اشکار این شهر با دنیای اطراف است که حاصل کارهای واندا است که قصد دارد در یک سریال شاد و سیتکام زندگی کند و همه ی اعضای شهر تحت کنترل واندا قرار دارند و هرکس طبق نقشی که از طرف واندا برای او تعیین شده نقش خود را در زندگی واندا ایفا می کند. در قسمت پنجم شاهد سیتکام های دهه هشتاد بودیم و اینکه تغییرات گسترده ای محیط و زندگی واندا ایجاد شده است. در این قسمت برخلاف قسمت های قبلی انگار که واندا دیگر ترسی از استفاده از قدرت هایش به طور اشکار ندارد و اگاتا تاثیراتی را روی رفتار های واندا گذاشته است. ویژن هم در این قسمت به مرور تردید بیشتری به دنیای اطرافش پیدا کرده و حتی تا اندازه ای متوجه تغییرات زیاد و شرایط عجیب اطرافش هم شده است. در ادامه هم شاهد برخورد واندا با اعضای سورد می شویم و به انها هشدار می دهد که کاری به کارش نداشته باشند. و این نکته را با تهدید و قدرت های زیادش به نمایش می گذارد. در پایان هم شاهد سورپرایز مارول می شویم یعنی کوییک سیلور دنیای فاکس. در قسمت ششم جایی که تیتراژ ان با الهام خاصی از کمیک اغاز می شود. البته چیزی که باعث خراب شدن داستان از دید گاه تماشاگران می شود تئوری های زیاد و توقعات بالای ان است درست مانند اینکه منظور از مهندس هوا فضایی که قرار بود با مونیکا دیدار کند همان ریدریچاردز است.

البته به وقوع نپیوستن پیش بینی های هواداران باعث ناراحتی انها شد که این باعث شد انتظار انها از قسمت های پایانی بیشتر شود ولی با تمام شدن انها متوجه شدیم که اتفاق چندان خاصی ایجاد نشد. این بیشتر به خاطر کوین فایگی بود که اعتقاد داشت اتفاق افتادن حادثه های مهم در سریال باعث می شود کسانی که فقط فیلم های سینمایی را دنبال می کنند متوجه داستان نشوند و این به دنیای سینمایی اسیب وارد کند حتی کارگردان سریال مت شکمن هم اعلام کرد که تغییرات زیادی در سریال به وجود امده و حتی صحنه های مهمی هم از ان حذف شده است.

در ادامه این قسمت ویژن تا حدود بیشتری از اطراف خود اگاه می شود و متوجه این نکته می شود که چرا در شهر تا قبل از هالووین هیچ بچه در ان نبوده. اما این حجم از اگاهی کمی عجیب است. در پایان هم وقتی او سعی می کند از شهر خارج شود می بیند که نمی تواند و می میرد. در قسمت هفت و هشت داستان کم کم سرعت مناسب به خود می گیرد و کم کم شهری که واندا ساخته در روند زندگی واندا اختلالاتی وارد می شود. در این قسمت همچنین روند به قدرت رسیدن مونیکا را به ما نشان می دهد. در پایان قسمت هشتم نیز اگاتا شکل واقعی خود را برای واندا نشان می دهد و اینکه چه کار هایی را انجام داده. این قسمت در اوج داستان تمام می شود.

تمام شدن داستان در قسمت اخر از یک طرف و منتظر ماندن تماشاگران برای یک کامئوی بزرگ از سوی دیگر باعث می شود تا انتظار ها از قسمت اخر به اخرین حد خود برسد ولی با براورده نشدن این انتظارات و همچنین نبود یک کامئوی بزرگ باعث ناامید شدن تماشاگران می شود و حتی باعث شد زیبایی داستان و بازی خوب و عالی بازیگران و صحنه های عالی از دید خیلی ها پنهان بماند. داستان به زیبایی تمام واندا و رنج و سختی های او را و همچنین رابطه قوی او با ویژن و فرزندانش را به نمایش گذاشت و در پایان هم با یک تراژدی غم انگیز نابودی هکس را نشان داد. اما مهم تر از اینها صحنه پس از تیتراژ دوم سریال بود که همه منتظر حضور شخصی مهم بودند که محقق نشد و این نکته یعنی براورده نشدن تئوری های بیشمار هواداران باعث انتقاد های گوناگون و زیاد انها شد که اغلب منصفانه نیستند.

نکات مثبت قسمت پایانی زیاد بودند مثل بازی عالی بازیگرها صحنه های زیبا و غم انگیز و….  . تحلیل کلی داستان مثبت بود و داستان اگر چه ابتدا کمی کند بود ولی در ادامه سرعت مناسب را به خود گرفت و در پایان هم به زیبایی تمام شد. و همه را به شدت مشتاق برای دکتر استرنج مولتی ورس جنون گذاشت. جایی که واندا در حال استفاده از کتاب دارک هولد صدای دو قلو ها را شنید. یکی از احتمال های ممکن برای این حالت این است که شاید دوقلو ها توسط مفیستو یا کابوس گرفتار شده باشند و شاید مفیستو از این کار برای بدست گرفتن اسکارلت ویچ برای رسیدن به هدفی استفاده کند و او را در برابر دکتر استرنج قرار دهد .

نمره :  ۸٫۹

---

بازیگران:

در کل میتوان بازیگری بازیگران را در این سریال عالی ارزیابی کرد. در تمام قسمت ها از جمله دو قسمت اول با بازی عالی پاول بتانی و الیزابت اولسن به همراه همکاری به شدت عالی و رابطه بازیگری جادویی که بین انها به وجود امد در برابر تماشاگران به چشم می امد. در بعضی از صحنه ها هم اولسن با بازی عالی خود ترکیبی از خشم غم و شادی رو به ما نشان داد. مخصوصا ذز قسمت چهارم جایی که صورت مرده ویژن را می بیند. و در کل این قسمت نسخه ای از واندا که ما در انتقام جویان در برابر تانوس دیده بودیم را دوباره به خوبی به ما نشان می دهد.

تیوانا پریس نیز هم در نقش خود به خوبی ظاهر شد و از پس شخصیت مونیکا برامد. از جمله دیگر از بازی های عالی می توان به نقش اگاتا اشاره کرد که کاترین هان به خوبی از پس این نقش برامد. در کل زوج بازیگر ها در هر صحنه به خوبی با هم ارتباط برقرار کرده بودند. کاترین هان در نقش اگاتا به خوبی توانست در اوایل فیلم یک همسایه شرور را به تصویر بکشد به طوری که در بعضی صحنه ها توانست تماشاگران را به اشتباه بیندازد .مثلا رفتار او با خرگوشش باعث شده بود که تئوری های مختلفی در ذهن هواداران ایجاد شود که این خرگوش نیز می تواند یک شیطان باشد داشته باشد که به گفته مت شکمن همینگونه نیز بود و قرار بود در زیر زمین خانه اگاتا به یک شیطان تبدیل شود که در باز نگری های پایانی این صحنه حذف شد.

نمره : ۹٫۳

---

طراحی صحنه ها:

صحنه ها در تمامی قسمت ها به خوبی طراحی شده بود اگر چه شاهد چنان صحنه های سخت و عظیم اکشن مثل فیلم های قبلی مارول در ان شاهد نبودیم. در دو قسمت اول طراحی صحنه به خوبی بود و حال هوای سیتکام های دهه شصت را به خوبی به ما منتقل کرد. در قسمت سوم هم باز به سیتکام های دهه ۷۰ تا ۸۰ به خوبی نزدیک بود و جالب طراحی شده بود. صحنه های مبارزه و لباس ها هم خوب بودند از جمله لباس های واندا و ویژن و ویلین فیلم و در قسمت هایی نیز هم شاهد ادای احترام مارول به لباس اصلی انها در کمیک بودیم. در قسمت اخر و قسمت های قبلی فلش بک هایی به زیبایی به گذشته و با طراحی متناسب با ان شکل گرفته بود.در پایان هم لباس اسکارلت ویچ ترکیبی از چند دوره ان در کمیک بود و در نوع خود جالب بود.

همچنین در این فیلم ما بسیاری از صحنه های مهم و تاثیر گذار که شاید حاوی صحنه های اکشن تر و عظیم تر بوده اند رو مشاهده نکرده ایم و به گفته کارگردان فیلم حذف شده اند. که این صحنه ها شاید می توانستند صحنه هایی شگفت اور را به ما نشان دهند. در کل برای ایجاد صحنه های فیلم تلاش های زیادی انجام شده بود و مارول هزینه زیادی کرده بود که واقعا به طرز عالی ای در امده اند و در هر قسمت طراحی جالب صحنه ها بسیار دقیق و متناسب با ان زمان و حال و هوای کمدی اکشن و سیتکام های فیلم بود. در رابطه با طراحی لباس ها نیز در هر قسمت متناسب با نوع سیتکام و ان دهه زمانی بود که هوشمندی تیم طراحی را از بعضی جهات به نمایش می گذاشت. نمونه های زیبای طراحی لباس ترکیبی اسکارلت ویچ در قسمت پایانی بود که برای اولین بار در دنیای مارول شاهد ان بودیم. همچنین در قسمت هالووین که انگار این اپیزود کلا برای یک ادای احترام به دنیای کمیک خلق شده بود و بیشتر لباس ها به خوبی از کمیک برگرفته شده بود.

نمره :۹٫۱

نمره کل سریال از نظر ایرونی سنتر: ۹٫۱

---

نویسنده: امیررضا قاسمی

---